Im alive
آي ام الايو بات
كمال سر محبت ببين نه نقص گناه
كه هر كه بي هنر افتد نظر به عيب كند( باور كنيد كه خودم هم نميدانم كه چه ربطي به خزعبلاتي كه در پايين خواهيد خواند دارد ولي بهار است و باران و برگهاي سبز شفاف و …)
مدتي بود نبودم. خوب چيزي هم از دست نرفته. مملكت و سياست و وبلاگ ها و آدم هايش همه سرجايشان هستند(تاكيد مي كنم: تا الان) و به نظر مي رسد اين خانه ي خيالي و فرضي قصد تغيير ندارد
اگر اينجا تحليل سياسي مي خوانده ايد يا اينكه احتمالا اندك كشش و كوششي با نثر بي پدر و مادر ما داشته ايد بايد بدانيد كه همچنان خبري از نوشته هاي ثابت و تحليل هاي مكرر و لابد مزخرف نخواهد بود
آمده ام تا ناراحتتان كنم و بگويم كه همچنان اين سعيد در همدان زنده است و هست و …
اگر موضوع وبلاگ سال شدن وبلاگ نيك آهنگ كوثر و سفر عزراييل حسين درخشان و سينه زدنهاي مرحوم جنت مكان مسعود بهنود در اكبريه هاشمي رفسنجاني را كنار بگذاريم و ابراز تعجب كنيم از اينكه همچنان عليرضا نوري زاده در آن گوشه وبلاگستان مشغول نصيحت كردن آن طفل سابق نيم خراساني و تبريزي است و نگوييم كه چطور از وبلاگ زيتون و عبدالقادر بلوچ و علي قديمي نمي توان گذشت و در اين سال نو اعتيادهاي كهنه را فراموش كرد اما مسلما دوران افول وبلاگهاي سياسي را نمي توان در پي نگفتن ها انكار و پنهان كرد
به هر حال از اينكه مي بينيم علي پير حسينلو- الپر- كمربند انتحاري بسته و به افشاري و عطري و ساير تحكيمي ها حمله كرده همانقدر متعجبيم كه از ديدار و گفتمان سران مشاركت و موتلفه آنهم دو سال بعد از جان كامل به جان آفرين دادن مر هون اصلاحات شاخ زده گشته ايم
بله. گنجي هم آزاد شد. و داستان آزاديش عجيب شباهت داشت به آنچه در پست قبلي نوشته بودم و …
اما از احمد زيدآبادي هم بگويم و تمام. اگر خاطر عنبر و باور انبرتان باشد چندي قبل او با مسعود بهنود بر سر اينكه مقامات جمهوري اسلامي بازي هسته اي را تا رفتن پرونده ي ايران به شوراي امنيت ادامه خواهند داد كلكل انداختند و عاقبت آن شد كه دكتر احمد گفته بود و خبري از عقلانيت متراكم و دقيقه ى نودي حضرات پارچه به سر نشد. كه ظاهرا بر سر همين آس زدن احمدخان، مسعود خان لب ورچيد و از ((روز)) كار خود به شب انداخت و حقير سراپا تقصير نگارنده را نيز به مسلخ قافيه بازي.
الاايحال حالا كه در يك شرط بندي و ريش گرو گذاري يكطرفه اينبار احمدخان زيدآبادي پيش بيني كرده طي روزهاي آينده ج ا ا جام زهر را خواهد نوشيد و اين همه اگم بگم ها و كيك زرد تقسيم كردنها گربه رقصاني قبل از تسليم است و هكذا؛ بايد منتظر بود.
بگذريم. به هر حال ببخشيد كه اين حرف ((گ)) ما هم انزوا گزيده و … به هر حال برادرن و خواهران عزيز رويتان را مي بوسم (البته خواهرها را به قول آن برادر مجلسي -عماد افروغ- كه در جمع معترضين به بدحجابي گاف داده بود؛ از روي چادر)
كمال سر محبت ببين نه نقص گناه
كه هر كه بي هنر افتد نظر به عيب كند( باور كنيد كه خودم هم نميدانم كه چه ربطي به خزعبلاتي كه در پايين خواهيد خواند دارد ولي بهار است و باران و برگهاي سبز شفاف و …)
مدتي بود نبودم. خوب چيزي هم از دست نرفته. مملكت و سياست و وبلاگ ها و آدم هايش همه سرجايشان هستند(تاكيد مي كنم: تا الان) و به نظر مي رسد اين خانه ي خيالي و فرضي قصد تغيير ندارد
اگر اينجا تحليل سياسي مي خوانده ايد يا اينكه احتمالا اندك كشش و كوششي با نثر بي پدر و مادر ما داشته ايد بايد بدانيد كه همچنان خبري از نوشته هاي ثابت و تحليل هاي مكرر و لابد مزخرف نخواهد بود
آمده ام تا ناراحتتان كنم و بگويم كه همچنان اين سعيد در همدان زنده است و هست و …
اگر موضوع وبلاگ سال شدن وبلاگ نيك آهنگ كوثر و سفر عزراييل حسين درخشان و سينه زدنهاي مرحوم جنت مكان مسعود بهنود در اكبريه هاشمي رفسنجاني را كنار بگذاريم و ابراز تعجب كنيم از اينكه همچنان عليرضا نوري زاده در آن گوشه وبلاگستان مشغول نصيحت كردن آن طفل سابق نيم خراساني و تبريزي است و نگوييم كه چطور از وبلاگ زيتون و عبدالقادر بلوچ و علي قديمي نمي توان گذشت و در اين سال نو اعتيادهاي كهنه را فراموش كرد اما مسلما دوران افول وبلاگهاي سياسي را نمي توان در پي نگفتن ها انكار و پنهان كرد
به هر حال از اينكه مي بينيم علي پير حسينلو- الپر- كمربند انتحاري بسته و به افشاري و عطري و ساير تحكيمي ها حمله كرده همانقدر متعجبيم كه از ديدار و گفتمان سران مشاركت و موتلفه آنهم دو سال بعد از جان كامل به جان آفرين دادن مر هون اصلاحات شاخ زده گشته ايم
بله. گنجي هم آزاد شد. و داستان آزاديش عجيب شباهت داشت به آنچه در پست قبلي نوشته بودم و …
اما از احمد زيدآبادي هم بگويم و تمام. اگر خاطر عنبر و باور انبرتان باشد چندي قبل او با مسعود بهنود بر سر اينكه مقامات جمهوري اسلامي بازي هسته اي را تا رفتن پرونده ي ايران به شوراي امنيت ادامه خواهند داد كلكل انداختند و عاقبت آن شد كه دكتر احمد گفته بود و خبري از عقلانيت متراكم و دقيقه ى نودي حضرات پارچه به سر نشد. كه ظاهرا بر سر همين آس زدن احمدخان، مسعود خان لب ورچيد و از ((روز)) كار خود به شب انداخت و حقير سراپا تقصير نگارنده را نيز به مسلخ قافيه بازي.
الاايحال حالا كه در يك شرط بندي و ريش گرو گذاري يكطرفه اينبار احمدخان زيدآبادي پيش بيني كرده طي روزهاي آينده ج ا ا جام زهر را خواهد نوشيد و اين همه اگم بگم ها و كيك زرد تقسيم كردنها گربه رقصاني قبل از تسليم است و هكذا؛ بايد منتظر بود.
بگذريم. به هر حال ببخشيد كه اين حرف ((گ)) ما هم انزوا گزيده و … به هر حال برادرن و خواهران عزيز رويتان را مي بوسم (البته خواهرها را به قول آن برادر مجلسي -عماد افروغ- كه در جمع معترضين به بدحجابي گاف داده بود؛ از روي چادر)
5 نظر:
نمیدانم چرا اين جريان مرا به ياد فيلمهای دادگاهی آمريکائی میاندازد که دادستان به عمد، اتهامی بیمورد به متهم وارد میکند و بعد از اعتراض وکيل مدافع، قاضی حق را به وکيل مدافع میدهد و بعد به هيئت منصفه گوشزد میکند که اين جمله دادستان را ناديده بگيرند که صد البته اين امری غير ممکن است و آن جمله ناحق اثر خود را در ذهن هيئت منصفه میگذارد و دادستان با لبخندی موذیانه بر صندلی خود مینشیند.
توسط Rokgoo, در ۱۳۸۵ اردیبهشت ۴, دوشنبه ساعت ۱۰:۰۴:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
سعید جان سلام . من مدتهاست که از آدرس قبلی کوچ کرده ام ankoodakesariati.persianblog.com که کودک گستاخ نامی در آن می نوشت مدتهاست تغییر منزل داده است . در منزل جدید پذیراییم اینک رو هم بعوض !!
توسط ناشناس, در ۱۳۸۵ خرداد ۱۴, یکشنبه ساعت ۱۶:۰۲:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
سعید جان سلام . من مدتهاست که از آدرس قبلی کوچ کرده ام ankoodakesariati.persianblog.com که کودک گستاخ نامی در آن می نوشت مدتهاست تغییر منزل داده است . در منزل جدید پذیراییم اینک رو هم بعوض !!
توسط ناشناس, در ۱۳۸۵ خرداد ۱۴, یکشنبه ساعت ۱۶:۱۰:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
سلام رفیق..خاک گرفت اینجارو..یه آ÷دیتی بکن...به اميد فردای روشن برای من٬ تو و تمام مردم دنيا
توسط ناشناس, در ۱۳۸۵ مرداد ۲۰, جمعه ساعت ۱۹:۲۴:۰۰ (+۳:۳۰ گرینویچ)
SDF
توسط ناشناس, در ۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه ساعت ۲۳:۱۶:۰۰ (+۴:۳۰ گرینویچ)
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی