رفراندوم بلاگ

۱۳۸۲ اسفند ۱۹, سه‌شنبه


احتياط كه ضرر ندارد

جاي شما خالي رفته بودم شبانه توي خيابان قدمي بزنم بلكه نمه اي اين تنبلي و رخوت غالب شده و جاخوش كرده راحت شوم . توي فكر و كاملا پرت بودم كه يك عدد موتور با دو سه سرنشين ريشو و شپشو كه معلوم بود هفت هشت سالي است ريش نتراشيده اند و بوي عرق تنشان از همان دو متري دل وروده را به هم ميريخت پيچيد و جلويم ترمز كرد و يكي از آنها كه چشمانش گود رفته و سياه مينمود با فرياد هوار كشيد كه مردك تندتر حركت كن .

من بي خبر از همه چيز گفتم مگر چي شده ؟
طرف يكهو از توي گرم كن تنش سر چماغ را رو كرد وگفت برو از آن دست خيابان حركت كن و من شانه اي پرت كردم و رفتم آن طرف خيابان كه تازه دوزاري افتاد ،آن موقع دوتا خانم مسن هم داشته اند در ده متري من قدم ميزده اند كه آقايان از پشت خيالشان دختر هستند وچون ترمز را زده بودند پيش خود گفته بودند حالا 11شبي ممكن است حاج خانم ها يكباره جوان شوند و بنده خر ! احتياط كه ضرر ندارد


0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی