رفراندوم بلاگ

۱۳۸۳ خرداد ۲۹, جمعه

basu.ac.ir

به مناسبت سالگرد حوادث خونين خردادماه سال 82 اين مطلب عينا از وبلاگ شمشاد در اينجا نقل مي‌شود:


حوادث دانشگاههاي همدان در خرداد امسال از زبان شاهدان عيني

دانشگاههاي بوعلي سينا و علوم پزشكي همدان در سالهاي اخير همواره پيشتاز راه مبارزه با استبداد در كشور بوده اند و انجمن اسلامي اين دو دانشگاه متحمل ضربات سنگين از دژخيمان انصار و قوه قضائيه (يا بقول دكتر سروش قوه قصابيه) شده است. در اواخر خردادماه و اوايل تيرماه امسال نيز دانشجويان اين دانشگاه همگام با ساير مردم و جوانان همدان و كل ايران بر ضد استبداد ولايت وقيح قيام كردند كه حاصل آن حمله گروههاي لباس شخصي متشكل از انصار و بسيج به خوابگاههاي پسران دانشجو در محوطه دانشگاه بوعلي و علوم پزشكي و مضروب و مجروح ساختن دانشجويان و صدمه زدن به ساختمان خوابگاه بود . بعد از اينكه حسابي زدند و شكستند و بردند ، تازه پليس وارد خوابگاه شد و محيط را تحت كنترل نظامي درآورد و ...در نهايت امتحانات ترم دوم سال تحصيلي گذشته به شهريور ماه موكول شد و بر خلاف دانشگاه تهران كه امتحانات بصورت داوطلبانه در دو نوبت برگزار شد ، در اين دانشگاه هيچ امتحاني در تاريخ رسمي خود برگزار نشد و اين مي تواند به عنوان دليلي برا اينكه حوادث همدان به ناگواري تهران بوده ، مطرح باشد. حال اين حوادث را از زبان دانشجويان و كارمنداني كه در محل حاضر بودند، تعريف مي كنم.
در بهبوهه اعتراضات و ناآراميهاي سراسر كشور ، در نقاط مختلف همدان هم جوانان نيمه شبها به خيابانها مي ريختند و شعارهايي ضد سران نظان سر مي دادند . اوج اين ناآرامي ها در سردر دانشگاه بوعلي بود، جايي كه دانشجوها از ساعات آغازين نيمه شب جمع مي شدند و بتدريج كه تعدادشان زياد مي شد، شعارهاي ضد رژيم سر مي دادند . مردم ساكن آن حوالي و جوانان غير دانشجو هم براي تماشا و احتمالا شركت در اعتراضات در ان محل تجمع مي كردند . بسيجي ها و انصاريها هم با آن موتورسيكلتهاي مخوفشان بسيج شده بودند و با گشت زدن در ميان مردم و تكان دادن تهديدآميز باتومهايشان و پراكندگي در بين مردم، از ايجاد حركت اعتراضي بين آنها جلوگيري مي كردند، اما درآنسوي سردر دانشگاه، چون پليسها قانوناً حق ورود به دانشگاه را ندارند، دانشجويان پسر كه اغلب ساكنان خوابگاه بودند ، جمع شده بودند و شعار مي دادند . شعارها در شبهاي اول خيلي شديداللحن نبودند و شامل چنين مواردي مي شدند :
"توپ تانك بسيجي ديگر اثر ندارد به مادرم بگوييد ديگر پسر ندارد " "بسيجيان مزدور خجالت خجالت" "خاتمي خاتمي ، استئفا استئفا" "مرگ بر استبداد" "رفراندوم اين است شعار مردم" "آزادي انديشه هميشه هميشه" "دانشجو مي ميرد ذلت نمي پذيرد" "اي مردم با غيرت حمايت حمايت" و ...
اما در شب سوم ، با توجا به اين كه انصاريها حمله نكردند و ظاهرا پليس امنيت دانشجويان را تامين مي كرد، دانشجوان معترض جلي تر شدند و در حالي كه اكثرا چهره ها را پوشانده بودند ، شعارهاي شديداللحني عليه نظام و رهبر سر دادند : "خامنه اي حيا كن حكومتو رها كن" "رهبر خدايي مي كند ملت گدايي مي كند" "توپ تانك فشفشه خامنه اي ...كشه" "انصار جنايت مي كند رهبر حمايت مي كند" و شعار جديد و بامسماي "خامنه اي الاغه يه دستشم چلاغه" كه اين شعار آخري اگر اشتباه نكنم اختراع خود همدانيها است . گفته مي شود يكي از دانشجويان رو به بلاس شخصي هاي حزب الله كرده و با اشاره به پاي خود فرياد مي زند: اينو مي كنم تو ... خامنه اي . . نقل شده يكي از نيروهاي انصار، نوجواني دوازده- سيزده ساله بود كه ناگهان هيجان زده مي شود و با هجوم به دربهاي آهني قفل شده، سعي در شكستن آنها دارد و وقتي چند برادر ديگر مي آيند تا او را دور كنند، فرياد مي زند: "حاجي تو رو خدا بذار برم تو" كه منظورش ورود به محوطه دانشگاه بوده است. او اين كلمات را با حالتي ادا مي كند كه گويي مي خواهد وارد بهشت شود!
وقتي شعارها به اينجا مي رسد ، صبر انقلابي برادران انصار به پايان رسيده و در ساعت 1 بامداد چهارشنبه 28 خرداد 82 با هماهنگي با مقامات بالا و با همكاري پليس وارد عمل مي شوند . انصار به دانشجوها هجوم مي آورند و با شكستن قفلها از سردر عبور كرده و وارد محوطه دانشگاه مي شوند و در همين حال نيروي انتظامي از ورود مردم كه قصد داشتند براي حمايت از دانشجويان وارد محوطه دانشگاه شوند ، جلوگيري مي كند . انصار با باتوم و چماق و بعضاٌ چاقو به صف دانشجويان حمله مي كنند و دنشجويان پراكنده و متفرق ميشوند با انصار كه بعضي شان سوار بر موتور بودند به دنبال دانشجويان مي افتند و آنها كه بدشانستر يا در فرار كندتر بودند گير مي آورند و حسابي كتك مي زنند. اكثر كساني كه كتك خوردند، توسط انصار و با موتور ربوده مي شوند. يكي از همين دانشجويان شديداً مضروب مي شود و سرش شكسته و خونريزي شديددارد كه دوتا انصاري درشت هيكل او را بزور بين خودشان سوار موتور مي كنند و قصد ربودن او را داشتند كه او در سر يك پيچ از موتور پايين مي پرد . در اين حادثه كمرش سخت صدمه مي بيند و نمي تواند از زمين بلند شود اما شانسي كه مي آورد اين است كه حزب اللهي ها او را به حال خود رها مي كنند و چند دقيقه بعد تعدادي از دانشجويان او را به خوابگاه انتقال مي دهند. صحنه دلخراش ديگري كه در اين بهبوهه روي داد، حمله نيروهاي انتظامي با باتوم به مردي بود كه يك كودك خردسال در آغوش داشت و در بيرون دانشگاه در بين مردم به تماشا ايستاده بود و اصلاً در تظاهرات و شعارها شركت نداشت. شاهدان عيني ديده اند كه پليسها وحشيانه به جمع مردم حمله ور شدند و اين مرد بچه به بغل را كه در كمال ناباوري نظاره گر وحشي گري افراد ملبس به لباس پليس بود و فكر مي كرد چون بچه همراهش است، كاري با او ندارند، شديدا با مشت و لگد و باتوم مضروب كردند. بلافاصله پس از حمله طفل از دستان او جدا و به زمين پرتاب شد و صداي گريه بلندش در فضا پيچيد. در حين اينكه پليسها مرد را كتك مي زدند، يك نفر با شجاعت تمام از راه رسيد و كودك را از زمين بلند كرده و از مهلكه نجات داد. قسمت دلخراشتر قضيه اين است كه حزب اللهي ها به كتك زدن دانشجوياني كه بيرون شعار مي دادند، بسنده نمي كنند و در تعقيب دانشجويان فراري به خوابگاه پسران هم هجوم مي آورند. در آنجا هم با شعارهاي "حزب الله ماشاالله" و "حزب الله پيروز است منافق نابود است" و خضعبلاتي از همين قبيل به دانشجوياني كه اغلب يا خواب بوده يا مشغول درس خواندن براي امتحان فردا بوده اند، حمله ور مي شوند و عده اي بدشانس كه همان اول گيرمي افتند را با ضربات باتوم و چماق و مشت ولگد مضروب مي كنند . در اثر سر و صدا همه دانشجويان بيدار شده و با روبرو شدن با فريادهاي تهديدآميز اين غول بياباني ها ، بسياري از آنها از طبقات بالا به پايين مي آيند و در فرصتي كه انصاريها (كه به مسير راهروها و پله ها آشنا نبوده اند)در راهروها و اتاقهاي خوابگاه سرگردانند يا مشغول كتك زدن دانشجويان ديگر هستند ، از ساختمان خوابگاه خارج شده و در تاريكي شب در خرابه هاي اطراف پنهان مي شوند . گزارشهايي حاكي از قطع نخاع يك دانشجوي بوعلي و شهادت يك دانشجوي علوم پزشكي رسيده اما تاييد نشده است . انصار همچنين تقريبا تمام اشيا و شيشه هايي كه در دسترس خود مي يابند را خرد مي كنند و صندلي ها و اموال بعضي دانشجويان را از پنجره طبقات بالا به بيرون پرتاب مي كنند و درها را از پاشنه در مي آورند. بعضي از آنها بعد از تحليل رفتن انرژي اوليه شان روي آثار جنايات خود شعارهايي نظير "حزب الله ماشالله " و "حزب فقط حزب علي رهبر فقط سيد علي" ما اهل كوفه نيستيم علي تنها بماند" و ˜س شعريات ديگر مي نويسند . بسياري از دانشجويان كتك خورده و زخمي با موتورسيكلتهاي انصار به مكانهاي نا معلوم برده مي شوند . اين وحشي گريها حدود يك ساعت ادامه مي يابد و سرانجام با دخالت! نيروي انتظامي پايان مي يابد . به گفته بعضي دانشجويان نيروي انتظامي از ابتدا با انصار همكاري كرده و اجازه هجوم انصار به داخل دانشگاه را داده است ،در حالي كه مردم را بيرون نگه داشته ، اما بعضي ديگر مي گويند علت تاخير يك ساعتي دخالت پليس ، عدم صدور اجازه از سوي "غلامي" رئيس دانشگاه بوعلي بوده است كه تا ساعت ٢ بامداد حاضر نشده اجازه ورود به پليس بدهد. اين افراد بر اين اساس "غلامي" را متهم به همكاري پشت پرده با انصار مي كنند. اين اقاي "غلامي" اما خود پرونده اي بس پر افتخار دارد: ايشان كه تا سال گذشته روابط خوبي با انجمن اسلامي داشت، اما به يكباره امسال با افول قدرت اصلاحات و اصلاح طلبان و پيروي از حزب باد، با انجمنيها به شدت در افتاده و در موقعيتهاي مختلف حال آنها را گرفته است. گفته مي شود كه تعدادي نشريات انجمن اسلامي را با انتشار شماره اول، تعطيل كرده است. همچنين عليرغم موافقت قبلي با بعضي سخنرانيها كه مجوز استانداري را هم داشتند، درست لحظه اي كه سخنرانها مي رسيدند ، دستور عدم استفاده انجمن اسلامي از سالن اجتماعات را ميداده است . بعضي اين كار او را ناشي از فشار امام جمعه همدان(كه خود صاحب فضايل بسيار است) و بسيجيها دانسته اند و بعضي مي گويند" با اين كارشان (اعلام موافقت در ابتدا و اعلام ناگهاني مخالفت درست درلحظه شروع برنامه)مي خواهند حال انجمنيها را بگيرند". از فضايل ديگر"غلامي" اين اسنت كه در پي طرح "آموزش فراگير" يا وارد كردن دانشجويان پولي بدون كنكور به دانشگاههاي دولتي، اين آقا تا بوي پول به مشامش خورده و هم براي خودشيريني پيش وزير سابق علوم، به عنوان اولين دانشگاه كشور براي اين طرح ننگين اعلام امادگي كرده بود و دانشگاه بوعلي به عنوان اولين دانشگاه كشور سال گذشته در جند رشته دانشجوي پولي داشت . دانشجويان همچنين اعتراض دارند كه چرا با وجود اينكه درسخوانترين و سطح بالاترين دانشجويان دانشگاه بوعلي دانشجويان مهندسي هستند، ولي بسياري از آنها هنوز در ساختماني كه سابقاً مرده شور خانه بوده درس مي خوانند و براي باقي ساختماني بيار محقر ترتيب داده شده است ولي در مقابل دانشگاه ادبيات و علوم انساني كه اغلب ورودي هاي آن رتبه هاي بالاي 10000 داشته اند، ساختماني آنچنان مجلل و پرخرج دارد. بعضي اين را در راستاي تمايل "غلامي" به ...مالي ملاهاي حاكميت (كه خود علوم انساني خوانده اند) ارزيابي مي كنند . همچنين يك سابقه درخشان ديگر او خريد سرّي تعداد پنج باتوم برقي براي حراست دانشگاه مي باشد. البته خريداري آنها كه قرار بود سري بماند، توسط انجمنيها كشف شده و در نشريه رسمي انجمن چاپ مي شود. "غلامي" ابتدا اين امر را تكذيب كرده ، ولي بعد در مصاحبه اي كه قرار بود در اين مورد با يكي از دانشجويان انجمني فعال در نشريه مذكور انجام دهد، از كوره در مي رود و مي گويد: " خريديم كه خريديم ، به شما چه مربوطه؟ " و واكمن دانشجوي مذكور گرفته ، او را با خشونت از اتاقش بيرون مي كند .

از همه دانشجوياني كه با ارائه اطلاعات من را در تهيه اين گزارش ياري كردند، بينهايت سپاسگزارم. اگر در ميان خوانندگان كسي از دانشجويان همدان هست كه مي تواند اطلاعات تكميلي يا تصحيحي در مورد حوادث آن نيمه شب سياه به من بدهد، بسيار ممنون خواهم بود . باتوجه به اين كه اين نوشته ها براساس نقل قولهايي است كه گاه بين چند نفر گشته تا به من رسيده، لذا اگر با واقعيات كمي ناهمخواني دارد،لطفاً به بزرگي خود بخشيد و صحيح آن را براي من ارسال كنيد. به اميد خدا بزودي گزارش مشابهي را در مورد دانشگاه "خواجه نصير "خدمت عزيزان عرضه خواهم كرد



توضيحاتي از من :

بعدها با اعتراف يكي از انصار كه گير بچه‌هاي دانشجو افتاده بود مشخص شد جدا از ساير هماهمنگي‌ها حراست دانشگاه بوعلي اقدام به باز كردن در پشتي ( دري كه به لوناپارك باز مي‌شود) و راه دادن چماقداران كرده .

همچنين مشخص شد مكان نامعلومي كه دانشجويان به صورت گوشت قرباني به آنجا منتقل مي‌شدند زمين مسجد مهديه يا همان مكان بوده ! (مكان: اصطلاحي است كه بر اثر تبليغات تلوزيون براي معرفي محل برگزاري ضجه‌هاي صبح جمعه، بين جوانان ومردم رايج شده )

همچنين يكي از نتايج مثبت اين اعتراضات اين بود كه حداقل فعلا طرح دانشجوي فراگير به فراموشي سپرده شد و آنطور كه وعده داده‌اند براي دانشجويان مهندسي نيز خوابگاه‌هاي تازه ساز در نظر گرفته ‌اند.


0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی