چرا فردا آمد؟!
بر اين باورم كه برخلاف ذهنيت حسين درخشان و خيلي از افرادي كه ميبينيم اينگونه فكر ميكنند كه حكومت جمهوري اسلامي توانسته در مسائل هستهاي (( از حس وطنپرستي مردم ايران استفاده كند و چيزي را كه خود ميخواهد به آنها بقبولاند)) ايرانيان يا لااقل بخش تاريخساز جامعه ايران به خوبي به ماهيت كشدارمريزي كه بين ايران و جهان واقع شده واقف و وارد است؛ منتهي بخش عمدهاي از سكوت يا بي تفاوتنمايي ايراني در مقابل برنامه هستهاي بلندپروازانهي ملاها، مضاف بر خفقاني كه در كشور حاكم است ناشي از بيم و اميدي است كه در ((دخالت چارهساز خارجي)) بستهاند.
چه بخواهيم و ببينيم و چه نخواهيم و نبينيم اين واقعيت تلختر از زهر حقيقت دارد. آنكس كه امروز در ايران در اتوبوس و تاكسي، در اداره و كارخانه با همريشي و رفيقي همكلام ميشود؛ از پس انكار و پس زدنها، روي ديگر سكه را كه خستگي و وازدگي بيحد واندازه از اصلاح حكومت و برخاستن حركتي و بخاري از ملت است را دردمندانه ميبيند.
وانگهي كنون شوربختانه ميانديشم بخش عمدهاي از دراصطلاح روشنفكران ما، كه عادت كردهاند جامعه را با دستكش سفيد و از پس ميكروسكوپ در لابراتور ببينند، فرداروزي دندان حيرت به دهان خواهند برد كه چرا اينگونه شد.چرا اعلاميه رژيم كمونيستي كره شمالي مبني بر ((عدم شركت در مذاكرات آتي به جهت دست يابي به بمب هستهاي))، بر سرنوشت ايران ما تاثير ميگذارد. چرا طرحي كه بنا به گفته يكي از نمايندگان اسبق مجلس تا كنون بيش از بيست مليارد دلار از منابع ملي ما را بلعيده، اينگونه خود ما و ملت ما را نشانه گرفته.و لابد سوال كه چرا فردا روزي آمد و ما در فكر ديروز بوديم!
حاليا بر اين گمانم كه اگر كاري ميتوان براي ايران كرد، بايد جنبيد كه وقت و فرصت هم تنگش گرفته همچون ما.
بر اين باورم كه برخلاف ذهنيت حسين درخشان و خيلي از افرادي كه ميبينيم اينگونه فكر ميكنند كه حكومت جمهوري اسلامي توانسته در مسائل هستهاي (( از حس وطنپرستي مردم ايران استفاده كند و چيزي را كه خود ميخواهد به آنها بقبولاند)) ايرانيان يا لااقل بخش تاريخساز جامعه ايران به خوبي به ماهيت كشدارمريزي كه بين ايران و جهان واقع شده واقف و وارد است؛ منتهي بخش عمدهاي از سكوت يا بي تفاوتنمايي ايراني در مقابل برنامه هستهاي بلندپروازانهي ملاها، مضاف بر خفقاني كه در كشور حاكم است ناشي از بيم و اميدي است كه در ((دخالت چارهساز خارجي)) بستهاند.
چه بخواهيم و ببينيم و چه نخواهيم و نبينيم اين واقعيت تلختر از زهر حقيقت دارد. آنكس كه امروز در ايران در اتوبوس و تاكسي، در اداره و كارخانه با همريشي و رفيقي همكلام ميشود؛ از پس انكار و پس زدنها، روي ديگر سكه را كه خستگي و وازدگي بيحد واندازه از اصلاح حكومت و برخاستن حركتي و بخاري از ملت است را دردمندانه ميبيند.
وانگهي كنون شوربختانه ميانديشم بخش عمدهاي از دراصطلاح روشنفكران ما، كه عادت كردهاند جامعه را با دستكش سفيد و از پس ميكروسكوپ در لابراتور ببينند، فرداروزي دندان حيرت به دهان خواهند برد كه چرا اينگونه شد.چرا اعلاميه رژيم كمونيستي كره شمالي مبني بر ((عدم شركت در مذاكرات آتي به جهت دست يابي به بمب هستهاي))، بر سرنوشت ايران ما تاثير ميگذارد. چرا طرحي كه بنا به گفته يكي از نمايندگان اسبق مجلس تا كنون بيش از بيست مليارد دلار از منابع ملي ما را بلعيده، اينگونه خود ما و ملت ما را نشانه گرفته.و لابد سوال كه چرا فردا روزي آمد و ما در فكر ديروز بوديم!
حاليا بر اين گمانم كه اگر كاري ميتوان براي ايران كرد، بايد جنبيد كه وقت و فرصت هم تنگش گرفته همچون ما.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی