رفراندوم بلاگ

۱۳۸۲ اسفند ۱۹, سه‌شنبه



دمب اكثريت ، ديكتاتوري اقليت


گاهي اوقات انسان چيزي مي گويد و مي شنود كه به نوعي باعث ترس از خود ويا گوينده ي سخن مي شود .منظور همان گفته هايي است كه زواياي مانده در سايه ي ما را به يكباره رو ميكند و انسان درميماند كه چطور تاكنون اين را نفهميده و نمي دانسته و ...

وبلاگ آزادي ، وبلاگ فيلتر شده ي افشين زند را ميخواندم و آخرين نوشته اش در نگاه به سخنراني اخير كديور كه قسمت مورد نظرم عينا نقل ميشود:

...با خواندن ديدگاه نسبتن صريح آقای کديور پرسشی قديمی در ذهنم لغزيدن گرفت :اگر مردم کشوری به نظام مثلن اسلامی رأی بدهند، آيا باز ميزان رأی ملّت خواهد بود"؟ به راستی تا چه حد نظر اکثريت می تواند در مصالح کلان يک کشور تعيين کننده باشد؟

متاسفانه در نحله ي فكري بسياري از آزادي خواهان وآزادي پژوهان * ، يك نقطه ي اشتراك با ريشه ي فكري متحجرين حاكم بر ايران وجود دارد كه از بي اعتمادي به درستي اراده ي مردم و فقدان ديد پوپوليستي و در بعضي موارد عوام حمار بيني ، مايه مي گيرد

در محافل روشنفكري كم نيستند كساني كه غير مستقيم اشاره ميكنند به اين كه اگر تمام مقدرات كشور به دست من وجريان من سپرده شود چنين ميكنم وچنان و گلستان ميكنم سراي ويران و...

در روياهاي بسياري از وطن دوستان ، آرزوي ايران آباد وآزادي ديده ميشود كه جريان امور مقتدرانه به دست با كفايت ايشان سپرده شده و در اين سيرذهني مردم تا وقتي عزيزند كه جريان آبادگري را مانع نباشند

درست است. تا دموكراسي و جمهوري بدون پيش وپس وند راه درازي است . راهي به اندازه ي يك تغيير فرهنگي واجتماعي و نه تنها به اندازه ي يك تغيير سياسي.

در صحت اين گزاره كه آنچه همه ي جامعه انجام ميدهد وميخواهد الزاما درست نيست شكي نيست . كما اينكه همه ي ما وقتي در جواب سوالمان كه چرا اين كار را انجام داده اي ؟ استدلال ميشنويم چون همه ميكنند، به درستي گزاره ي بالا صحه ميگذاريم
درست همچون اين نكته كه : درست است دموكراسي مطلوب ترين نيست و تا آرمانشهر بشري فاصله ها دارد ، ولي بهترين راه موجود است ؛ و در تعميم بايد گفت جامعه اي را به دمب اكثريت بستن خيلي عالي نيست اما منصفانه ترين راه موجود است و بارها بر ديكتاتوري اقليت مي چربد.

جامعه اگر اشتباه مي انديشد واشتباه انتخاب ميكند در سير تاريخي راه خود را پيدا ميكند. اما قيم ها كه اكثرا با نيت خير قلع وقمع را آغاز كرده اند ، جز ديكتاتور، لقبي نگرفته اند .
در اين ميان آگاه سازي و رشد جامعه كمك مجازي است كه مي توان به چنين جامعه اي كرد وگرنه همانگونه كه رفت، پل زدن بر فراز انديشه ي غالب جامعه و توسعه بدون گسترش فكري وفرهنگي جامعه نتيجه اي جز آن ندارد كه حاكمان يكي بعد از ديگري با عينك آفتابي درونمايه ي طنز انسان هاي نسل بعدي شوند واين چرخه ادامه يابد...

حال كه زمان مطالعه وتحقيق وخودسازي براي تحقق آرزوي دموكراسي براي ايران است ، موشكافي وجلوگيري از تكرار اشتباهات گذشته در پخته بودن سيل دموكراسي طلبي كه ميرود سدهاي استبداد وخفقان را بشكند جايگاه مهمي دارد
والبته باز ميگويم در اين گفتار كه رفت نوشته ي وبلاگ آزادي و جناب زند بهانه بود ونه طرف خاص مطلب .تمام.


*و صد البته شايد در قسمتي ديگر از همين سعيد كه در حال نگارش اين سطور است نيز گاهي چنين غلغلك هاي فكري جنبشي ناكام برانگيزد.



>>لينكداني

>>سفر نامه ي بوشهر1 و2 ؛ پرتره ي فقر ومحروميت
>>رهبر ساده زيست دروغي كه رسانه هاي مافيايي ساخته اند، مجيد محمدي
>>چرا از جناح راست بيرون آمدم ؟ عباس كاكاوند
>>سايتي براي حمايت از زندانيان سياسي ، انجمن از وبلاگ خسن آقا

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی