رفراندوم بلاگ

۱۳۸۳ فروردین ۱۲, چهارشنبه

سالگرد رفراندوم احساسات !

در دبيرستان معلمي داشتيم كه سر كلاس و وقت وبي وقت به سراغ سياست وخاطرات جواني اش ميرفت و همين موضوع او را بارها به بازجويي و تعهد كتبي و تهديد كشانده بود و آخرين اينها، كه دقيقا يادم است، برمي گردد به انتخابات مجلس ششم و اينكه در مراسم بيست ودو بهمن در سالن اجتماعات دبيرستان به پشت تريبون رفت و به حمايت از لقمانيان صحبت كرد وگريزي هم زد كه بله ، مرجع تقليد بنده منتظري است وهكذا .
و صد البته سربند همين سخنراني ، احضار و بازجويي و سر تراشيده و ... بماند .

يك بار در مورد رفراندوم دوازدهم فروردين سال 58 بحثي سركلاس ايشان درگرفت و كاشي عمل آمد كه حضرت آقا آن زمان از متصديان امر در منطقه بوده و تعريف هايي كرد كه من آن روزها پشت كتاب درسي ام نوشتم وامروز آنچه مي خوانيد همان پاره يادداشت هاي شتاب زده است :


((
آن راي گيري به دليل آشفته بودن اوضاع مملكت خيلي سرسري وبي نظارت ودقت بود . از چندين حوزه گزارش مردمي بود عده اي در حوزه ها ايستاده اند وبرگه ي هرشخصي كه راي مي دهد را قبل از انداختن به صندوق مي بينند وآراي - نه - را پاره ميكنند و در چند حوزه درگيري هايي با - نه ها- نيز رخ داد

تعرفه هاي راي بدون حساب وكتاب در اختيار حوزه هاي راي گيري قرار داشت به طوري كه شخصا در آن روز چندين راي به صندوق ها ريختم و شاهد بودم بعضي از مراجعين در مصاحبه با گزارشگران از راي دادن به آقاي خميني سخن ميراندند .

تصويري از جمهوري اسلامي در ذهن داشتيم كه با جنات تجري من تحت الانهار آميخته بود و مدينه ي فاضله اي بود كه زندان وزنداني و زندانبان نداشت.

نسل ما با شخصيت محوري و پرورش قهرمان ، همچون گوسفند ، در فرار از شير ، اسير روباه شد.
))

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی