رفراندوم بلاگ

۱۳۸۲ شهریور ۱۹, چهارشنبه

سه شنبه 18 شهريور 1382

از سفرها چه خبر : در اين نفس هاي آخر بازي نمايشي استقبال هاي پرشكوه فراموش شده
1) قلسطين ، افغانستان ، عراق ، سهم ملايان در رنج مردمان اين سه كشور بركسي پوشيده نيست ، چرا كه دخالت هايشان مخفي نمانده ، اما لبناني هم هست كه چنان از پول مفت نفت سيراب شده كه از خاتمي آنطور پرهياهو استقبال ميشود آنهم در زماني كه ديگر خاتمي آن ژست هاي بني صدري را در سوار شدن بر ماشين هاي روباز و دست تكان دادن در خيابانها براي مردمي كه همچون گله رميده مي دويدند را از دست داده كه البته نه به اراده خود كه بخاطر از دست دادن محبوبيت و بعد كسب نفرت ، آري خشم بعد از عشق ، نفرت تندتري است
لبناني ها شايد نمي دانستند در ايران ماههاست كه خاتمي به شهربزرگي نرفته ،چرا كه از گوجه گنديده بيزار است ، از خيابانهاي خلوت و نگاههاي سنگين ، او مثل آقاولي دسته هاي سيار استقبال كننده ندارد تا از اين شهر به آن شهر دنبال خود بكشد آنهم با اتوبوس هاي توشهري و نان و ماست ،و يقه هاي چرك و دگمه اخلاص درتنگناي خرخره بسته ، با ريشي كك انداخته و چفيه برگردن ، و بوي تند عرق در اتوبوس هاي قراضه ،تا در نهايت همه را آشنايي كه براي معاف شدن از سربازي تن به اين كار داده براي سعيد ديگر تعريف كند
اما لبنان و پول مفتي كه توش ريخته ميشه
گفته شده پولي كه در لبنان طي دودهه خرج شده ، هزينه سنگيني است كه از همان مازادقيمت اتومبيل هاي مونتاژشده جبران ميشه ، با آن تكذيبيه جالب كه دم خروسش پيدا بود كاملا معلوم شد كه اين پول ها به كدام جيب ميرود

2) اين روزها اجلاس نماز در شهركرد با حضور تمامي سايه سنگينان حكومتي برگزار ميشود و بخور بخوري است عيان ، يادمه دو سه سال پيش كه اين اجلاس در همدان بود تمام خيابان ها قرق بود كه بعله حضرت اجل فلاني تشريف آورده ، يكي از حاضرين تعريف ميكرد كه توي همون گير و دار سر توزيع خودكار آرم دار بين چند تا از آخوندا دعوا شده و سخنراني خاتمي چند بار قطع شده !!!!!!!!!!!!!!!
همزمان ساخت چند مسجد با بودجه كلان شروع شده كه چي بگم ، در مورد نماز مقاله اي به زودي پابليش (منتشر) خواهم كرد
3) شيوخ قرمساق توي آب گل آلود ماهي ميگيرند ، در بيانيه اجلاس كشورهاي عربي براي چندمين بار امارات را مالك جزاير سه گانه ابوموسي و تنب بزرگ و تنب كوچك شناخته اند، شيوخي كه بيش از نصف عمر خور را صرف طي كردن مطبخ تا حرمسرا از حرمسرا به موال و از آنجا باز به مطبخ ميكنند هر از گاهي كه افتخار ميدهند و قرار ميشود به امور مملكتي رسيدگي كنند باز حس مسخره ناسيوناليست عربيشون گل ميكنه و …شنيده بوديم مهمانو كه رو بدي صاحبخانه ميشه
4) اخبار صدا و سيما رو كه گوش ميدي ( سازمان بخور بخور سروصدا ) خندت ميگيره ، مثلا همين خبر بالا رو پخش نميكنه اما فرداش بي هيچ مقدمه ميگه آصفي گفته ما اين بيانيه رو رد ميكنيم ، حالا اين خوبه اولين خبر ساعت 14 خيلي مضحك بود ، يك مشت عمامه به سر دور تا دور اتاقي نشسته بودند و يكيشون ( دبير امنيت مليشون ) داشت درمورد اتم صحبت ميكرد ، بقيه هم به نشانه تاييد هر از چند لحظه اي سري تكان ميدادند !!
با يه فوق ليسانس فيزيك هسته اي در مورد فناوري اتمي صحبت ميكردم ، بعد از كلي سروكله زدن اقراركرد كه چيز روشني در مورد استفاده ي عملي از انرژي اتم نميدونه ، حالا شما ببينيد كساني كه چندين سال توي حجره ها لمعات و درس خارج وفقه و اصول و كلي من درآوردي ديگرو حفظ ميكنند و وقتي ميخواند تو يه مجلسي درباره ماتحت شويي براي ده بيست نفر حرف بزنند كلي تكه كاغذ پاره تو جيب عباشون قايم ميكنند كه مبادا كم نيارند ، و اصلا فرق اتم با آفتابه رو هم نميشه تو مخشون فرو كرد ، اونوقت وقتي در مورد اتم صحبت ميشه عين … مدام سرشونو بالا پايين ميكنند كه يعني همينطوره ، خب آدم حق داره جوري بخنده كه غذا از دهنش بريزه بيرون !
5)جشن تولد يك دوست مشترك

يا علي آنگاه كه در دل چاه از حماقت خوارج و مكر بني اميه فرياد ميزدي ، آيا مي دانستي كه گروهي
با ظاهر خوارج و باطن معاويون در چندين سال بعد ادعاي اقامه اسلام ميكنند
آري مي دانستي و اين بر شگفتي من از سعه صدر و تحمل تو مي افزايد
علي جان تولد مبارك

.......
داني كه چنگ و عود چه تقرير ميكنند
پنهان خوريد باده كه تعزير ميكنند
فرهنگ مبرهن دوست عزيزي كه بسيار خوشوقت شدم از يافتنش ، بحق نوشته كه :
جناب سعيد، همين جمله ما سياسي نيستيم خود سياسي ست. مگر کسي ميتواند سياسي نباشد. مثل اينست که بگوئي من در تمام بيست و چهار ساعت روز چشمم را بسته ام. اين کار فقط از يک جنازه ساخته است. بطور مثال وقتي که ميروي دکان بقالي ماست ميخري و ميبيني که ماست سفت نيست و به اعتراض ميگوئي "حاج آقا چرا ماستتون امروز اينقدر شله؟" و حاج آقا بقال ميگه "همينه که هست نميخواي نخر." در همين لحظه شما بدون آنکه خود متوجه شويد در يک بحث سياسي اقتصادي اجتماعي وارد شده ايد
- سعيد ديگر : متاسفانه در كشور ما هميشه اين حرف ها بوده و هست ، با دوستي صحبت ميكردم گفت من اصلا با سياست كاري ندارم ، گفتم تو اگه يكي جلو چشمت ماشينتو بدزده چيكار ميكني ؟
- خوب دنبالش ميكنم
- س: مرد حسابي كرور كرور منابع اين ملت از نفت و گاز گرفته تا طلا و مس و ذخاير معدنيوطبيعي رو دارن صادر ميكنند و در نهايت سهم شما به عنوان يكايراني آنهم بعد از سي سال خدمت در دوراني كه بايد با آرامش طي شود ، ماهي چقدر است ؟
- 90 هزار تومن
- س:گوشت كيلويي چهار هزار تومن و اجاره خانه ماهي صدهزارتومني كه شما ميدي از كجا مياد ؟
- مسافركشي
- س:ميبيني كه هنوزم دارن شما رو استثمار ميكنن
- چطور؟
- س:آخه پدر من ، توي سن 70 سالگي و توي اين شهر آلوده مسافر كشي ، س كي آرامش ؟
- نمي دانم بابا جان ، ولي از من ميشنفي ديوار موش داره موشم گوش داره ،
- س:آخه همش از اين حرفا زديد كه هربلايي خواستن سرتون درآوردن و شما هي گفتيد قضا بلاست و تقديره و از اين خود فريبي ها
- پسرم اصلا من از سياست خوشم نمياد…
سعيد ديگر : مي بينيد كه برگشتيم سرجاي اول !!!!!!!
- در آخرين شماره مجله سياه و سفيد مطلب فوق العاده موشكافانه اي دررابطه با مجله چلچراغ نوشته شده كه به حق درست است ، براستي وقتي روزنامه ايران ( روزنامه خبرگزاري رسمي نظام)آنهمه تحت فشار و مميزي است چاپ شدن مداوم مجله اي كه در مورد فيلم هاي و بازيگران هاليوودي با عكس هاي آنچناني مي نويسد ، عجيب بنظر نميرسد ، آيا چشمان ورقلميده مرتضوي در اين حيطه كارنميكند ،
پس حرف بيجايي نيست كه تا چند ماه ديگر شبكه زنان عفيفه نيز راه خواهند انداخت ، شعارها شعار بود ، براي حفظ نظام هر كاري واجب است ، آزاد سازي سكسي و بگير و ببند سياسي ، آغاجري در زندان خون ميخورد چرا كه گفت اين ملايان نماد اسلام نيستند ،

اما كسي كه با چندين زن رابطه ي زوري ( تجاوز به عنف )داشته با پووووووووول آزاد ميشود ، خون بايد گريست اما چشم ها چه بيرحمند كه نمي بارند

6) اون مطلبي كه نوشته بودم در مورد حجاب زوري – درفش كاوياني با عكس هاي بيشتر منشرش كرده ، ديدنش جالبه

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی