رفراندوم بلاگ

۱۳۸۲ آذر ۲۵, سه‌شنبه

باز رفته ام توي نخ بلاگرها!!

ليست دوستان و آشنايان هودر تشكيل شده از قريب هشتاد لينك وبلاگ با اين دومين ها :
-43 دومين اختصاصي
-29 بلاگ اسپوتي
-5پرشين بلاگي

وحالا با يكي پايين يا بالا… و هيچ خبري از بلاگ اسكايي ها . البته بلاگ اسكاي نسبتا نوپاتر است ولذا چندان محل قياس نيست.ولي سوال اينجاست آيا اين تركيب 29 به 5 اتفاقي است. و اگر نيست كه يقينا نيست دلايل كدام است ؟؟؟

در جواب اين سوال چندسطري نوشتم اما بعد نپسنديدم و پاك شدند . شايد بهتر است با ايميل از خود او پرسيد…



الف) بازي با آس پيك

خواب بودم . خواب در بعد از ظهر. نيمه ي صورتم لمس شده بود و پاهايم خام باد بود . خواب سنگيني هم عالمي دارد .لا اقل با هر صدايي زير لب غر نمي كني و حرص ديگران را در نمياوري…صداي تلوزيون را يكباره زياد كردند و بعد صدايت مي كنند

:‌صدام را گرفته اند بلند شو بيا
:اه…ول كنيد خوش مزه ها . بلند ميشم…حالا

اما نه خيلي كنه شده اند و نمي گذارند دنباله ي هپروت را طي كنم . همان خواب آلود ، دعا بر لب (!) بلند مي شوم و بعد جلوي همگي دراز مي شوم . حالا صداي اخبارگوي تلوزيون مرددم مي كند …بغض شادي گلويم را مي فشارد. عجيب حسي است. رودي از چشمه ي چشمم جاري مي شود و با سد دستانم بسته مي شود…خسته تر از آنم كه شامي بخورم همان دو سه دقيقه هوشيارم و باز پلك هايم گرم مي گيرد…

ساعت چهار صبح است. الان بيدار شده ام.از زور تشنگي …نمي دانم چرا دوباره خوابم نمي آيد !! كامپيوتر را روشن مي كنم و اين مزخرفات را دارم مي نويسم . زمان ها را هم گم كرده ام.حوصله ي اديت نوشته هم نيست.


ب )درد بي دردي علاجش آتش است

يك شب آتش در نيستاني فتاد
سوخت چون اشكي كه بر جامي فتاد

شعله تا سرگرم كار خويش شد
هر ني اي شمع مزار خويش شد

ني به آتش گفت كاين آشوب چيست؟
ورتو را زين سوختن مطلوب چيست

گفت آتش بي سبب نفروختم
دعوي بي معني ات را سوختم

زان كه مي گفتي ني ام با صد رموز
همچنان در بند خود بودي كه بود

مرد را دردي اگر باشد خوش است
درد بي دردي علاجش آتش است



پ) قزوين؛ چشم پاك و باريك بين

آقا ولي مشرف برده اند قزوين و حومه!! عجيب استقبالي هم شده. يك عده سريش سريش چسبيده بودند به ماشين معظم و مدام بوسه پرتاب مي كردند! مي خواستم يك كاريكاتور بگذارم ولي خوب مي دانيد كه دچار خود سانسوري ام …فقط جالبه بدانيد كه اسم و رسم امام جمعه ي قزوين ؛ آيت ا…باريك بين ؛ است!!! آخه اين هم شد فاميلي ؟!
( خود بنده هم توسط اخبار سيما از فاميلي اين حضرت آقا مطلع شدم.توي گوگل سرچ كنيد تا مطمئن شويد)

اضافات : راستي چند تا بلاگر قزويني سراغ داريد ؟


ت) نمايشگاه آي تي در همدان:

رفته بودم نمايشگاه كتاب. ديدم طبقه ي پايين نمايشگاه خبرهايي است.سرك كه كشيدم متوجه شدم نمايشگاه مانندي زده اند و آي اس پي ها آمده اند و تخفيفات براي كارت و اينترنت رايگان و هكذا…

عجيب مواردي هم به چشم مي آيد! داشتم چت مي كردم كه يك دختر و پسر حدود هجده نوزده سال آمدند ببخشيدي گفتند و من به خيال اينكه مي خواهند با دستگاه كار كنند مسنجر را بستم و بلند شدم! دختره گفت نه اگه ممكنه شما كار كنيد ما چندان سر در نمي آوريم. گفت دنبال مقاله اي به انگليسي در باره ي يونان قديم است.من هم تو گوگل سرچ كردم و دو سه تا سايت باز شد و گفتم ديسكت بدهيد تا با فلاپي ظبطش كنم.نداشتند و رفتند كه بخرند.چند لحظه بعد آمدند و سي دي خامي را روي ميز گذاشتند.داشتم شاخ در مي آوردم.به بهانه ي يك لحظه(!) دمم را گذاشتم روي كولم و د برو كه رفتي .داشتم معكوس مي زدم…

ث) ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا

در مورد محمد علي ابطحي معاون رئيس جمهور يك چيزهايي دستم آمده. اين آقا پسر همان ابطحي معروف نويسنده ي كتاب ملاقات با امام زمان است .پدر و پسر خيلي بيشتر از 180 درجه با هم اختلاف دارند، حتي به نوعي با هم در قهر به سر مي برند و اين آقا پسر اهل سونا و گيتار و تي شرت و آن پدر اهل زهد واعتكاف و نان خشك و مريد و …
حالا چگونه چنان پدري چنين پسري مي دهد الله اعلم…
صحبت از بدي و خوبي نيست. تعجب از اين همه اختلاف است.محمد ابطحي توي مصاحبه با شرق گفته بود بيشتر با لباس معمولي راحت ترم .
از حوزه و خاطرات آنموقع هم دل خوشي ندارد. يك جورهايي بزور آخوند شده و خيلي دلش مي خواهد خلع لباس مي شد.
البته پدر هم اهل مراد و مريد بوده و بالاخره وجوهات زير پتوي حاج آقا و پسر هم تغس و مايه ي دردسر .ناچار پدر كلي با براي آقازاده خرج كرده و دوربين و ماشين و …


البته من به خاطر اينكه رك و پوست كنده مي گويد آنچه ديگر عمامه به سرها نمي گويند به او تبريك مي گويم. از اينكه سجاده آب نمي كشد و با افتخار صحبت از زندگي خوب ميكند
شرق از ايشان در مورد عاشق شدن پرسيده
…صراحتا مي گويد كه ازدواجش سنتي بوده است .اما در برابر پرسش ما به آرامي سري تكان مي دهد . بله!


ج) خبر خوش !

امتحانات نزديك شده و احتمالا كمتر خواهم نوشت.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی