جنگ زرگري
مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو
يادم از كشته ي خويش آمد و هنگام درو
جنگ زرگري :
قايم موشك در مجلس: اسفندماه نزديك مي شود و نماينده ها ياد كشته ي خويش افتاده اند . اين است كه جنگ زرگري ها شروع خواهد شد و سازمان سر و صداي لاريجاني هم كه نماينده هاي مجلس را به تخ...چپش هم حساب نمي كرد ، دارد شلوغش مي كند. اهميت راي مردم تو اين دوره براي حفظ نظام آخونديسمي به حدي زياد است كه به نظر ميرسد رضا پهلوي و مسعود رجوي و ليلا فروهر هم تاييد صلاحيت شوند تا مردم هر طور شده راي را بدهند
هفته اي كه گذشت:
الف)خلخالي تركيد!
خلخالي مهمترين كلمه ي اخبار اين هفته بود، كسي كه براي باطل كردن يك شناسنامه تنها 4 دقيقه وقت ميخواست...كسي كه در مرگش نيز حرفها ميتواند باشد چرا كه اين اواخر بودار ميناليد ؛ كه بعله همه ي آن اعدام ها دستور خميني بود .و به همين خاطر ممنوع المصاحبه شده بود...
خلخالي در روستاها وارد ميشد و اهالي را جمع ميكرد ،البته قبلا توسط عده اي از اهالي ليست سياهي تهيه كرده بود. سپس اسمها را ميخواند و دادگاه شروع ميشد . چطور؟ با دموكراسي!
تنها كافي بود چهار نفر شهادت بدهند كه طرف مخدر فروش است ، با ساواك همكاري داشته ، آقا را فحش داده يا حتي ترياك ميكشد.فرقي نميكرد.دستور يكي بود.اعدام
و چه تمناها و زاري ها ميكردند زن و بچه ها و چند لحظه بعد گورستان ده بودند ،گاهي اوقات قبل از اجراي حكم ، بخت برگشته ها بايد قبر خود را نيز مي كنند و بعد بالاي قبر و شليك و تكبير جمعيت به هوا ميرفت...
، يك ديوانه، يك رواني ، يك عقده اي يا شايد ادمه اي...معلوم نشد خلخالي كه بود و چه بود .او هزاران بار كلمه ي اعدام را به نام خداي قاسم جبار فرياد زده بود .گناه كار و بي گناه كشت.منطق او همچون شاهرودي رييس قوه ي قضاييه بود كه حالا دو نفر هم بي گناه كشته شوند ! به نفع انقلاب است
يكي از نزديكترين اقوام كه در جريان جنگ جانباز شده ، در آن سالها سرباز بودو محافظ شخصي يكي از قضات شريف!!آتش ميگيرد وقتي از سرنوشت آن جواني ميگويد كه به خاطر قاچاق 2 كيلو ترياك اعدام شد در حالي كه التماس ميكرد .وزن و بچه ي دوساله اش پشت در دادگاه منتظر كه شوهر يا بابا بيرون بيايد و بي خبر از آنكه او از در ديگر به حياط برده شده و شليك و خون روي برف ...
و چه مرگ غريبي كرد خلخالي، در حالي كه بدن متعفنش را كارگرهاي ...به اكراه از زمين حركت دادند و تشييع كنندگان دهها متر آن طرف تر دنبال ميت بوگندو سر تكان مي دادند.ميتي كه زنده اش نيز مرده بود با آن پاركينسون و كبد خراب و عدم كنترل ادرار و كثافت كاريها...
آري چه مرگ غريبي كرد در حالي كه دوستان انقلابي حتي از فرستادن پيام تسليت سرباز زدند تا پيرمرد ريش بزي در ميان اعمالش تنها باشد! و چه خيال خامي...دست همه ي اينها به خون آلوده است و اين بيچاره در اين ميانه تابلو شده و انگشت نما.
و حالا نتيجه ي آن تندروي ها : 7 مليون معتاد.
اين هم يكي از جنبه هاي صادرات انقلاب!
ب) روزنامه ي شرق در كيوسك ها باد كرده
وقتي جريان ابتذال در شرق را خواندم شستم خبر دار شد كه ممكن است از اين روزنامه ي پرطرفدار براي كشيدن مردم به پاي صندوق ها استفاده شود..منظورم همان نقشي است كه همشهري در محبوبيت و انتخاب خاتمي داشت. و جالب اينكه در پشت هر دوي اينها عطريانفر قرار گرفته. ولي جالب تر آنكه وقتي با روزنامه فروش محله صحبت مي كردم مرجوعي هاي شرق را نشانم داد و گفت كه يك هفته اي است فروشش به شدت افت كرده...آنهم روزنامه اي كه 9 صبح مي آمد و 10 تمام بود...ايول مردم
ج) سنگي بر گوري كامل شد
تايپ كردن از روي كاغذ براي من كار مشكلي است آنهم وقتي مدام خطي را كه بودم گم ميكنم .ولي براي جبران اندكي از دين بزرگي كه از قلم جلال اهل قلم بر گردن دارم ، تصميم گرفته را ،تمام كردم.در اين مدت موضوع اين كتاب در سايت هاي مختلفي قرار گرفت و ايميل ها كه چرا كامل نمي شود و من شرمنده كه روزي يكي دوصفحه بيشتر نمي شد و گاهي آنهم مقدور نبود...
به نظرم اين كتاب دريچه ي جديدي از صداقت را پيش روي آدمي باز ميكند تا آنجا كه براي اولين بار خواندن يك كتاب اشك از چشمانم جاري كرد، وقتي كه تنها يك ساعت و نيم بعد از پيدا كردن كتاب در فصل آخر نوشته هاي سيد چنان تكانم داد كه وصف نكدنش اولي . و چه خريدني كه در حراجي و آنهم ميان كتابهاي كيلويي به گم گشته ي خود برخوردم و تا الان بيشتر از تعداد انگشتان دست و پا خوانده ام اين كتاب را و هر بار همان حس بدون ذره اي تغيير ... . و جالب اينكه اين اتمام در سالگرد تولد جلال آل احمد بود و من نمي دانستم تا توي بي بي سي خواندم و بله ديگر : قراين سعدين !
د) زيباترين جمله اي كه توي اين هفته شنيدم :
قرآن، وبلاگ خداست (-)
حرف هاي اضافي :
-مقاله ي آفت هاي وبلاگ نويسي كامل تر شده، توضيحاتي هم دادم
-ميخواهم يك لينكدوني توي اينجا بگذارم ولي هر طور ميچرخم راه نمياد و نمي فهمم بايد چكار كرد ، تصميم گرفتم توي پرشين تولز بپرسم كه ديدم هك شده اين شد كه گفتم اينجا كمك بخواهم ، اين جاي صورتي محل مورد نظر است:(
جايزه هم شش ماه لوگو!!نه جدي.
صدا كن مرا
صداي تو خوب است
صداي تو سبزينه ي آن گياه عجيبي است
...
يادم رفته مابقيش!
يادم از كشته ي خويش آمد و هنگام درو
جنگ زرگري :
قايم موشك در مجلس: اسفندماه نزديك مي شود و نماينده ها ياد كشته ي خويش افتاده اند . اين است كه جنگ زرگري ها شروع خواهد شد و سازمان سر و صداي لاريجاني هم كه نماينده هاي مجلس را به تخ...چپش هم حساب نمي كرد ، دارد شلوغش مي كند. اهميت راي مردم تو اين دوره براي حفظ نظام آخونديسمي به حدي زياد است كه به نظر ميرسد رضا پهلوي و مسعود رجوي و ليلا فروهر هم تاييد صلاحيت شوند تا مردم هر طور شده راي را بدهند
هفته اي كه گذشت:
الف)خلخالي تركيد!
خلخالي مهمترين كلمه ي اخبار اين هفته بود، كسي كه براي باطل كردن يك شناسنامه تنها 4 دقيقه وقت ميخواست...كسي كه در مرگش نيز حرفها ميتواند باشد چرا كه اين اواخر بودار ميناليد ؛ كه بعله همه ي آن اعدام ها دستور خميني بود .و به همين خاطر ممنوع المصاحبه شده بود...
خلخالي در روستاها وارد ميشد و اهالي را جمع ميكرد ،البته قبلا توسط عده اي از اهالي ليست سياهي تهيه كرده بود. سپس اسمها را ميخواند و دادگاه شروع ميشد . چطور؟ با دموكراسي!
تنها كافي بود چهار نفر شهادت بدهند كه طرف مخدر فروش است ، با ساواك همكاري داشته ، آقا را فحش داده يا حتي ترياك ميكشد.فرقي نميكرد.دستور يكي بود.اعدام
و چه تمناها و زاري ها ميكردند زن و بچه ها و چند لحظه بعد گورستان ده بودند ،گاهي اوقات قبل از اجراي حكم ، بخت برگشته ها بايد قبر خود را نيز مي كنند و بعد بالاي قبر و شليك و تكبير جمعيت به هوا ميرفت...
، يك ديوانه، يك رواني ، يك عقده اي يا شايد ادمه اي...معلوم نشد خلخالي كه بود و چه بود .او هزاران بار كلمه ي اعدام را به نام خداي قاسم جبار فرياد زده بود .گناه كار و بي گناه كشت.منطق او همچون شاهرودي رييس قوه ي قضاييه بود كه حالا دو نفر هم بي گناه كشته شوند ! به نفع انقلاب است
يكي از نزديكترين اقوام كه در جريان جنگ جانباز شده ، در آن سالها سرباز بودو محافظ شخصي يكي از قضات شريف!!آتش ميگيرد وقتي از سرنوشت آن جواني ميگويد كه به خاطر قاچاق 2 كيلو ترياك اعدام شد در حالي كه التماس ميكرد .وزن و بچه ي دوساله اش پشت در دادگاه منتظر كه شوهر يا بابا بيرون بيايد و بي خبر از آنكه او از در ديگر به حياط برده شده و شليك و خون روي برف ...
و چه مرگ غريبي كرد خلخالي، در حالي كه بدن متعفنش را كارگرهاي ...به اكراه از زمين حركت دادند و تشييع كنندگان دهها متر آن طرف تر دنبال ميت بوگندو سر تكان مي دادند.ميتي كه زنده اش نيز مرده بود با آن پاركينسون و كبد خراب و عدم كنترل ادرار و كثافت كاريها...
آري چه مرگ غريبي كرد در حالي كه دوستان انقلابي حتي از فرستادن پيام تسليت سرباز زدند تا پيرمرد ريش بزي در ميان اعمالش تنها باشد! و چه خيال خامي...دست همه ي اينها به خون آلوده است و اين بيچاره در اين ميانه تابلو شده و انگشت نما.
و حالا نتيجه ي آن تندروي ها : 7 مليون معتاد.
اين هم يكي از جنبه هاي صادرات انقلاب!
ب) روزنامه ي شرق در كيوسك ها باد كرده
وقتي جريان ابتذال در شرق را خواندم شستم خبر دار شد كه ممكن است از اين روزنامه ي پرطرفدار براي كشيدن مردم به پاي صندوق ها استفاده شود..منظورم همان نقشي است كه همشهري در محبوبيت و انتخاب خاتمي داشت. و جالب اينكه در پشت هر دوي اينها عطريانفر قرار گرفته. ولي جالب تر آنكه وقتي با روزنامه فروش محله صحبت مي كردم مرجوعي هاي شرق را نشانم داد و گفت كه يك هفته اي است فروشش به شدت افت كرده...آنهم روزنامه اي كه 9 صبح مي آمد و 10 تمام بود...ايول مردم
ج) سنگي بر گوري كامل شد
تايپ كردن از روي كاغذ براي من كار مشكلي است آنهم وقتي مدام خطي را كه بودم گم ميكنم .ولي براي جبران اندكي از دين بزرگي كه از قلم جلال اهل قلم بر گردن دارم ، تصميم گرفته را ،تمام كردم.در اين مدت موضوع اين كتاب در سايت هاي مختلفي قرار گرفت و ايميل ها كه چرا كامل نمي شود و من شرمنده كه روزي يكي دوصفحه بيشتر نمي شد و گاهي آنهم مقدور نبود...
به نظرم اين كتاب دريچه ي جديدي از صداقت را پيش روي آدمي باز ميكند تا آنجا كه براي اولين بار خواندن يك كتاب اشك از چشمانم جاري كرد، وقتي كه تنها يك ساعت و نيم بعد از پيدا كردن كتاب در فصل آخر نوشته هاي سيد چنان تكانم داد كه وصف نكدنش اولي . و چه خريدني كه در حراجي و آنهم ميان كتابهاي كيلويي به گم گشته ي خود برخوردم و تا الان بيشتر از تعداد انگشتان دست و پا خوانده ام اين كتاب را و هر بار همان حس بدون ذره اي تغيير ... . و جالب اينكه اين اتمام در سالگرد تولد جلال آل احمد بود و من نمي دانستم تا توي بي بي سي خواندم و بله ديگر : قراين سعدين !
د) زيباترين جمله اي كه توي اين هفته شنيدم :
قرآن، وبلاگ خداست (-)
حرف هاي اضافي :
-مقاله ي آفت هاي وبلاگ نويسي كامل تر شده، توضيحاتي هم دادم
-ميخواهم يك لينكدوني توي اينجا بگذارم ولي هر طور ميچرخم راه نمياد و نمي فهمم بايد چكار كرد ، تصميم گرفتم توي پرشين تولز بپرسم كه ديدم هك شده اين شد كه گفتم اينجا كمك بخواهم ، اين جاي صورتي محل مورد نظر است:(
جايزه هم شش ماه لوگو!!نه جدي.
صدا كن مرا
صداي تو خوب است
صداي تو سبزينه ي آن گياه عجيبي است
...
يادم رفته مابقيش!
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی