رفراندوم بلاگ

۱۳۸۲ دی ۱۱, پنجشنبه

در اين چند روز ما ايرانيان تنها غم بم را نداشتيم. غصه ي بي سرو ساماني امور هم بود. درد دزدي و غارت و بي عفتي هم بود.ناله از گم شدن كمك هاي خارجي وايراني هم بود. و خدا هم بود…


ولي مگر اين آخرين درد ما بود كه اينگونه نفس آخر را زديم و زور آخر را در دايره ريختيم. اين شهر گورستان هاي جمعي ،اين بم ،تنها يك درصد پايتخت بود.مجالي براي هر صد تهراني تا دست يك بمي را بگيرد و چه سهل است و با اين حساب بر كسي هم فشاري نبوده ونيست.و طرفه آنكه خود ايران هم 6 برابر تهران جمعيت دارد.مي بينيم كه كار شاقي نبوده جمع و جور كردن بم .هرچند بي شرفي ها و بي عرضه گي هاي سپاه (كه شهر كاملا در قروق آنها بود) ، جانمان به لب رساند


و هنوز و بعد از يك هفته ، شبها عده اي بي چادرند. تف بر اين بي مسئوليتي …و حيف تف.


وقتي كنترل كردن و امداد رساني براي بم اينگونه مملكتي را طلب مي كند ، امورات را چنان بهم مي ريزد كه كليه ي وزارتخانه ها به حالت نيمه تعطيل درمي آيد وكارهاي زياد ديگري زمين مي ماند .زمين لرزه ي تهران كه طبق نظرات كارشناسي بالاي 7 ريشتر خواهد بود،با ما چه خواهد كرد.تخريب تهران ، تخريب ايران است .اگر الان براي بم از تهران نيرو رفت ،وقتي تهران آسيب ديد از كجا بايد نيرو برد تا كاري كرد .اگر وزير از تهران به بم آمد ما از بم خرما فروش را به چه كار به تهران بياوريم؟ بهتر نيست چشمانمان را نبنديم و سرمان را چون كبك در برف نكنيم .


قصد تشويش نيست اگر صحبت از هشت ميليون كفن مي شود.صحبت از هرج ومرج گسترده و بي حكومتي در سراسر كشور.


حديث تهران است. شهري كه شايد بسياري از ساكنين آن ندانند كه بر درياچه اي از فاضلاب استوار است.آنچه در بم نديديم گسل و شكافي بود كه گاهي در زلزله ها كوچه وخياباني را مي بلعد و زلزله ي بم با همه ي دهشتناكي از اين قوز بالا قوز رها بود .اما تهران با آن خاك ماسه اي…

و درست با اين شرايط و وقتي كه اكثر ساختمان هاي حال حاضر تهران بعد از انقلاب و در حكومت الهي ولايي فقها ساخته شده ،حتي صحبت كردن از زلزله ي تهران اقدام عليه امنيت ملي تلقي مي شود




جنايتي ديگر در راه است



و ما نشسته ايم .همچون هميشه به غصه خوردن واشك ريختن. ناله ها و همدرديها دير يا زود تمام مي شود .نزديك است تا باز فراموش كنيم و بخسبيم تا حادثه ي بعد. از سوراخ زلزله چند بار گزيده شده ايم؟ طبس، رودبار،بويين زهرا، آوج،زنجان،اردبيل…وباز مرگ و مرگ و مرگ…


و باز مهندسين ناظر شهرداري ها با پول شيريني به آستانه ي امضاي پايان كارها خواهند رفت.از امروز چاره كنيم.يادمان نرود زمستان تهران هم سرد است .گرماي لحاف ملا از يادمان نبرد كه شب خوابيدن در خيابان هاي پايتخت چندان فرقي با خفتن در خيابان هاي بم ندارد.هر دو سگ كش است…


گفتند زلزله سياسي نيست. مي گويم انگشت در دماغ كردن آن مرد عرب در بيابان هم سياسي است. باور كنيم كه انتخاب آينده حق ماست.اينكه اجداد ما روزي جايي غلطي كردند و راهي را انتخاب كردند دليلي بر عاقل امروز نيست ادامه دادن آن راه بيراهه.


تهران حامله است.آبستن است.از روزگار پر فريب.و فرزند خدعه ها در راه است.راهي بيانديشيم براي زندگي.






الف) يك كار مفيد:

خواندم كه عده اي از زندانيان گريخته به دزديدن طلاي زنان مرده و بعضا بي عفتي مشغول بوده اند كه تعدادي از آنها را طي دادگاه صحرايي به رگبار بسته اند.تا صحت خبر چقدر باشد


اضافه:

زيتون :منم اين خبرهای وحشتناک رو شنيدم..نمی دونم تا چه حد درسته..ولی هميشه تو اوضاع بحرانی ازين مسائل هم پيش مياد..

سعيد ديگر: زيتون خانم ! در تمام آن هفت ساعتي كه صدا وسيما دست دست كرد تا خبر زلزله را پخش كند ،مصدومين زيادي زير آوار پرپر مي شدند تا آقايان مصلحت سنجي كنند..بي برنامه گي هم حدي دارد.

امداد رساني در زلزله ي افغانستان بهتر بود

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی