رفراندوم بلاگ

۱۳۸۲ آذر ۳۰, یکشنبه

يكشنبه 30 آذر
و تمام شد پاييز


مملكت تعطيلي را عشق است
پنج شنبه و جمعه كه معمولا تعطيل است .شنبه هم تعطيل رسمي بود و بعد يكشنبه را استعلاجي رد كردن و چهارشنبه را هم مرخصي رد كردن . تمام و كمال يك هفته اي تعطيل و بزن بريم به سرعت برق و باد…

راست و دروغ آن گردن گوينده ، اما مي گويند در ژاپن يك ساعت قطع برق و لطمه اي كه همين يك ساعت خستگي در كردن سوت كارخانه ها به اقتصاد وارد مي كند مي تواند وزيري را به دادگاه بكشاند و در ايران 5 روز تعطيلي آنهم بعد از 4 روز كار ملتي را خوشحال مي كند ! و چه كاري !!كه كار مفيد اين 4 روز در مجموع 4 ساعت نيز نمي شود ...
باز بگوييم سياه نمايي موقوف. بابا اين سياه هست كاريش نتوان كرد…

الف) كشته مرده ي بايد بايد كردن هاي خطابه خوانهاي نماز جمعه!!
اين آقاي كاشاني در نماز جمعه قم حرفهاي جالب زد:
صدام بايد به تعداد آدمهايي كه كشته اعدام شود.صدام بايد در ميدان بغداد اعدام شود.انشاا…شارون و بوش وبلر هم اعدام خواهند شد…
-بابا ترسيدند .يكم يواش تر. چشم . حتما. شما جوش نزن خداي نكرده شيرت خشك ميشه و اونوقت حزبلي ها شيرخشكي بزرگ ميشند ..گفته باشم!!


ب) معرفي كتاب
چندي قبل در بي بي سي مطلبي در رابطه با انتشار يك كتاب فرهنگ گونه از اصطلاحات عاميانه خواندم. ديدم جا دارد به اولين كسي كه به چنين كاري دست زده اشاره اي بكنم .


و اما يكي ديگر از كتاب هايي كه بعد از انقلاب در محاق توقيف قرار گرفته ،فرهنگ لغات عاميانه اثر پدر داستان كوتاه ايران ، استاد محمد علي جمال زاده است.او اين فرهنگ را با تلاش فراوان و سعي وافر در مدتي طولاني گردآورده و هرجا اصطلاحي شنيده يا به يادش آمده فورا يادداشت كرده و كتاب را ويرايش كرده و لذا مي توان گفت حاصل عمر اوست. مدخل هايي از اين كتاب در پي مي آيد:


- -گنده دماغ: آدم متكبر و متفرعن
- -كونه كردن (…پياز): در جايي سابقه پيدا كردن
- -كك توي تنبان افتادن: كنايه از ناراحت و مضطرب شدن
- -ملاخور شدن: نفله شدن و از بين رفتن ، چه در قديم نفوذ ملايان در امور مربوط به قضا زياد بوده و طبعا ملايان بي وجدان از اين نفوذ خود استفاده مي كرده اند .اما امروزه بيشتر چيز ارزان قيمت را ملاخور مي گويند.مثلا وقتي خيار و طالبي نوبر با قيمت گران به بازار مي آيد كسانيكه استطاعت خريد آنرا ندارند مي گويند هنوز ملا خور نشده …
- -موس موس كردن: مجيز كسي را گفتن
- -لاس خشكه: همان لاس است…بي آنكه اين گفت و گو به نتيجه و اظهار عنايتي از جانب زن يا دختر منجر شود
- -لكاته : زن چاخان و حراف
- -چسان فسان: توالت زنان
- خرج اتينا كردن: مخارج غير لازم
- - كار چاق كن:گار راه انداز،كسي كه كار مردم را با گرفتن حق و حسابي انجام مي دهد
- - لن تراني:حرف مفت
- - چس پس طهارت: آدم حقير و ناقابل
- -دو بامبي:دو دستي (در سر كوبيدن)
- -سپلشك: وقايع پياپي و متوالي و مايه ي دردسر
روحاني مي سرايد:
سپلشك آيد و زن زايد و مهمان برسد
خاله از قم برسد، عمه زكاشان برسد!

- - كون كمونچه:كسي كه لنبر و كفل او بيش از حد معمول بيرون زده …در ترانه يي قديمي كه از طرف هواخان استبداد و دوستداران ناصرالدين شاه در هجو ميرزا رضاي كرماني سروده شده بود چنين آمده:
اون ميرزا رضاي كون كمونچه
زد شاه شهيد با طپونچه…


پ) اندر باب كافي نت ها :

كم كم باور مي كنم كه درصد زيادي از هك شدنهاي ايراني به خاطر بي احتياطي هايي است كه در استفاده از كامپيوترهاي همگاني رخ مي دهدو حتي در دانشگاه و ميان دانشجويان. طرف برداشته گزينه ي ضبط پسورد مسنجر را كليك كرده و بعد درآمده رفته. و يا اينكه ويندوز در حالت ضبط يوزر و پسورد قرار گرفته و به راحتي با كليك كردن در جاي خالي ها انواع يوزرها قطار مي شود. براي آنكه دستتان بيايد دنبال چه كلمه هايي سرچ شده كه نورعلي نور است .حسابي خزينه ي فضولي آدميزاد را اشباع مي كند.واي كه چه تركيباتي براي جستجو!! و بماند كه نگفتنش اولي.


ت)شب يلدا

هندوانه ي همدان ، انار ساوه،كشمش ملاير، گردوي تويسركان، آجيل مشگل گشا،سيب كهنز ، تخمه كدوي بوداده ، نقل و نبات ، شيريني كاك كرمانشاه ، باقالي پخته با سركه،خرمالوي كند و پرتقال بم …
كرسي و زغال داغ ،پدر و مادر، مادربزرگ و پدربزرگ ، و سماور و بوي تنباكو در هوا…
ديوان حافظ و چراغ زنبوري و لحاف داغ كرسي تا بناگوش بالاي سر، ديوان حافظ در دستان پدربزرگ ،تسبيح مادربزرگ، پاهاي پدر كه زير كرسي با پاهايم تصادف كرده . سكوت مادر با تخمه خوردن و خيره شدن به نامعلوم


قرار نيست اتفاق خاصي بيفتد.تحويل سالي يا نمي دانم موقعيت خاصي. طولاني ترين و پر ظلمت ترين شب سال است. دور هم جمع شده ايم تا كمر اين ظلمت طولاني را با دلخوشي ها بشكنيم.اما چرا اين سفره در سراسر اين خانه گسترده نيست؟
يادم است شب يلداي پارسال آخر شب سيگار پدربزرگ ته كشيد و بهانه ها گرفت كه مي روم بخرم …اما اهل خانه اما و اگر كنان كه هوا سرد است و يخ بندان و سعيد كه نمرده(!) و الخ…
دور ميدان اصلي شهر پيرمرد سيگار فروش ساعت يك صبح در آن سرماي سگ كش با پيتي آتش كز كرده بود.حرفي نزديم.پول درست بود . دادم دستش و سيگار را برداشتم و راهم را كشيدم آمدم. دقيق يادم است كه تنها فكر سنگين اينكه آيا در تمام مدتي كه خانه ي كلنگي پدربزرگ لم داده بودم او آنجا بود مرا مي آشفت.
و براي چه ؟ براي فروش پاكت سيگاري هزاري كه 200 تومان بيشتر برايش ندارد.دويست تومان! پول يكي دو روزنامه يا پول 40گرم گوشت گوسفند…

گمان نمي كنم در اين خلوت سرما تا صبح پنج بسته بيشتر بتوان فروخت.توي كوچه كه پيچيدم نمي دانم از ترس بود يا ناراحتي كه فرياد زدم .آنچنان كه خودم هم ترسيدم ودوان در تاريكي شب گم شدم.افسوس كه آن نعره حتي خواب يك بينوا را نشكست و كسي سر از پنجره اي به فحش بيرون نكرد.شايد بيدار شدند و حالي براي اعتراض يا همراهي نبود…شب سرد وتاريك و ظلماني و سرها در گريبان
باز ياد زمستان اخوان افتاده ام ..
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت،
سرها در گريبان است

و گر دست محبت سوي كس يازي،
به اكراه آورد دست از بغل بيرون ،
كه سرما سخت سوزان است.

زمستان است

ث)اينترنت بي سيم
چيزهايي در رابطه با اينترنت بي سيم و مزاياي آن از قبيل سرعت بالا و عدم اشغال تلفن و غير قابل كنترل بودن و غيره شنيده ام و اينطور فهميده ام كه شركتي در كيش فناوري آن را وارد كرده . منتهي توي اينترنت چيز دندان گيري در اين رابطه پيدا نكردم. كسي چيزي مي داند ؟



0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی