>>لينكداني :
- روزي نامه اي به نام جام جم
- اگر فكر ميكنيد آدم بد شانسي هستيد ، بخوانيد
-نوشته هاي وبلاگي يك اصلاح طلب (طنزبي بي گل)
-آقايان اصلاح طلب مي توانستيد استعفا بدهيد .
- نمونه ي خاله زنك بازي در وبلاگ
-با حل كردن اين معما به دسته ي دو درصد باهوشان دنيا بپيونديد
- اميد كردستاني نمونه ي موفقيت ايرانيان مهاجر
- دموكراسي ونوع نظام ، نوشته اي از دكتر بهمنش
- شما مي توانيد در سجاده ي نماز راديو فردا گوش كنيد!
- حسن وحسين برادرند! و همچنين نظر خاتمي در رابطه با مرگ كارتون خوابهاي تهران
>>درد ودل
خسته شده ام از گرديدن در بازار پر تزوير سياست . سرم دوران مي زند وقتي مي بينم حضرات تحصن كرده در مجلس در هر وعده سه نوع غذا ودسر وغيره را ميل مي فرمايند وهنوز در بم كارها آنقدر سامان نيافته تا در صف نان دعوا نشود...
نه من ونه هيچ كس نمي داند اين مسخره بازي ها كي پايان مي گيرد.مردم ما آزادي و اقتصاد وامنيت مي خواهند. آقايان اگر مي بينيد مي توانيد اينها را برآورده كنيد(كه چهارسال گرد كون زديد و دور خود چرخيديد) بسم ا... و اگر نمي توانيد كه همينطور است، پس زور مي زنيد برويد مجلس به چه كار؟ مي گوييد پرونده ي زهرا كاظمي را پي گيري كرديد؟؟ همان بيچاره به خيال اينكه بعد از دوم خرداد در امور اين مملكت انبساطي رخ داده پاي به وطن گذاشت. همان فروهر ومختاري به گمان آنكه با آمدن شما فضا باز شده جان از دست دادند . خودم وبلاگهاي سياسي را كمتر مي خوانم . لابد نوشته ي حسين درخشان در باب ذائقه ي اينترنت گردها را ديديد كه جيگردات كام با صد هزار بيينده گويا را هم درنورديده .بنا به آمار ند استد. و جالب آنكه فيلترچي هاي وزارت مخ آب رات با آن كنار آمده اند. البته فعلا .
بله من هم يكي از ايرانيان دلزده از سياست. من هم مثل شما عادي .كاملا عادي.دلم مي خواست اينجا قصه هايم را مي نوشتم اما از دوساعتي كه در اينترنت وقت مي گذرانم فقط همين ها در مي آيد كه مي بينيد و بيشتر نتوانم كه وقت نيست...
فكر آينده ام .افسوس ايراني مي خورم كه دوستش دارم.دلم براي تهران در حال مرگ مي سوزد .شهري كه متوسط ضريب هوشي كودكان آن در حال پايين آمدن است آنهم به واسطه ي سربي كه ماشين هاي دهه ي چهل به خورد ما مي دهند. و خود آن ماشين از آن يك شهروند در مانده در خرج و دخل كه شغل چندمش مسافركشي* است و مقصر اقتصاد بيمار و هزار اما واگر ي كه بواسطه ي دزدي ها مدام پسرفت ميكند ...
*(با ضمه بر كاف نخوانيد!)
>>سياست
معمولا مطلب را مي نويسم وبعد دنبال عكس براي آن ميگردم ام اينبار اين عكس بود كه مطلب را در پي داشت
آقاي جنتي! آنروزي كه رضا ومحمد رضا پهلوي ، پدر وپسر بعد از سالها استبداد ترك وطن كردند
.همان ديكتاتورها، آنقدر حس وطن دوستي داشتند كه علاوه بر آن ثروت دزدي ، جعبه اي از خاك ايران با خود بردند . آقاي جنتي روز فرار تان جز ثروت لفت وليسي خود به فكر كي وچي خواهيد بود؟
گمان كنم همچون صدام ، فرزندانتان را هم فراموش كنيد.نه گمان نمي كنم .مطمئنم.همان قدر مطمئن كه مردم به بي كفايت بودن شما مطمئن شده اند
آقاي جنتي مال مردم ايران از گلوي هيچ ستمگر تاريخي پايين نرفته كه شما دومي باشيد.
- روزي نامه اي به نام جام جم
- اگر فكر ميكنيد آدم بد شانسي هستيد ، بخوانيد
-نوشته هاي وبلاگي يك اصلاح طلب (طنزبي بي گل)
-آقايان اصلاح طلب مي توانستيد استعفا بدهيد .
- نمونه ي خاله زنك بازي در وبلاگ
-با حل كردن اين معما به دسته ي دو درصد باهوشان دنيا بپيونديد
- اميد كردستاني نمونه ي موفقيت ايرانيان مهاجر
- دموكراسي ونوع نظام ، نوشته اي از دكتر بهمنش
- شما مي توانيد در سجاده ي نماز راديو فردا گوش كنيد!
- حسن وحسين برادرند! و همچنين نظر خاتمي در رابطه با مرگ كارتون خوابهاي تهران
>>درد ودل
خسته شده ام از گرديدن در بازار پر تزوير سياست . سرم دوران مي زند وقتي مي بينم حضرات تحصن كرده در مجلس در هر وعده سه نوع غذا ودسر وغيره را ميل مي فرمايند وهنوز در بم كارها آنقدر سامان نيافته تا در صف نان دعوا نشود...
نه من ونه هيچ كس نمي داند اين مسخره بازي ها كي پايان مي گيرد.مردم ما آزادي و اقتصاد وامنيت مي خواهند. آقايان اگر مي بينيد مي توانيد اينها را برآورده كنيد(كه چهارسال گرد كون زديد و دور خود چرخيديد) بسم ا... و اگر نمي توانيد كه همينطور است، پس زور مي زنيد برويد مجلس به چه كار؟ مي گوييد پرونده ي زهرا كاظمي را پي گيري كرديد؟؟ همان بيچاره به خيال اينكه بعد از دوم خرداد در امور اين مملكت انبساطي رخ داده پاي به وطن گذاشت. همان فروهر ومختاري به گمان آنكه با آمدن شما فضا باز شده جان از دست دادند . خودم وبلاگهاي سياسي را كمتر مي خوانم . لابد نوشته ي حسين درخشان در باب ذائقه ي اينترنت گردها را ديديد كه جيگردات كام با صد هزار بيينده گويا را هم درنورديده .بنا به آمار ند استد. و جالب آنكه فيلترچي هاي وزارت مخ آب رات با آن كنار آمده اند. البته فعلا .
بله من هم يكي از ايرانيان دلزده از سياست. من هم مثل شما عادي .كاملا عادي.دلم مي خواست اينجا قصه هايم را مي نوشتم اما از دوساعتي كه در اينترنت وقت مي گذرانم فقط همين ها در مي آيد كه مي بينيد و بيشتر نتوانم كه وقت نيست...
فكر آينده ام .افسوس ايراني مي خورم كه دوستش دارم.دلم براي تهران در حال مرگ مي سوزد .شهري كه متوسط ضريب هوشي كودكان آن در حال پايين آمدن است آنهم به واسطه ي سربي كه ماشين هاي دهه ي چهل به خورد ما مي دهند. و خود آن ماشين از آن يك شهروند در مانده در خرج و دخل كه شغل چندمش مسافركشي* است و مقصر اقتصاد بيمار و هزار اما واگر ي كه بواسطه ي دزدي ها مدام پسرفت ميكند ...
*(با ضمه بر كاف نخوانيد!)
>>سياست
معمولا مطلب را مي نويسم وبعد دنبال عكس براي آن ميگردم ام اينبار اين عكس بود كه مطلب را در پي داشت
آقاي جنتي! آنروزي كه رضا ومحمد رضا پهلوي ، پدر وپسر بعد از سالها استبداد ترك وطن كردند
.همان ديكتاتورها، آنقدر حس وطن دوستي داشتند كه علاوه بر آن ثروت دزدي ، جعبه اي از خاك ايران با خود بردند . آقاي جنتي روز فرار تان جز ثروت لفت وليسي خود به فكر كي وچي خواهيد بود؟
گمان كنم همچون صدام ، فرزندانتان را هم فراموش كنيد.نه گمان نمي كنم .مطمئنم.همان قدر مطمئن كه مردم به بي كفايت بودن شما مطمئن شده اند
آقاي جنتي مال مردم ايران از گلوي هيچ ستمگر تاريخي پايين نرفته كه شما دومي باشيد.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی