رفراندوم بلاگ

۱۳۸۴ آذر ۱۴, دوشنبه

تطابق شتابزده نيازهاي اجتماعي و ساختار حكومتي

تطابق شتابزده نيازهاي اجتماعي و ساختار حكومتي

در پي مطلبي با عنوان ((احمدي نژاد؛ نمود عيني ترميدوري انقلاب اسلامي)) كه حدود يك ماه قبل در اين رفراندوم بلاگ خوانديد؛ ظريفي از خوانندگان به نكته قابل توجهي اشاره كرد و آن اينكه تنها حكومت نيست كه به عقب رفته و مي رود بلكه جامعه نيز متعاقب آن به عقب كشيده شده و مي شود.
به عبارتي دگر حكومت با تنزل افكار و خواسته ها و فرهنگ جامعه در پي ((قابل تحمل)) كردن خود براي جامعه است و …

و اما اين حاشيه مهم تر از متن در ذهنم بود تا اينكه چندي قبل و در كتاب روانشناسي كمال –اثر دوآن شولتس -كه به بررسي روانشناسانه نيازهاي انسان و فرضيات و تئوري هاي مختلفي كه حوالي اين موضوع بيان شده بود برخوردم. از جمله يكي نظريه مطرح توسط آبراهام مزلو و آن بحث سلسله مراتب نياز كه در ذهن سياسي بين حقير سر را پا تقصير، راهي به بيرون جست و نتيجه اش مطلبي است كه تحمل كرده و اينك مي خوانيد.

نظريه آقاي مزلو ميگويد افراد انساني داراي پنج نياز اساسي هستند:
يك- نيازهاي زيستي (آب، غذا، مسكن و…)
دو- نيازهاي ايمني (امنيت، بيمه، ثبات شغلي و …)
سه- نيازهاي اجتماعي (يا نيازهاي وابستگي به گروهها و تيم ها و…)
چهار- نيازهاي احترام (آزادي و محترم بودن عقايد و رسوم و وجود زمينه رشد چهره هاي محبوب)
پنج- نيازهاي خود يابي (تحقق ذات، رشد غايي و ميل به كمال ممكن و…)


نظريه وي ميگويد افراد تلاش مي كنند تا اين نيازها را به ترتيب ارضا كنند. به طبقه بندي فوق دو نياز شناختي و زيبايي شناسي نيز افزون شده كه بين نيازهاي چهارم و پنجم گنجانيده مي شود.
و باز اين نظريه فرضياتي هم دارد كه عبارتند از: نياز ارضا شده برانگيزاننده نيست، در يك زمان فقط تعداد محدودي از نيازها برجسته مي شوند، ارضاي نسبي نيازهاي سطح پايين مقدمه طرح نيازهاي سطح بالا هستند و…

به ذهنم اينطور گذشت كه اگر بتوان براي انسانها و جامعه اي كه درگير برآورده كردن هر يك از طبقات اين سلسله مراتب است، نوعي حكومت متناسب و درخور نيز در نظر گرفت، يكي از ترتيب هايي كه مي شود مطرح كرد اينچنين ميتواند باشد:

يك- نيازهاي زيستي (انواع حكومت هاي سراسر توتاليتر همچون حكومت ليبي و …)

دو- نيازهاي ايمني (حكومت ميلاريته يا نظامي با لعابي از شبه دموكراسي همچون حكومت پاكستان و …)

سه- نيازهاي اجتماعي (طيفي از دموكراسي مردمي متزلزل تا دموكراسي پوپوليستي و همچنين اغلب دموكراسي هاي سكولار همچون حكومت تركيه و … )

چهار- نيازهاي احترام (ليبرال دموكراسي)

پنج- نيازهاي شناختي (فدراليسم، حكومت دموكراتيك نخبگان علمي، گرايش و ميل به حركت از بوروكراسي به ادهوكراسي سازماني)

شش- نيازهاي زيباشناسي (دولت سبز، رسمي و تشريفاتي)

هفت- نيازهاي خوديابي (حكومت دقيق و نامحسوس، ايده آليستي و شبه آرماني)


و با اين اوصاف، حكومتي كه به لحاظ ايدئولوژي و ساختار عقب تر از نيازهاي جامعه قرار دارد؛ براي بقا و زنده ماندن دو راه پيش رو دارد: نخست آنكه درصدد به روز كردن و ارتقا خود برآيد (اصلاحات ساختاري و ماهيتي حقيقي) و دوم اينكه به تكاپوي آن بيافتد تا جامعه ي از اسب افتاده را از اصل نيز بياندازد و طبع و سرشت و ذائقه و فطرت مردمان را نيز همچون سطح زندگي اقتصادي و مادي آنها تنزل دهد. بي شك در مورد جمهوري اسلامي و اينكه كدام يك از راهها را برگزيده احساس خوانندگان اين كلام مدلل تر از هرگونه كلام است.


و اينك چند نكته:
- خود جناب مازلو قصد نداشت تا بگويد اين سلسله مراتب نيازها كليت و جامعيت دارد بلكه معتقد بود الگويي است كه در اغلب موارد صادق است.

- ميدانم كه اينطور معادل گرفتن نوع نظام سياسي و نيازهاي اجتماعي كار چندان درستي نيست و به ساده انگاري شانه مي زند و در صورت درست بودن ماهيتي آن، بيان نوع حكومت هاي معادل احتياج به دقت و تحقيق فراوان دارد كه نه در تخصص نويسنده است و نه بنده از وقوع يا عدم وقوع چنين امري اطلاعي دارم . آنچه در بالا آمد صرفا نظر شخصي ، ارزيابي شتابزده و نگرش فردي نگارنده به نظام هاي سياسي است.

- به دلايلي براي رده هاي چهارم به بعد ترجيح دادم از نوشتن مثال صرف نظر كنم.

- معتقدم كه تاريخچه جمهوري اسلامي چيزي بوده در بين رده هاي اول تا سوم اين جدول و در حال حاضر بيشترين شباهت را به رده و دسته بندي دوم -حكومت ميلاريته يا نظامي با لعابي از شبه دموكراسي - مي برد. هرچند كه وجود مبارك حضرات جنتي و مصباح و امثالهم، آن لعابها را نيز بر نمي تابد .