رفراندوم بلاگ

۱۳۸۳ آذر ۲۰, جمعه

16azar



تداركچي دموكرات به چه درد مي‌خورد؟


علاوه بر اينكه ما ايرانيان حافظه تاريخي درستي نداريم، افسردگي دارد حافظه معمولي‌مان را هم كم‌كمك صلب ميكند. خلاصه بگويم:

مگر همين سيد خوش تيپ چندي قبل نگفت كه رييس جمهور نيست و تنها يك تدارك‌چي است ?
حالا چطور مدعي است ايران آنچنان كشور دموكراتيكي است كه دانشجويي بر سر رييس جمهورش فرياد ((اي احمق)) ميزند؟؟


حتي ميخواهم بپرسم كه آيا تحمل دوتا و نصفي فحش براي يك آفتابه‌دار خوش قيافه، اينقدر سخت است كه همچون معلمان عصبي بر سر دانشجويان فرياد بكشد آدم باشيد؟!(راستي چه كسي آدم نيست؟ آنكه خرش از پل راي مردم گذشته يا آنكه ميگويد ما شلاق خورديم تا تو بماني وكاري بكني كه نكردي؟)

ميخواهم بدانم كه آيا تحمل ((هوشدن)) براي كسي كه توسط نشريات يالثارات الحسين و فكه و شلمچه و... بارها بي‌ِشرف و بي‌غيرت خوانده شده تا اين حد دشوار است كه با رعشه‌هاي عصبي حضار را تهديد به اخراج كند؟ اگر اينگونه است پس واكنش خاتمي در قبال حرفهاي حسن عباسي را چرا نشنيديم؟

من به عنوان دانشجويي كه دو بار-ظاهري و ماهوي- به خاتمي راي داده امروز ميپرسم: اين ادعاي خاتمي كه در وراي جمهوري اسلامي نظامي دموكراتيك نخوابيده تا چه حد معقول ومنطقي است؟ استدلال‌هاي تداركچي فلسفه‌دان ما چيست؟

اصلا چه جاي سوال‌هاي پي‌درپي ‌اي كه جواب‌ها ميدانيم : بي‌شك باز هم همان خط قرمز ايشان - حفظ نظام* - وي را به جعل ((تز)) واداشته است.

پس دوصد بهتر با توجه به اين حقيقت مسلم كه دانشجويان در 16 آذر سال 83 با يك كار چاق‌كن و نقاب زيباي جمهوري اسلامي برخورد داشتند بگويم :

هرچند من نميتوانم منكر خرد شدن مشمئز كننده‌ي خاتمي باشم - كه مي بينيم برانگيخته شدن احساسات برخي را به دنبال داشته و عده اي مثل او به مصدق ميكنند كه بعدها دوباره محبوب شد! ، اما مي توانم آرزو كنم كه اي كاش در آن روز در آن سالن كوچك بودم تا وقتي وي با طعنه موذيانه خود، خبر از كسي را داد كه ((بعد از من خواهد آمد و به جاي حرف عمل خواهد كرد و مردم هم نتيجه عملش را خواهند ديد))، فرياد ميزدم :

كه لابد انتخاباتش را شما برگزار خواهيد كرد؟! آقاي خاتمي! سيد اردكاني! كو آن صداقتي كه پزش را ميداديد؟ آقاي عينك قشنگ! آن شيخ رفسنجاني درست است كه موي صورت ندارد و بدين سبب برايش جوك و لطيفه‌ها ساخته‌اند اما مسلما آنقدر گشن و فحل بود كه انتخاباتي چون دوم خرداد را برگزار كند.اما و لاجرم افتخار دولت شله قلمكار شما انتصابات كودتائي اسفند 82 و خرداد 84 است. پس كو آن ميراث صدام كه سهم شما بود؟!!

آقاي سيد محمد خاتمي! رييس جمهور سابقا محبوب! راستي يادتان رفت به يك واقعه ي ديگر اين تجمع فخر بفروشيد. دست زدن بسيجي ها را مي گويم. خوش به حالتان! چه موفقيت بزرگي!

آنها كه تا ديروز دست زدن را حرام ميدانستند و دانشجوياني را كه براي شما دست ميزدند قرتي و سوسول ميدانستند و دستان فرد دست افشان را بريده در جهنم ميديدند، برايتان كف ميزدند! آنهم چه كف زدني! به مراسم مولودي شان ميماند حتي! همانها را ميگويم كه از ساعتي قبل مراسم ،در سالن نشانده بودنشان و جاي خالي نمانده بود براي غير. و شما اين ميدانستيد! بله! ميدانم كه ميدانستيد.

[...]
و حال عميقا معتقدم عده اي از ما مردم ، از كل اتفاقات و برخورد دانشجوها، به نفع خاتمي احساساتي شده‌ايم و حتي ميتوان گفت بعد اصلي ماجراي شگفت 16 آذر امسال، سوسو زدن دوباره چراغ تزئيني و مطرودي به نام خاتمي بود كه صد البته در اين ميانه نقش و عملكرد ناخواسته معكوس رسانه‌هاي اقتدار طلبان هم مشهود است.




*خط قرمز خاتمي = قانون اساسي=ولايت فقيه= حفظ اليگارشي (گروه سالاري)معممين به عنوان اولين و آخرين فرصت تاريخي اين طبقه چهارصد ساله كه از آغاز نطفه‌بستن يعني در عصر صفوي تا سال 57 در آرزوي ساختن مدينه فاضله در تب وتاب بوده.

- لابد ميپرسيد بعد پنج روز تازه خبر دار شده‌اي كه الان مينويسي. در جواب تنها بگويم كه همان اطلاع از كورسوي چراغ صاحب مرده وادارم كرد بر اين مضحكه ديدي از منظر چشمم بزنم.


نظرات شما:




- يك ديالوگ ناتمام:

I: سلام
HE: salam
I: ميشه يه نقد تند بهت ببندم؟
HE: chera ke na
I: ببين به نظرم با اين قضاياي 16 آذر احساساتي روبرو شدي
I: مگر نه اينكه خاتمي گفت تداركچي است؟
HE: خب؟
I: پس چطور مدعي شد هوار زدن دانشجوها بر سر او
I: نشان پيشرفت است؟
I: اگر او كاره اي بود
I: ميشد اين استدلال را كرد
I: و با آن پز داد
I: تداركچي دموكرات به چه درد مي‌خورد؟
I: تداركچي دموكرات به چه درد مي‌خورد؟
I: تداركچي دموكرات به چه درد مي‌خورد؟
HE: اي بابا. مغلطه نكن برادر

I: چه مغلطه‌اي داداش؟

HE: والا نمي‌دونم. ني‌تونم
HE: مي تونم قانعت كنم

HE: ولي حرفت رو قبول ندارم
I: پس با عرض معذرت بايد بگم با لفظ مغلطه داري سفسطه ميكني
HE: يه جور پيچوندن لغاته

I: اجازه هست همين ديالوگ را هم كپي كنم(در نوشته‌ام)
I: بدون آي دي ها البته

HE: bedone nam are
I: حتما
I: فعلا باي





و چند حرف ديگر...
---------------------
جمهوري اسلامي علنا اعلام كرد معتقد است هرگونه نظرسنجي دروغ‌پردازي است
در اخبار بيست وسي
پنج شنبه شب - شبكه دوم

----------------
جشنواره لباس ملي در دانشگاه پورسينا

24 آذرماه
دبيرخانه جشنواره بزرگ طراحي و دوخت لباس

-----------
رفراندوم و [...]

آينه رفراندوم‌بلاگ:
saeededigar2.blogspot.com


-------------------
الپر نوشته:

ما ايراني‌ها عجب آدمهاي باحالي هستيم ها. يك زماني انقلاب كرديم و گفتيم انقلابمان را صادر مي‌كنيم. بعد آنقدر صادر كرده‌ايم كه همه مسلمين جهان انقلابي شدند جز خودمان، كه همه ضدانقلاب شديم! حالا هم ما خواستيم اصلاحات بكنيم؛ مال خودمان به گل نشست، اما همه همسايه‌ها در همين راستا به فكر افتاده‌اند. عربستان دارد اصلاحات مي‌كند و به شيعيان مخالف آزادي مي‌دهد. الان هم در خبرها خواندم كه دولت مصر مي‌خواهد جامعه مدني را در كشورش توسعه دهد


به اينها گرجستان و اكراين و تركيه را هم اضافه كنيم و براي هزارمين بار به خاطر بياوريم كه وقتي در ايران مشروطه پيروز شد در كشورهاي خاورميانه و همسايه ما ، سوسمار خواري امري متداول بود. حالا آن دوبي و ابوظبي و اين قشم و بوشهر و خرمشهر ما
...
--------------
نامه تند وتيز احمدقابل

بارها گفته‌ام كه پاشنه آشيل جمهوري اسلامي دين است. اين گونه استدلال‌هاي ديني كه امثال منتظري و آغاجري و سازگارا و حالا قابل در اظهار نظراتشان عليه سيستم ساري كرده اند بيشتر رژيم را به دست و پا انداخته تا هارت و پورتهاي امثال فرود فولادوند كه بعد از دادن فحش خارمادر به خدا و پيغمبر، ياد كوبيدن جمهوري اسلامي مي‌افتند ونشان ميدهند كه بله! مخالفان جمهوري اسلامي خدا نشناس‌اند و پس لابد بوغ‌هاي جمهوري اسلامي حقيقت را ميگويند


-----------------------------------
با تمام احترامي كه به هنرمندي چون ابراهيم نبوي دارم و با تمام نفرتي كه از آدم آنتني جون
داريوش سجادي دارم بايد بگويم كه در وسط اين دعوا بحث احساساتي بودن سيد طنزپرداز ما جدي است و آن حمايت عصبي و افراطي از خاتمي و آن خشم و نفرت عميق كه بعد از مهاجرت(يا تبعيد)در نوشته‌هايش پيدا شد -كه نامه نگاريها به اين و آن جلوه‌گاهش بود- خود مويد و مكفي در ادعا است.(--->كتاب آقاي رييس جمهور)

------------------------------
نامه منسوب به سعيد حجاريان را كه در رد و كوبيدن رفراندوم نوشته شده خواندم و آني به ذهنم رسيد شايد اين را نوشته تا خبر اين رخداد را در ميان رسانه‌هاي داخلي بپراكند.
چرا كه خبر آن را مستقيم نميتوان پراكند مخصوصا اگر بدانيم كه اين نامه باعث شد تا خبر چنين امري براي اولين بار در صداوسيما آورده شود.
حال در كازار مطرودي و منكوبي چه باك و چه بهتر كه معكوس در معكوس را راست آيد (پاسخي به حجاريان)

اضافه:
ولي خوب به نظر ميرسد حقيقتا حجاريان به نقطه پي دوم(نقطه عطف) رسيده و دارد به خلقيات دهه شصت رجعت ميكند كه گفته‌اند هركسي كو دور ماند از اصل خويش...


۱۳۸۳ آذر ۱۴, شنبه

referendum60milion




اين مدرنترين رفرم تاريخ است. گويي با وبلاگ‌ها، ايميل‌ها، پتيشن‌ها ، كليك‌ها و همه‌ي صفر و يك‌هاي گستره‌ي آبي مجازي به جنگ آخرين استالين‌هاي تاريخ رفته‌ايم. آخرين ملاعمرها ، پينوشه‌ها، صدام‌ها...
به جنگ واقعيت سرد و خشن
استبداد ! خفقان! بيداد !


ميخواستم ديگر ننويسم. تااين حس عجيبي كه اتحاد براي نام ايران در غوغاي نام خليج هميشه فارس برايم داشت وديگري مطرح شدن حمايت ملي از رفراندومي آزاد و تحت نظارت جهاني بر آن داشتم دوباره و با وجود همه‌ي سنگلاخ‌ها كه هست بنويسم اما.

مدتها بود احساس نكرده بودمش. حس وطن‌خواهي را مي‌گويم. حداقل بعد از آن انتخابات كه با هزاران خون دل حسين لقمانيان ها را به مجلس فرستادند اين مردم. آن موقع هم حس عجيبي داشتم. هرچند بعدها ديديم در تمام آن مجلس پرطمطراق حتي ده نماينده آزاده همچون او نيست كه اگر بود كارمان اين نبود كه الان است.

[...]

اما آن احساسات كه به امواجي ميماند ساحل‌شكن هيچگاه دروغ نبود. زير و رويمان كرد: زير و رو شدني...

و حالا
نسيمي نو دميده. اميدي نو آمده. پاييزي كه بوي بهار ميدهد. آدمهايي كه دوباره چشمك ميزنند. باز دوباره يك سايت در موتورهاي جستجوگر يك‌شبه به صدر اوج مي‌گيرد. نه ! نه! اشتباه نكنم. اين تنها يك سايت نيست. شصت مليون آدميانند كه به فتح آرزوي ديرينه و خونبهاي صدو پنجاه سال سياه‌چال و شكنجه ميپرسند سوال.

بيمي و خيالي اگر هست از اينكه در اين ميان مارمولكها فعال شده‌اند. ((بازتاب‌)) مآب‌ها با تيپ روشنفكرانه به طنازي آمده ‌اند تا به گوه بكشند آخرين اميد مسالمت‌آميز ملت را . تا كه نام رفراندوم را هم به همان مسلخي ببرند كه واژگاني چون مجلس، شورا، استقلال، جمهوري، انقلاب، دموكراسي و ... را در آن كثافت‌نما كردند. .

نميتوانند باشند و ببينند كه آنچه را به تدريج از سال 79 فرياد زده شد، دارد همگاني ميشود. سخت است بدانند آنها نيز كه ميگفتند اندكي صبر سحر نزديك است هم به مناديان رفراندوم پيوسته‌اند. فرصت عجيبي ميتواند باشد. جنبش حداقل به چند مليون[...]

درد وطن است. همان ايراني كه با آن شور، براي دفع ناسيوناليست‌افراطي و بي‌شعور عربي، آن غوغا را به پا كرد وبا كليك چپ موسها دنيا را لرزاند و البته دلها را: تا بي هيچ غلو اندكي از آن مجد وعظمتي كه شايسته آنيم و محروممان كرده‌اند به ياد آورديم


و خواهيم ديد و خواهيد ديد كه دانشجوها به جان آمده‌اند اين تماشا را. كم مانديم وتمسخر شديم و خنديدند؟ در اين سالها كم دانشجو را قرتي و شكم‌سير و فا حش... خواندند؟

وحالا نوبت عاشقي است.
بي دليل نيست تا
دولت در سايه -صدا وسيماي جمهوري اسلامي- به مدعيان دوم خرداد كم كمك رنگ و رو نشان ميدهد. به خودم ميگويم چه احمق باشيم ما اگر از سوراخ اصلاحات آخوندمآب دوباره گزيده شويم.


اتفاقي نيست اگر در يكي از مهمترين بخش‌هاي خبري و شبكه‌ي سراسري اول، دوشنبه ساعت 19، در اولين خبر، كه همان ديدار مقام معظم رهبري باشد با هوگو چاوز، از زبان هوگو چاوز از شكست طرح آمريكايي رفراندوم با غرور ياد مي‌شود!

بله رفراندوم !
نامش را چه بخواهند وچه نخواهند بايد تكرار كنند.
اهميت اين موضوع را وقتي درك خواهيم كرد كه بدانيم
تمامي اخبار رهبري توسط كميته‌اي ويژه و با وسواس بسيار تنظيم ميشود كه حتي خبرگزاري‌ها عينا به نقل آن مي‌پردازند و به اصطلاح خبري از خبرپردازي نيست. هرچه هست يكي است و سليقه و اتفاق نيست.
و من اين را تيرماه فهميدم كه پيگير اخبار سفر تاريخي آقا - لباس ملي- بودم و در سايت هر خبرگزاري كه ميرفتم خبر واحد با نگارش واحد مي يافتم


و بهتر آنكه
اين كلام آخر كنم
تا چرخ كوچكي بر اين دهكده بزني و بداني كه حاليا :
اندك اندك جمع مستان ميرسند






لينك‌ها
>>


>>
60 مليون دات كام: با فيلترشكن: فراخوان ملي براي همه‌پرسي آزاد در ا ي ر ا ن

>>
رفراندوم براي ايران : به رفراندوم‌خواهان در اركات بپيونديد.

>>
فكر مي‌كنيد جمهوري اسلامي چقدر طرفدار دارد؟ يك نمونه كوچكش بيشتر از يكساله كه اينجاست :

جمهوري اسلامي: 17 درصد

مشروطه يا پادشاهي : 16 درصد

جمهوري دموكراتيك: 53 درصد

>>
بررسي برخي واكنشها به فراخوان همه پرسي ---- دانشگاهيان شيراز گام نخست دانشجويي را برداشتند


>>
الخليج العربي
arabian gulf

>>
خليج تاريخي فارس را دلارهاي تازه به دوران رسيدگان عرب، تغيير نام نمي‌تواند داد: شما هم به اين خيل بپيونديد و آن را امضا كنيد



و چند لينك‌ ديگر
>>
نخستين جشنواره آكادميك وبلاگ و وبلاگ‌نويسان: اسفند 83، دانشگاه پورسينا- ه م د ا ن

>>
عكس‌هايي فوق العاده زيبا از يخچال طبيعي الوند

>>
تكرار وقايع اصفهان در همدان
ساخت برج طلا، ميدان قديمي و تاريخي باراك(امام‌) را تهديد ميكند


>>
تاريخچه موسيقي همدان
يا چگونه خشگه مغزي ديني، ساز ايراني را به پشت موزه‌هاي لندن كشانيد؛ روايتي مختصر وجالب


>>
مهندس پرويز شهرياري رياضيدان نامي : متاسفانه حتي در مجامع علمي نيز خوارزمي و خيام را عرب ميدانند.

( شهرياري يك فعال سياسي ملي‌گراست كه در جريان ملي كردن صنعت نفت و چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب با تهديد و زندان روبرو شده است.)


---------------------------------------------------
آيينه‌ي وبلاگ رفراندوم :
http://saeededigar2.blogspot.com

۱۳۸۳ آذر ۱۳, جمعه

water war

داستان شكاف ميان محافظه‌كاران راهيافته به مجلس، فراتر از آنكه به آن نام اصول‌گرا و ارزش‌گرا، تند و كند، بالا وپايين و... داد و به مراتب فزون‌تر از مباحث اينگونه، ابعاد ديگري هم دارد. يك نمونه‌ي آن را عينا بخوانيد تا خود قضاوت كنيد:


"با تصويب مجلس‌شوراي اسلامي، تشكيل شركت‌هاي مجزاي امور آب استاني قطعي شد.بعد از گذشت هفت‌سال طرح و بررسي، سه‌شنبه دهم آذرماه، لايحه‌اي در مجلس به تصويب رسيد كه به وزارت نيرو اجازه مي‌دهد در تمام استان‌ها، شركت مستقل در امور آب را تاسيس كند.بنا بر گزارش‌ها، با تصويب اين لايحه، اعتبارات آب استاني شده و كار ساخت، بهره برداري وحفاظت از منابع آب و تاسيسات مربوط به آن، به شكلي مستقل و استاني اداره‌ مي‌شود.اين گزارش مي‌افزايد، صحن ديروز مجلس در حين تصويب اين ماده واحد قانوني متشنج شد و با توجه به دفاع حميدرضا حاج‌بابايي راهيافته همدان از اين لايحه در برابر مخالفت دو راهيافته اصفهان، ميان اين دو برخوردي لفظي شكل گرفت.برابر اين گزارش، امور آب اصفهان كه پيش از اين چندين استان مجاور، زير نظر آن بوده است با اجراي اين قانون از مزاياي مرتبط با تمركز در امور آب محروم مي‌شود.نزاع نمايندگان همدان و اصفهان زماني شكل گرفت كه حاجي بابايي با انتقاد از تماميت‌خواهي حاكم بر نظر مديران اصفهاني، تصويب اين قانون را نمادي از پايان حاكميت 25 ساله مديران اصفهاني در استفاده بي‌تناسب از اعتبارات كشوري عنوان كرد و اين نظر با تاييد اكثر حاضران مواجه شد.در پايان با راي گيري از نمايندگان، از مجموع 217 راي ماخوذه با اكثريت 156 راي موافق، لايحه دولت به تصويب رسيد."