رفراندوم بلاگ

۱۳۸۳ خرداد ۹, شنبه

رهبر دلسوز مستبد در راه همدان !

يادتان هست نوشته بودم در شهر غوغايي است و دارند در و تخته را بهم ميكوبند؟ امروز رييس دفتر محترمه رهبري خبر از سفر عنقريب حضرت مظلومش به همدان دادند.

گفتني است در مدت 15 ساله‌ي بر تخت نشستن سيدعلي، اين بار اولي نيست كه ايشان قصد سفر به همدان كرده‌اند. ازدلايل بر هم خوردن سفرهاي قبلي خامنه‌اي، گزارش هيئت‌هاي امنيتي از نامساعد بودن فضاي امنيتي شهر و همچنين سابقه‌ي مشمئز كننده‌ي برخورد گوجه فرنگي گنديده به شيشه ماشين حامل مسئولان حكومتي ( از شهبانو فرح گرفته تا سردار سازندگي رفسنجاني ) مي‌توان نام برد.

اما به نظر ميرسد اين بار موضوع مراحل مقدماتي را طي كرده و همه چيز به آرام بودن فضا طي دو ماه خبرساز آينده بستگي دارد.

۱۳۸۳ خرداد ۸, جمعه

سنگي بر گوري

كتابي كه از غربت درآمد

بازديد كننده‌ي گرامي! اين يك داستان پورنو نيست.اين يك قصه نيست.چس ناله هم نيست. ترحم‌نامه هم نيست كه نويسنده‌اش از آن متنفر بوده.اينجا يك دنيا شجاعت وهنر وضدخاطرات خوابيده. اگر ديگر كتاب‌هاي جلال آل احمد را نخوانده‌ايد با زدن دكمه‌ي ضربدر (در گوشه صفحه) لطفا تشريف ببريد و در وقتش تشريف بياوريد.

ديشب :
در مملكتي كه قوي‌ترين كتاب‌ها از سرشناس‌ترين نويسنده‌گان بر تيراژي چهار هزارتايي دلخوشند؛ نشر كتابي با تيراژ ده‌ها هزار رضايت بخش و آرماني است. هرچند و حتي اگر اين امر در فضاي الكترونيك رخ دهد و در دنياي مجازي.

تقريبا تمام كتاب‌هاي آل احمد را خوانده بودم كه شبي در يك حراجي، در كنار خيابان، خيلي اتفاقي با تكه سنگي آشنا شدم كه بر گوري بي تاب بود...
هرچند دهها بار خواند‌ام نوشته هاي اين سنگ را اما هر بار نكته‌اي ظريف‌تر معلومم ميشود وهر بار بغض واشكي است كه فرويش نتوانم دادن.

امشب:
ولي اي كاش بدانيد تا چه اندازه دلم گرفته...
خدا را شاهد ميگيرم عمده ترين هدفم از تايپ كردن اين كتاب اداي ديني كوچك به روح آزاده‌ي يكي از شجاع ترين نويسندگان تاريخ اين سرزمين بوده. من، يعني سعيدديگر، حال خوشي ندارنم امشب. ميدانيد چرا؟ چون ميبينم يك احمقي پيدا شده براي جلال دل ميسوزاند. چون ميبينم دارند از دريچه‌ي حماقت خود به زندگي آل احمد نگاه ميكنند. چون ميبينم...اصلا بايد چيزي نبينم ديگر ...


نگوييد دنبال زنده كردن قهرماني. نه. به من نگوييد كه مسعود بهنود و ابراهيم نبوي و حسين درخشان، اين سه تفنكدار، به تازگي چه ميگويند و از چه؛ كه خود خوب ميدانم. چرا كه حرف تازه‌اي نميزنند. اينها نماينده آن نسلي هستند كه از قهرمانانشان ضربه خورده‌اند. و من آن جوان كه فريادم در هياهوي تيترها وعناوين گم شده.ميخواهم تجربه‌ي خود را داشته باشم و لقمه‌ي جويده ديگران را دوست ندارم... نسل من دنبال قهرمان نيست اما اجازه هم نميدهد داغ يك زخم كه همه ميدانيم كار يك آهنگر بلخي است را يك مسگر بيچاره در ناكجاآباد به تن بخرد

نكند فكر ميكنيد فلسفه مي‌بافم؟نخير !
اصلا بگذاريد قصه را از دريچه‌اي ديگر بگويم .ببينيد! شما خوب ميدانيد كه يك فلك‌زده‌اي بنام هاشم آغاجري آمد در يك سالني در داخل مجتمع خانه‌ي معلم همدان براي چند نفر چند جمله از حرفهاي شريعتي را، نه بيشتر ونه كمتر، تكرار كرد و بعد افتاد زندان و ... خب ! شما اصلا ميدانيد خانه‌ي معلم همدان كجاست؟ دقيقا در يكي از اضلاع ميداني با نام دكتر شريعتي و در مجاورت خياباني با نام ميرزاده عشقي ! عجب !

خب. حالا اگر ميبينيد يك اتوباني در تهران را به اسم جلال آل احمد گذاشته‌اند اين دليل آن نميشود كه با انديشه‌اش موافقند.اين دليل نميشود كه انديشه آل احمد منجر به ايجاد اين حكومت شكست خورده شده باشد.
اگر آل‌احمد هر دم به مرام ومسلكي بوده اين نتيجه‌ي روح والا وآرام‌ناپذير او بوده و وارستگي اش. حالا يك موجود بي اخلاقي پيدا شده و دارد براي جلال اشك ميريزد تا نتيجه بگيرد تمام اعمال زندگي‌اش تحت تاثير اين ابتري و بي‌بچه ماندنش بوده. آهاي الاغ دوپا! تو چند نفر سراغ داري كه حاضر باشند با اين شجاعت زندگي خصوصي خودشان را بريزند تو دايره تا يك تازه‌به‌دوران رسيده‌اي پيدا شود و به ريشخندشان بگيرد؟!

اي عجب كه هنر را با كلنگ پاسخ ميگويند...



- اين همه گفتم و نگفتم اصل قضيه چيست! اينجا در سايت گفتمان برداشته‌اند سنگي بر كوري را در سايت كپي كرده‌اند و بعد يك آدم ورشكسته‌ي عصباني دارد براي يك مشت آدم كه بيچاره‌ها سنگي بر كوري اولين كتابي از آل احمد است كه ميخوانند، منبر رفته است. الان يك جورهايي دارم خودم را فحش ميدهم كه اصلا چرا برداشتم اين كتاب را گذاشتم روي سايبر...
لااقل بايد مينوشتم:

بازديد كننده‌ي گرامي! اين يك داستان پورنو نيست.اين يك قصه نيست.چسناله هم نيست. ترحم‌نامه هم نيست كه نويسنده‌اش از آن متنفر بوده. اينجا يك دنيا شجاعت وهنر وضدخاطرات خوابيده. اگر ديگر كتاب‌هاي جلال آل احمد را نخوانده‌ايد. با زدن دكمه‌’ ضربدر در گوشه صفحه تشريف ببريد و در وقتش تشريف بياوريد.


۱۳۸۳ خرداد ۴, دوشنبه

تفاوت

...ترين‌‌ها ، ...‏‎اُ‎‏ْمين‌ها



به همان اندازه‌اي كه در دوران پهلوي در كمال خوش خيالي بر صفت بزرگترين و وسيعترين و قوي ترين (ترين‌ها) براي طرح‌ها و برنامه‌هاي تاكيد و فخر ميشد در جمهوري اسلامي با بدسليقگي تمام بر لفظ اولين و دومين و چندمين (‏‎اُمين‌ها) براي طرح‌ها و نمايشات تاكيد ميشود





چند كلمه خودماني با خودم

خيلي جلز و ولز كردم بلكن پسورد يكي از چندين اكانت قبلي بلاگر كه از سر تفنن درست كرده بودم يادم بيايد تا ايميل جي ميلش را تقديم دوستي بكنم، كه نشد. و اصلا بگويم كه اين دوست همان مرتضي محفوظي است كه دعوتش كردم به نوشتن در اينجا تا عده‌اي از شما دعوايم كنيد كه دارم نفس و باطن اينجا را بهم ميزنم با اينكار. و البته من همين‌ها را به مرتضي گفتم كه مشفقانه به خودم واگذار كرد تصميم گيري را ومن هنوز مردد...

اضافه : قرار شد آقا مرتضي ننويسد ديگر

انسانهاي شبكه

برو آدم شو اي اينترنت !!

سرگرمي جديدي است اين اوركات. يا شايد هم مايه‌ي پزي شده باشد همچون حضرت جي ميل. يك جورهايي حوصله ميخواهد و وقت آزاد. البته جذاب است آلبوم عكس دوستان را فراهم كردن وبعد كنجكاوانه و از سر آدم شناسي، دوستان آن دوست را شناختن و همينطور تا انتها...

پاي مرا اين همشهري شيرپاك خورده ميخواست به وسط بازي بكشد كه راستش ديدم همين وبلاگ براي هفت پشتم بس است چه برسد به اينكه بخواهم ساعتي را هم در اوركات بگذرانم...

دارم فكر ميكنم اينطوري كه اينترنت در حال تسخير قلب‌هاست و به اين صورت كه هر روز با يك عشوه‌ي جديد پاي بر بند اسيران خود محكمتر ميكند چه نزديك است تحقق پيش‌ بيني‌هايي كه خبر از انسان‌هايي ميدادند كه در پاي شبكه متولد ميشوند،در محضرش زندگي ميكنند وميميرند. انسانهاي شبكه !!

البته در اوركات ثبت نام كرده‌ام و از آنجا كه ثبت نام در آن تنها با دعوت يك عضو ميسر است لذا دوستاني كه خواهان پيوستن به اوركات هستند خبر دهند تا بي دريغ به اين مهماني مجازي دعوتشان كنم

گفتم جي ميل . به صرافت آمدم كمي كلاس بگذارم !
saeededigar(@)gmail(.)com


لينكداني

>>فروش ايميل جيميل -gmail- به قيمت 150 دلار
>>رابطه‌ي شراب ناب و زمين خوردن با دوچرخه؛ امان از دست اين جرج بوش با اين عكس‌هايش !
>>فيلمنامه‌ي خواندني مخملباف : فراموشي
>>يك عكس جالب از تظاهرات مخالفان همجنس بازي
>>مسعود بهنود دستاوردهاي مرحوم جنت مكان اصلاحات را برميشمرد!
>> باز همان بحث مافياي وبلاگستان

۱۳۸۳ اردیبهشت ۳۱, پنجشنبه

فحاشي در مذمت متلك


فحاشي در مذمت متلك !

"
مغز هم چيز خوبي است
...چرت و پرت بي‌محتوا
...از مغزتان استفاده کنيد
...بيماري بزرگ
... "


???
بله !
اين درفشاني‌هاي هودرخان درخشان است كه به آنها كه معتقد است به او متلك گفته اند نسبت ميدهد.به اين ميگويند موعظه با فحش ! شما بگوييد. در نظرارسالي بنده چيزي از آنچه در بالا خوانديد يافت ميشود كه اينطور كلي و فله‌اي بنده را نيز مورد عنايت خود قرار دارده ؟



اين مطلب را براي حضرتش ارسال كرده‌ام‌:

در روانشناسي سياسيون يك تزي من دارم كه ميگويد(( وقتي كسي به پست ومقامي ميرسد كه از اندازه‌اش بزرگتر است خيال ميكند تنها اوست كه مي‌تواند امور را به درستي سامان دهد و دچار نوعي استبداد گرايي ميشود. و البته اين دليل سالم بودن آن شخص نيست بلكه كوچكي ذهن و بي شعوري آن فرد را ثابت ميكند ))
متاسفانه ما ايراني‌ها وضع اقتصادي‌مان در نظرات سياسي‌مان خيلي تاثير دارد. جنابعالي با اين مقاله‌ات مرا ياد افكار وعقايد دوازده سالگي‌ام انداختي كه آنموقع هم معتقد بودم راس نظام سالم است وعاملين به گوش آقا نمي رسانند ! در ينگه دنيا با خواندن يك مقاله‌ي تحليلي يكدفعه به دماغ حضرتعالي ميرسد كه بله اينطور است وآنطور و بعد پس مانده‌هاي ذهني از آن مدارس پاستوريزه كه ميرفته‌ايد هم به مدد مي‌آيد و چنين چيزي را مينويسيد كه الان ديگر يك نوجوان دوازده ساله هم قبول نميكند. اين حرفها را گفتم تا روي دلم نماند وگرنه معتقدم طبقه‌ي اجتماعي شما، اين محافظه‌كاري را به حضرتت هديه كرده و جز با گذراندن يك تجربه‌‌ي زندگي به سبك دهها مليون ايراني كه طناب اقتصاد هر روز بر گردنشان تنگ تر ميشود و يا خداي نكرده گذراندن يك شب در بازداشت ماموران ولايت همين آقاي دلسوز شما، نمي‌تواني به درك ملموسي از واقعيت برسي. حال نميدانم اين نوشته با عجز ولابه‌هاي اخير براي از فيلتر درآمدن ارتباطي دارد يا نه.





۱۳۸۳ اردیبهشت ۳۰, چهارشنبه

شرق به سوي همشهري

آيا شرق به سوي همشهري شدن پيش مي‌رود؟

اولين روزنامه‌ي تحليلي ايران، بنا بر چهار عامل زير در سراشيبي كاهش تيراژ قرار گرفته:
مشي محافظه‌كارانه بيشتر بالاخص بعد از تشكيل پرونده براي نشريه،چاپ روزنامه وقايع اتفاقيه ، گران شدن روزنامه ، افت كيفيت مطالب در عين آگهي گرايي

ويزيتور هم شد شغل

به چند نفر ويزيتور با پور سانت عالي نيازمنديم



دکتر محمد حبيب - تهران :

در سالهاي اخير توزيع مشروبات الکي و مواد مخدر بوسيله تلفن با حمل رايگان و تحويل در محل بدون هيچ دردسري انجام مي گردد. متأسفانه امروز امر تبليغات مواد مخدر آنقدر گسترده شده است که به در شبکه هاي تلويزيوني تبليغات آن را مشاهده مي کنيم... براي کشيدن ترياک بايد از ذغال استفاده کرد که امروز مي بينيم چندين شرکت توزيع و کارخانه هاي سازنده ذغالهاي قالبي با شکلهاي مختلف با بسته بندي هاي رنگارنگ و نصب تابلوهاي مجاني بر سر سوپر مارکتها شهرها را آذين نموده اند، امروز مي بينيم که کاغذ هاي تبليغاتي عرضه مستقيم با تحويل رايگان ذغال بدون بو از جنس ليمو و بلوط در تمام منازل و مغازه ها توزيع مي شود. حامل بسته ذغال مي داند که خريدارش براي درست کردن کباب اين ذغال گران قيمت را نمي خرد و در زمان تحويل با جمله اي که امروزه از زبان همه دورگردها و کاسبان ايستاده خيابانها که مي گويند اگر امري باشد در خدمتيم روبرو مي شوند. اين يک شغلي است که همه گير شده در وحله اول فروشندگان ويزيتورهاي خود را اينچنان توجيه مي کنند که شما با داشتن حقوق ثابت مي توانيد انعام خوبي را بدست آوريد... نوجوان توزيع کننده ذغال مستقيما وارد شبکه توزيع مواد مخدر و بعد مشروبات الکي... قرار مي گيرد. خوب شما نگاه کنيد اين مسير حرکت و به دست اوردن درآمد بالا آيا الگويي براي نوجوان آينده نمي شود؟ که مي بيند دوستش در اندک زماني توانسته تغييراتي را در شکل ظاهري و معيشت خانوادگي خود بدهد؟ البته اين گونه افراد با توجه به سقف درآمد خود معتادين آينده اي هستند که روزي براي تهيه مجبورند از تازه واردين خريد نمايند...


آقازاده هاي روشنفكرشده !

اين آقازاده هاي روشنفكرشده !


اگر اين افاضات جناب مستطاب حسين خان درخشان را كه خامنه‌اي را دلسوزي مستبد(!) ناميده، خوانده‌ايد و همچنان معتقديد اين وبلاگ هك نشده، اگر نوشته‌هاي قبلي ايشان و دخيل بستن‌ها به درگاه امامزاده‌ي كميته سه نفره‌ي فيلتر براي رفع فيلتر را خوانده‌ايد، لابد همكنون مثل من به اين نتيجه رسيده ايد كه بايد اين كامنت را براي حضرتش ارسال كنيد:


در روانشناسي سياسيون يك تزي من دارم كه ميگويد: وقتي كسي به پست ومقامي ميرسد كه از اندازه‌اش بزرگتر است خيال ميكند تنها اوست كه مي‌تواند امور را به درستي سامان دهد و دچار نوعي استبداد گرايي ميشود. و البته اين دليل سالم بودن آن شخص نيست بلكه كوچكي ذهن و بي شعوري آن فرد را ثابت ميكند×××××
متاسفانه ما ايراني‌ها وضع اقتصادي‌مان در نظرات سياسي‌مان خيلي تاثير دارد. جنابعالي با اين مقاله‌ات مرا ياد افكار وعقايد دوازده سالگي‌ام انداختي كه آنموقع هم معتقد بودم راس نظام سالم است وعاملين به گوش آقا نمي رسانند ! در ينگه دنيا با خواندن يك مقاله‌ي تحليلي يكدفعه به دماغ حضرتعالي ميرسد كه بله اينطور است وآنطور و بعد پس مانده‌هاي ذهني از آن مدارس پاستوريزه كه ميرفته‌ايد هم به مدد مي‌آيد و چنين چيزي را مينويسيد كه الان ديگر يك نوجوان دوازده ساله هم قبول نميكند. اين حرفها را گفتم تا روي دلم نماند وگرنه معتقدم طبقه‌ي اجتماعي شما، اين محافظه‌كاري را به حضرتت هديه كرده و جز با گذراندن يك تجربه‌‌ي زندگي به سبك دهها مليون ايراني كه طناب اقتصاد هر روز بر گردنشان تنگ تر ميشود و يا خداي نكرده گذراندن يك شب در بازداشت ماموران ولايت همين آقاي دلسوز شما، نمي‌تواني به درك ملموسي از واقعيت برسي. حال نميدانم اين نوشته با عجز ولابه‌هاي اخير براي از فيلتر درآمدن ارتباطي دارد يا نه.


۱۳۸۳ اردیبهشت ۲۱, دوشنبه

سفينه‌ي بلاگر در جزيره‌ي گوگل

كافي است در صفحه‌‌ي ابتدايي بلاگر لوگين كنيد تا متوجه تغييرات عمده‌ي صورت گرفته بشويد
حالا بلاگر اين امكان را فراهم كرده تا با تلفن همراه بتوان مطلب به وبلاگ فرستاد وهمانطور آن را بروز كرد يااين امكان را كه همچون ام تي براي هر پست يك صفحه مجزا به جستجوگرها شناساند.سيستم كامنت پيشرفته، شمارنده‌ي هوشمند و دهها امكان ريز ودرشت در كنار وعده‌‌ي امكان ارسال عكس در آينده را اگر در كنار ايميل يك گيگابايتي گوگل (gmail) قرار دهيد از انديشه‌هاي بلندپروازانه شركت معظم گوگل براي قبضه‌ي بازار اينترنت در شگفت خواهيد شد

۱۳۸۳ اردیبهشت ۱۹, شنبه

چرا می گوئیم رفراندم

چرا می گوئیم رفراندم
سلام
من مرتضی محفوظی هستم و اگر خدا بخواهد از امروز قرار هست در این وبلاگ که دوست عزیزم سعید در آن می نویسند، من هم سک سکی در آن داشته باشم. باشد مقبول پیشگاه حق و حقیقت قرار گیرد. معرفی بیشتر خود را به بعد موکول می کنم.
در اولین پست بر آن شدم فرازی از یک نوشته رضا براهینی را با هم مرور کنیم تا بعد.
چند روزی بعد از شورش بزرگ بیست و یکم و دوم بهمن ماه یک شب به اتفاق دوستی در منزل دوستی دیگر ماندیم که در جوادیه مدیر مدرسه بود. پنجاه ساله مردی بود بسیار موقر و مودب، و از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید و مدام دست به سیبیل تابدار فلفل نمکیش می کشید و می گفت، «اگر همین امشب هم بمیرم به آرزویم رسیده ام، سقوط سلطنت آرزوی تمام عمرم بود.»
شب جا انداختند. گرفتیم، خوابیدیم. فقط گهگاه صدای تند و مقطع رگبار مسلسل از خواب هراسانمان می کرد.
صبح که بیدار شدیم، اولین چائی داغ را که سر می کشیدم، گوینده رادیو خبر داد که نصیری و رحیمی و ... به فرمان دادگاه انقلاب تیرباران شده اند.
مدیر مدرسه دوباره دستی به سیبیل تابدارش کشید و بلند و شادمانه گفت: «الله اکبر، الله اکبر» و بعد اضافه کرد: « این بیشرف ها آنقدر آدم کشته اند که حداقل خون یک نفر در هر خانواده ایرانی بگردن آنهاست!»
در اغراقی که می کرد درجه نفرتش از حکومت سابق نهفته بود. بیرون که می آمدیم، صورت یکدیگر را بوسیدیم. پسرش که حتی ده ساالش هم نمی شد، و شب با صدای هر شلیک در جوادیه سراسیمه بطرف در و کوچه و خیابان دویده بود، تا سر کوچه بدرقه مان کرد.
سه روز بعد دوستی که مرا به منزل مدیر مدرسه برده بود، تلفن کرد: «عصری بیا مسجد ابراهیم آقا فوت شده.» «ولی آخر چرا؟ ابراهیم آقا که کاملا سر حال و سالم بود!» صدای گرفته از پشت تلفن گفت:
«روز شنبه ابراهیم آقا می رود به مدرسه. بچه ها که به خط وای می ایستند، می بیند از هر کلاسی یکی دو نفری نیستند. وقتی که از رفقاشان می پرسد که بچه ها کجا هستند، می فهمد که بعضی از بچه ها شهید شده اند. ابراهیم آقا حالش بهم می خورد. روز بعد می روند بهشت زهرا به اتفاق معلم های دیگر. ابراهیم آقا نمی تواند جلوی گریه اش را بگیرد. در بازگشت هم گریه امانش نمی دهد. شب در حال گریه خوابش می گیرد. صبح دیگر بیدار نمی شود!»

انقلاب ایران آنچنان عمیق است که شهیدانش را هم از قلمرو عمل، یعنی قلمرو تفنگ و مسلسل و خون می گیرد، و هم از قلمرو احساس و عاطفه. گریه مجالت نمی دهد تا آنجا که قلبت می ایستد.

۱۳۸۳ اردیبهشت ۱۸, جمعه


برادر من !
از شما بعيده . شما كه ديگه خودت ميدوني در جمهوري اسلامي اگر چيزي كمي با مزاج حضرات آيات نسازد آنها اجازه‌ي نفس كشيدن هم به آن پديده نميدهند. چرا باور ميكني كه مثلا آقاي جنتي با مارمولك مخالف است ؟

چطور اين آقا كه با قالتاقي انتخاباتي را كه صداي اعتراض صدها نماينده مجلس را هم درآورده بود برگزار ميكند ولي توان و نفوذ توقيف يك فيلم را ندارد؟ حقيقت اين است كه شيخ دارد براي فيلم تبليغ ميكند.همانطور كه با تاخير در اكرانش كردند. همانطور كه با استفاده از مهران مديري اين كار را كردند.

همه‌ي ما با واكسن آشناييم. واكسني كه براي ايمني در برابر يك بيماري خود حاوي ويروس آن بيماري است. اين فيلم واكسن براي شخصيت لجن مال شده‌ي معممين است. همانطور كه از دوم خرداد و كف و سوت زده هايش براي ايزولاسيون رژيم سود برده شد.

بنده قسم مي خورم همين آقاي جنتي يكي از سفارش دهندگان اين فيلم است. هرچند در عمل آنان كه از درب سينما خارج مي‌شوند با دو ايده روبرو مي‌شوند:

1- روحانيت خيلي مهم‌اند چون هركجا هستند پول از در و ديوار مي‌ريزد
2-همه چيز خوب وبد دارد البته به جز روحانيت

برويم مارمولك را ببينيم وبخنديم. آنها چيز ديگري در سر داشتند وما چيز ديگري ميگيريم. ما از آنها زرنگتريم .


در همين رابطه :
چرا فيلم مارمولک جذاب است؟؛ بي بي سي







>>لينكداني درهم

>>همايش بين‌المملي بوعلي سينا؛ خاتمي وچندي از گردن قطورها نيز شركت ميكنند. بي دليل نيست افتاده اند به جان شهر و شتابزده و سطحي به ياد آراستن خيابان‌هاي محل عبور يخه سفيد‌هاي فيلسوف مآب افتاده‌اند(click)

>>اولين وبلاگ تخصصي اخبار جنگ(click)

>>يك مقاله كه جدا از راست ودروغ ماجرا خواندنش بر هر ايراني مستحب است ! ؛ اصل ونصب خميني(click)

>>كتابخانه‌ي مجازي داستان‌هاي فارسي(click)

>>بر ما چه گذشت؛ خاطرات يكي از اعضاي سابق سازمان مجاهدين خلق و سند جنايت آيت الله مسعود رجوي (دلم براي خواندن اين كتاب پر پر مي‌زند اي كاش يكي آن را روي نت قرار دهد)(click)

>>سوسن خواننده‌اي از اوج شهرت تا حضيض زندگي در پاركينگ(click)

>>از رفراندوم تنها علي واحداليد و اكبر پسته و شيخ احمد سرطاني نمي ترسند بلكه گروههاي داراي ذهن جامانده در دهه‌هاي چهل نيز در هراسند؛ البته رضا خوشگل لوس آنجلسي هم خود خوب ميداند كه در يك رفراندوم آزاد وچند گزينه‌اي چيزكي نصيب او نمي شود (click)

>> بچه‌هاي سايت گويا درصدد تاسيس وبلاگ ؛ نوشته شده در صفحه‌ي درباره‌ي ما(click)

>> چگونه قرمزي چشمها در عكس را برطرف كنيم؛ متن انگليسي (click)

فتاواى امام خمينى «قدّس سرّه» :

س: با اهل كتاب، از نظر طهارت چگونه بايد برخورد كرد؟
غير مسلمان از هر دين و مذهبى كه باشد محكوم به نجاست است

س: آب كر چقدر است؟
آب كر به حسب كيلوى متعارف بنابر اقرب 419/377 كيلوگرم مى‏باشد
.
.
.
- چيزى كه با برخورد نجاست نجس شده است اگر با چيز پاكى تماس پيدا كند آن را نيز نجس مى‏كند و تا سه واسطه همچنان نجس كننده است ولى بيش از آن نجس كننده نيست

- مخرج بول با غير آب پاك نمى شود و مردها اگر بعد از برطرف شدن بول يك مرتبه بشويند كافى است، ولى زنها و همچنين كسانى كه بولشان از غير از مجراى طبيعى مى‏آيد، احتياط واجب آن است كه دو مرتبه بشويند.


از فتاواى آيت الله العظمى خامنه اى «دام ظله» :

-با اهل كتاب، از نظر طهارت چگونه بايد برخورد كرد؟
نجاست ذاتى اهل كتاب معلوم نيست، به نظر ما آنان، محكوم به طهارت ذاتى هستند.

س: آب كر چقدر است؟
-تقريباً 384 ليتر مى‏باشد.
.
.
.
- مخرج مدفوع را دو جور مى‏شود تطهير كرد: اوّل آنكه با آب شستشو كنند تا نجاست زائل شود و پس از آن آب كشيدن لازم نيست، دوّم آنكه با سه قطعه سنگ يا پارچه پاك و امثال آن، نجاست را پاك كنند و اگر با سه قطعه، نجاست كاملا زائل نشد با قطعات ديگرى آن را كاملا پاك كنند و به جاى سه قطعه مى‏تواند از سه جاى يك قطعه سنگ يا پارچه استفاده كنند.

- چيزى كه با عين نجس، تماس يافته و نجس شده است اگر باز با چيزى كه پاك است تماس بيابد و يكى از آنها تر باشد، آن چيز پاك را نجس مى‏كند، و باز اين چيزى كه بر اثر ملاقات با متنجس، نجس شده است اگر با چيز پاكى تماس بيابد آن را (بنابراحوط) نجس مى‏كند، ولى اين متنجس سوم هيچ چيز را با ملاقات خود، نجس نمى‏كند.

منبع : پايگاه اينترنتي حضرت آيات الله العظمي خامنه‌اي - دفتر قم

۱۳۸۳ اردیبهشت ۱۶, چهارشنبه


حكومتي با حاميان كوتوله قامت

دوستي دارم كه دارد روي تز پايان ترم كارشناسي ارشد عرق مي‌ريزد.چندي قبل آماري نشانم داد كه ديدم دانستنش براي هر ايراني لازم است. مي‌دانستم از چندماه پيش اقدام به گرفتن تست هوش از چندين دانشجو در چندين دانشگاه مختلف كرده ولي مطلع نبودم در پس اين تحقيقات جدا از موضوع پايان نامه، در پس تبديل يك فرضيه به نظريه است و آن اينكه متوسط ضريب هوشي دانشجويان عضو بسيج دانشجويي دانشگاهها از متوسط ضريب هوشي كل دانشجويان آن دانشگاه به مراتب كمتر است. اين دوست ما ابتدا اين كار را با بررسي نمره‌هاي درسي آغاز كرده و نتيجه‌ي پيش بيني را درست يافته بود. اما در مرحله‌ي دوم از آنجا كه يكي از اساتيد جوان كه در جريان اين پژوهش سكرت قرار داشت از احتمال اينكه ممكن است اين كم بودن متوسط نمرات ناشي از فعاليت‌هاي فوق برنامه اينها باشد سخن رانده بود لذا در مرحله دوم با استفاده از يك گروه هشت نفره توجيه شده اقدام به گرفتن تست هوش در بيش از سه دانشگاه تهران وپنج دانشگاه در چهار شهر بزرگ ديگر شد كه در نهايت پس از انجام عمليات آماري، شگفتمندانه به آمار زير دست يافته شد :

متوسط ضريب هوشي دانشجويان فعال عضو بسيج دانشجويي از متوسط ضريب هوشي كل دانشجويان آن دانشكده به ترتيب(بر اساس اعداد صحيح)
8
6
11

7
5
9
8
6
نمره كمتر بوده است. نكته‌ي ديگر آنكه اين اختلاف در متوسط سه دانشگاه تهران بيشتر از متوسط سه دانشگاه شهرستان‌ها بوده است.


۱۳۸۳ اردیبهشت ۱۵, سه‌شنبه


-ارتباط اشياي نوراني ديده شده وجنگ

چندي قبل دكتر ايرج ملك پور از اساتيد نجوم دانشگاه تهران، در يك بحث خبري در شبكه دوسيما اصرار داشت اين اشياء نوراني ديده شده در آسمان ايران، بشقاب پرنده‌ هستند. ايشان معتقد بود اينها نه اينكه از سيارات ديگر آمده‌ باشند بلكه ساخته‌ و حاصل دانش مخفي كشورهاي ابرقدرت دنيا بايد ناميده شوند .در طرف مقابل دكتر نصيري رييس انجمن نجوم ايران اصرار زيادي داشت اين شي همان سياره زهره است و با تمسخر، بشقاب پرنده‌ها را همان يوفوهايي دانست كه پيرمردهاي مسن براي به خواب رفتن داستان‌هاي آن را در رختخواب ميخوانند.
در مقابل دكتر ملك پور اشاره داشت به اين كه در قبل از انقلاب‌‌، يك خلبان با هواپيماي جنگنده براي شناسايي شي نوراني ديده شده در آسمان تهران- كاروانسرا سنگي- به پرواز درآمده و وقتي به فاصله‌اي از اين شي نوراني ناشناخته رسيده كه امكان هدف‌گيري آن وجود داشته كليه تاسيسات الكترونيكي و سيستم رادار هواپيما از كار افتاده و تنها وقتي آن شي دور شده دور شده امكان كنترل هواپيما را مجددا به دست آورده
وي با اشاره به گزارش‌هاي متعدد از مشاهده موارد اينچنيني و چاپ خبرهاي بسيار از ديده شدن اين اشياء نوراني در آسمان ايران در اوايل انقلاب و اوايل جنگ، معتقد بود به احتمال زياد اينها پرنده‌هاي پيشرفته ساخت دست بشري هستند.

البته با رسيدن بحث به اينجا مجري برنامه سروته مباحثه را به هم آورد. ولي جالب آنگه مجري در ابتداي برنامه خبر داد كه همان خلبان ارتش جمهوري اسلامي كه در روزنامه‌ها خبر نزديك شدن او به شي ناشناخته خوانده شد در اتاق فرمان استوديو حاضر بوده اما در آخرين لحظات مقامات نظامي با حضور او مخالفت كرده اند.

چندي پيش نيز حميد رضا ذاكري مرد افشاگري‌‌هاي عجيب و غريب، در وبسايتش از ارتباط اين اشياء نوراني با تحقيقات نظامي سخن به ميان آورده بود.

همزمان با اين قضايا طرفداران فرقه‌ي رائلي‌ها زمان را براي عرضه اعتقادات خود فراهم ديدند و مطالب زيادي از اين دست منتشر شد.

شما چه فكر مي‌كنيد؟




لينكداني

>> فرقه‌ي رائلي‌ها را مي‌شناسيد؟ فلسفه‌بافي در عصر دلزدگي انسان از فلسفه چطور خريدار دارد؟ مقاله‌ي رويداد

>> مقاله‌اي تكان دهنده در رابطه با شيوع گسترده همجنس بازي (لواط)در حوزه هاي علميه ؛ لينك مطلب

>> جانباز جنگ هشت ساله‌اي كه به گفته‌ي بنيان‌گذار جمهوري اسلامي نعمت بود ، بعد از هفت سال زندگي محقرانه در خانه‌ي نيمه ساخته، با گلوله خودكشي كرد ؛ نوشته شده توسط يك مستندساز

>> يك صندوق قرض الحسنه‌ي ديگر هم كله كرد ؛ اندك اندك جمع مستان ميرسند

>>متن كامل نامه‌ي خاتمي را كه بخوانيد به اين نتيجه ميرسيد : حرافي ، پرگويي و گه‌گويي همچنان جزو مهمترين ابزارهاي طفره رفتن از جسارت وپناه بردن به لفافي است.

انسان‌ها بر دوقسمند :

كم گوي وگزيده گوي چون در
يا
پر گوي و زياده گوي چون گه

۱۳۸۳ اردیبهشت ۱۴, دوشنبه


در كشوري كه خوب اداره مي شود، فقر چيزي است كه بايد از آن شرمنده بود. در كشوري كه بد اداره مي شود از داشتن ثروت بايد شرمنده بود.كنفوسيوس حكيم