رفراندوم بلاگ

۱۳۸۲ مهر ۸, سه‌شنبه

1) روي ديواري خواندم :

” ما به خاطر خدا انقلاب كرديم ، به خاطر خدا هم تحمل ميكنيم
در اين شعار معلوم نشده چه چيزي تحمل ميشود ، چه مصيبتي تحمل ميشود ، اصلا ما دردي نداريم كه بخواهيم تحمل كنيم ، در بهشت جمهوري ملاها همه از زور خوشي دارند الكي اداي دردمندي درمي آورند ، چه دردي ؟ در حالي كه ما در هشت سال جنگ دهان استكبار جهاني راسرويس كرديم و در هشت سال سازندگي از ژاپن نيز پيشرفته تر شديم و در هشت سال اصلاحات از فرانسه نيز آزادتر شديم ، شايد منظور نويسنده محترم تحمل خوشي ها بود كه دل مردم را زده ، يا تحمل همين هشت ها ست كه به خاطر خدا خواسته اند كه براي رسيدن هشت سال بعدي كمتر بي تابي كنيم …نمي دانم
2)در خيابان قدم مي زدم كه گله اي از جوانان مخلص را با تيپ معروف ريش و چفيه مشغول ويراژدادن با موتور رويت كردم ، به ذهنم خطور كرد كه اگر آمريكا به ايران حمله كند اينان چه خواهند كرد ، جوابي كه به خود دادم اين بود : ريشها را مي تراشند و شهرشان را تغيير ميدهند و به احتمال زياد از طرفداران و تملق گويان حكومت بعدي از كار در خواهند آمد
شك ندارم كه اينگونه است ، كسي كه براي براي فرار از سربازي يا در دست گرفتن امكاناتي همچون موتور و اسلحه و بي سيم ( كه همگي براي تهي شدن از عقده هايي است كه مي دانيم …) ، به عضويت بسيج در مي آيد و در صنف محترم دستمالچيان در مي آيد ، برايش چندان مهم نيست كه صاحب قدرت كيست ، كجايي است ، حق است يا باطل ، حرف است يا عمل … براي اينچنين محتاجان عقده اي ،تنها قدرتي كه از اتصال به قدرت به دست مي آيد مهم است و اينجاست كه مي بينيم صدام بسي خوشبخت تر از ديكتاتورهاي ايران بود كه او پيشمرگهايي داشت كه به واسطه خويشاوندي و تكريتي بودن به او وفادار بودند و نه به خاطر تكه اي كارت كه دارنده اش براي جوازكسب مي خواهدش و نه بيشتر

3)پيشنهاد ميكنم مطالب وبلاگ شمشاد در رابطه با احتمال حمله ي نظامي آمريكا به ايران را بخوانيد، بحث جالبي است ، در قسمتي از مقالات او مي خوانيم :
”...هرچقدر بهايي كه براي رهايي از يك حكومت ديكتاتوري پرداخت مي شود، سنگينتر باشد، احتمال گرايش حكومت بعدي به تندروي و ديكتاتوري بيشتر خواهد بود….”
4) يكي از ويژگي هاي وبلاگ اين است كه چندان براي صاحبش تعهد و مسئوليت نمي زايد و او را در قيد و بندهاي نانوشته اسير نمي كند ، اين است كه مي نويسي اما يك روز جدي و فردا عصباني و تند و روز ديگر با زبان طنز … سردبير خودتي البته اگه دلتو نزنه و بعد از اينكه كلي خواننده پيدا كردي قد بشي و رنگ مرده بزني به در و ديوار وبلاگت كه مي خواي بخوا نمي خواي نخوا !!

5) موضوعي هست در وبلاگ نويسي كه همه ي ما تا حدودي با آن آشناييم و آن چيزي نيست جز حساسيت نسبت به تعداد كامنت هايي كه براي مطالب مي گذارند ، و بنده ي حقير نيز ديدم كم كم دارم رنگ ميشوم و اين شد كه تعداد و شماره ي كامنت ها را برداشتم و راحت ، البته چيزي كه در همه ي وبلاگهاي سياسي مشترك است تعداد كم كامنتها به نسبت بازديد كنندگان است ، چرا كه كامنت ها يا جاي فحش به نويسنده و يا التماس دعا براي لينك است ،چيزي كه بيشتر در وبلاگهاي اجتماعي و اصطلاحا شخصي ديده ميشود ، در حالي كه در دنياي سياست با اين همه ادعاي دموكراسي جايي براي جنجال ها و گروكشي ها نيست
اينجا جمهوري خواه به سلطنت طلب لينك ميدهد و سلطنت طلب به بچه هاي انصار!!!


6) سكوت مرگبار از دكتر علي شريعتي :

نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمي خواهم بدانم كوزه گر از خاك اندامم
چه خواهد ساخت،
ولي بسيار مشتاقم ،
كه از خاك گلويم سوتكي سازد،
گلويم سوتكي باشد،
بدست كودكي گستاخ و بازيگوش
و او،
يكريز و پي در پي
دم خويش را بر گلويم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد،
بدين سان بشكند در من ،
سكوت مرگبارم را

۱۳۸۲ مهر ۶, یکشنبه

كلمات تصوير :
مسئله اي كه هرگز نتوانسته ام با آن كنار بيايم چهره ي دوگانه ي شهرهاي
اين ديار است


ولي آيا اميدي هست


۱۳۸۲ مهر ۵, شنبه

سيل يا زلزله
1) حمله آمريكا به ايران :
اسلاف گفته اند : آنچه ما ميخوريم كاشته ديگران است و آنچه را كه ما ميكاريم ديگران ميخورند ، وضعيت ايران در حكومت پهلوي نتيجه و منتج از فعل و انفعالاتي بود كه در دوران قجر در ايران رخ داد .
وضعيت به شدت واپسگراي قجري ، روشنفكران تجدد خواه دين گريز را منبعث و باعث شد ، چنان كه همين روشنفكران دين گريز ، طيف تند روي واپسگرايي را در پي داشتند و البته كه همه ناخواسته …

پسري كه از پدر خود منزجر و متنفر است درست در همان جهتي مي رود كه پدر نمي پسنديده و برحذر ميداشته … واين گونه است كه غالب اوقات پدر بزرگ ها با نوه ها رابطه ي بس صميمي دارند چرا كه نوه ها عكس عكس آنهايند ، يعني خود آنها

وقتي در سال 57 محمد رضا پهلوي بار سفر بست در دل گفت : ديگي كه براي من نجوشد ميخواهم سر سگ در آن بجوشد ،
در حالي كه راههاي زيادي براي آرامش در ايران بود ، پافشاري او بر قدرت و رسانيدن كار به لحظات كور انفجار باعث شد تا هرگونه تند روي توجيه شود و اعمال شود ، اگر او در پاييز 57 قدرت را رها ميكرد اوضاع امروز ما بسي متفاوت تر از آني بود كه حالا داريم ، اما چه افسوس بي هوده اي و چه اگري …كه اولين خصلت ديكتاتورها كر بودن آنهاست


حقيقتي است آنچنان كه اگر ايران ما در زير چكمه هاي سربازان آمريكايي رود و يا دچار هرج و مرج دروني شود و يا بر مرز تكه تكه شدن بلرزد ، مقصر و متهم شماره اول كيست به جز حكومت لج باز و كودن كنوني ، حكومتگراني كه براي فلج كردن ذهن به پاخواسته و آزادي خواه ايرانيان ، چه خنجرها كه از شكم خود عبور دادند تا در پس آن به مغز روشنفكري صدمه زنند

نمي دانم مي داني يا نه ؟ شايد چندان مهم نيست ، مهم اينست كه در ايران اوضاع آرام است ،
اما آنقدر آرام كه ترسي ناخواسته در درون دل سرك ميكشد ،آنقدر آرام و بي احساس كه گويي در تير و خرداد اين تاثير افلاك و ستارگان بر مغز ما بوده و حالا ما آن نيستيم كه بوديم …
اما مي دانم و لابد مي داني كه هميشه فرياد، ابزار مبارزه نيست گاهي سكوت، كر كننده ي سنگين ترين گوشهاست ، دل خوشكنك نيست اينكه بگويم جبهه ي مبارزه براي آزادي در ايران هر روز قله هاي بيشتري را فتح ميكند و چه عيان و چه نهان ، چه بخواهيم و چه نخواهند ، آواز اين مبارزه ي مدني به دورترين دهك هاي ايران نيز رسيده و ايستادن در مقابل سيل آن جز خانه خرابي چيزي ندارد

اين سيل زودتر ميرسد و يا آن زلزله (حمله نظامي ) ؟ هر دو خانه ي ظلم را ويران ميكنند ، اما خانه ي مردم اين شهر چه ميشود ؟


2)...


3) مهر آغاز يك خاطره ي تلخ : جنگ : يك تصفيه حساب حسابي ... و نشسته بر اين خاكستر باز مردم ، باز به داغ عزيزان
ياد سربازان وطن زنده باد


4) نوشته هايي براي باد :
در وبلاگ كه مي نويسي گويي با باد درد و دل ميكني ، گويي فريادهايي كه هركس بخواهد ميشنود و آنكه نخواهد تنها كافي است دكمه اي را فشار دهد تا براي او خفه شوي ، قانون اصوات در اينجا جاري نيست ، اينجا سرزمين انتخاب است

۱۳۸۲ مهر ۲, چهارشنبه

چت در جهنم

چت در جهنم

- محمد خاتمي رييس جمهور فراري از مردم ، در آبان ماه برروي اينترنت آماج فحش ها و طعن ها قرار خواهد گرفت ، خاتمي در دنياي ايجاز شكلك ها ignor ميشود تا شايد بداند كه در دنياي بي ملاحظه گي و رك گويي حتي ارزش يك ايكون را ندارد ،


البته اگر او با نام مونث چت كند راحت تر است ، يعني حداقل دو نفر پيدا ميشوند كه جواب u? او را بدهند،خب به نظر شما اقدس چطوره ؟

- ( مجلس آخر )

تحريم انتخابات مجلس هفتم : اتمام حجت.


-با شروع ترم جديد تحصيلي دانشگاهها ،بايد منتظر بود و ديد كه آيا اينبار همچون بعد از تير ماه 78 فضاي سكوت و بي تفاوتي بر فضاي دانشگاهها حاكم ميشود و يا اينكه دانشجويان با توجه به فشار كمر شكن بين المملي بر جمهوري اسلامي و قضيه ي هميشه متقن ساندويچ ( فشار از دو طرف ) ، محيط دانشگاه را براي استفاده از فرصت طلايي به پيش مي برند ، اگر روزهاي سرنوشت ساز نيمه دوم سال هشتاد و دو با سرخوردگي و سكوت بگذرد واز طرف ديگر فشارهاي بين المملي فروكش كند ، آنگاه همچون سال 67 بايد منتظر يك زهر چشم و تصفيه بعد از جان به در بردن بود
چيزي كه توحش بعد از شكست حريف در آستانه ي پيروزي نام بايد نهاد .


-

Look at the each man
you can found that humanity in this
Earth are very happy of reapet the name of god

Noise the each sound
you may not underestand any efect beacause all of waves are for god



۱۳۸۲ شهریور ۳۱, دوشنبه

كدام پرچم ؟

مثل معروفي هست كه ميگه جنگ اول به از صلح آخر …
چندي است كه ميان آزادي خواهان بحثي است نه چندان مهم اما در عمل از لحاظ نوستالژي مهم و حياتي ، و آن پرچمي است براي ايران فردا ، براي عده اي شير و خورشيد يادآور سلطنت و شاهنشاهي است و عده اي در مقابل سابقه چند صد ساله ي اين نقش و نگار را مطرح مي كنند و آن را بي ارتباط با پادشاهي ميدانند و اين همه واقعياتي است كه شايد جبهه گيري هايي را نيز منجر شده و ميشود
در اين رابطه رفراندوم نيز مي تواند تعيين كننده باشد به اينصورت كه جمعي از منتخبين مردم طرح هايي را طراحي كنند تا با مبارزه با آرم شيروخورشيد به ميدان مبارزه انتخاباتي بروند ، دنياي دموكراسي مشكلات را حل ميكند و بايدي در كار نيست …


هرچند بحث بر سر نقش پرچم ايران آزاد چندان شدت نگرفته و كمي نيز فرافكني و روياپروري بنظر ميرسد آنهم در زماني كه حكومتي عوض نشده و اتفاقي نيافتاده اما باز هم : جنگ اول به ازصلح آخر .


-روز شمار ماههاي بحراني
اسفند 81 : تحريم انتخابات شوري ها توسط مردم، آغاز شمارش
ارديبهشت 82 : نامه زهر آلود نمايندگان به رهبري ، پرده ها دريده شد
خرداد 82 :اعتراضات گسترده و بي سابقه ي شبانه ،براي اولين بار شعارهايي عليه رهبري
تير 82 : مرگ زهرا كاظمي و جنجال بين المللي ، دردسرها ادامه دارد
مرداد 82 : دستگيري سليمانپور توسط پليس انگليس، ترس از رسوايي
شهريور 82 : اولتيماتوم شوراي حكام به رژيم ، اجماع و اتحاد بي سابقه ي اروپا و آمريكا براي فشار بر تهران
و شايد :
مهر82 : ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت سازمان ملل ، بودن يا نبودن

-




۱۳۸۲ شهریور ۲۹, شنبه

من به اندازه يك ابر دلم ميگيرد
وقتي از پنجره مي بينم حوري
-دختر بالغ همسايه
پاي كمياب ترين نارون روي زمين
فقه مي خواند
سهراب سپهري




چندي قبل خوانديم و خوانديد سخنراني دكتر سروش در انگلستان را كه با اشتباه خواندن تز مطرح شده از شريعتي ( اسلام منهاي روحانيت ) ، تز جديدي را عنوان كرد كه روحانيت منهاي اسلام نام داشت و حرف و حديث هايي برانگيخت، اين حرف ها با اظهار نظر نوريزاده و مقايسه عجيب و غريبش بين شريعتي و سروش دنبال شد ، نوشتن جمله ي انديشه شريعتي مرگ ساز بود براي نويسنده اش دردسرساز شد تا جايي كه سيل ايميلها با معذرت خواهي تلويحي نوريزاده پايان گرفت
هرچند اين موضوع نه از دوست داران شريعتي كاست و نه از پيگيران سروش ، و صدالبته همچون گذشته دكتر نوريزاده بر موضع انقلابي اصلاح طلب جمهوري مشروطه خواه خود ماند و حداقل چيزي از ابهامات نكاست …
به نظر ميرسد كه جريان سلطنت طلب همچنان از كينه شريعتي موج ميزند و با موج تازه شريعتي خواهي در حال جدال است ، تاختن به دكتر علي شريعتي و يا بايكوت او يكي از بارزترين وجوه اشتراك سلطنتي هاي تاجي و سلطنتي هاي عمامه اي به شمار ميرود ،چنان كه اين همكاري در زمان حيات او نيز وجود داشت و شريعتي همواره در دوجبهه ي ظاهرا متضاد در حال جدال بود ، اول جبهه اي كه در آن رهبري با امثال ((كافي)) بود كه با كوبيدن بر طبل جنگ با اهل سنت صداي دردهاي امروز مردم را نميشنيدند و دوم جرياني كه با زعامت ((كسروي ها)) ميخواست تا بگويد اسلام عروس پيري است كه ميخواهند با هزاران آرايش به حجله انديشه جوانان بفرستند، هر دو جريان بيشتر از آنكه با يكديگر در حال جدال باشند ،در سني يا متحجر خواندن شريعتي همگام بودند و اين موضوع بر محق بودن و منصف بودن شريعتي بس ،كه سياست مداران همواره با دشمني دوستي كنند تا آن يكي بركنند و سپس ديگري….


دست بردار از سرم اي شاه
كه تو اين ملك را گدا كردي
با تو هيچ آشتي نخواهم كرد
با همان پا كه آمدي برگرد
جلال الممالك

۱۳۸۲ شهریور ۲۷, پنجشنبه


آينه سكوت ،سكوت آينه

سكوتم را تو بشكن
در اين شبها كه حتي شكوه اي كوچك نمي خيزد
به سردي و صداي خامشي عادت نمي گردد
كه برخيزد چنين مرگي ز گور لرز انسانها
سكوتم را صدايت
از پس تزوير هر آيينه در هم خرد خواهد كرد
سنگ خواهد شد ندايت برچنين وضعي
كه حتي اشك تنهاي دل ما
تا به خاك ادعاها
سال ها راه دعا دارد

سكوتم از رضايت نيست
و يا دل را رضاي يك شكايت نيست
نه از خشكي است
كاين جانم كنون در بندبند بندهاي خيس تنهايي است
سكوتم را
خزانم را
بهاران چشمه اي از روي ماهت كن
اميدي هست تا شايد بگيرد جان، وجود تاك استنشاق

دمد اين خانه را آواي يك سيمين پر قرقاول آزاد
اميدي هست تا شايد..


به معناي غم باران
به آب اشك مستومان
به آناني كه مصدوم سكوت خواب وار روزي خويشند
دمدآواي يك سيمين پر قرقاول آزاد
سكوتم را تو بشكن
اين شبان را خواب تا دامان ظهر و اتشان دور است
سكوتم را صدايت سنگ كن اينك
شكن اين اينه در من،
سكوتم را
تو بشكن

ساحل


روزهايي كه در آنيم

- حرف هاي يك انقلابي ديروز : منتظري بعد از مدت ها در حضور چند صد دانشجو تلويحا حكومت را فاقد اعتبار خواند ، بي شك آن بندي كه دهان حسين خميني را بست چندان در مهار اين ناراضي پرطرفدار در ميان هم قشرانشان موفق نبوده ، هرچند كه مردم مدتهاست كه منتظري را نيز پشت سر گذاشته اند

- تصميم كانادا در تشكيل هيئت بين المملي براي پيگيري قتل زهرا كاظمي ، روند اقتصادي نامطلوب ، اوج گيري ناهنجاري هاي اجتماعي ، بيكاري ، فقر ، فحشا و خود فروشي، دزدي و خودكشي ، عضو فروشي (كليه و خون ) ،پرونده پسررفسنجاني و دادگاه آرژانتيني ، همه و همه همزمان و شكننده باعث شدند تا درجه داران مغرور سپاهي براي خاتمي احترام نظامي بگيرند و خاتمي دل خوش از اينكه بالاخره بعد از مدتها آدم حساب شده به خبرنگاران دري وري مي گويد بقيه نقش به عهده جناب كوسه گذاشته شده : رفسنجاني اظهارات عجيب و غريبي در مورد شوراي فتوي ميكند تا محتاطان از صحت گندكاري آقا پسرشان مطمئن شوند . در همين روزها برادر لاريجاني چفيه بر گردن در لبنان كنفرانس ميدهد البته او خيالش راحت است كه در نبود او سازمان مقدسش همچنان به پخش صدتا يه غازهاي معمول ادامه خواهد داد و جريان پيرزن فريبي همچنان ادامه خواهد داشت
ايشان و همفكرانشان به تازگي نقطه اشتراكي با ايرانيان آس آمده و مخالف پيدا كرده اند و آن توجه به انتخابات آينده در آمريكاست ، زمان در شرق از پل غرب ميگذرد ،كما اينكه انتخابات سال 1978 آمريكا و تاثير آن بر روند حوادث در ايران بر تاريخ پوشيده نيست … و اين حقيقتي است كه تلخ يا شيرين ، مطلوب يا غير مطلوب بايد قبول كنيم ، آيا و اگر الگور در رقابت با بوش برنده بود امروز شاهد حضور آمريكايي ها در عراق بوديم ، هرگز ، آمريكاييان سالها با صدام گاهي دوست و گاهي دشمن ، مدارا كرده بودند و الگور ميخواست وميتوانست اين روند را ادامه دهد ، حتي اگر به افغانستان حمله ميكرد در مورد عراق فكر ديگري ميكرد والبته كه اين تاريخ ممكنات است و في الواقع آنچه رخ داده و حقيقت دارد حضور نظامي آمريكا در خليج فارس ، عراق ،درياي خزر و افغانستان است ، يك محاصره تمام عيار
- در دنياي بي در و پيكر علم در حالي كه محققين از رابطه بين خواب و شخصيت ميگفتند ، كسي نپرسيد كه خواب خرگوشي نشان از كدام شخصيت دارد ، سوالي كه بي شك جواب به آن ما را با شخصيت بسياري از چهره هاي معروف آشنا ميكند

- در عالم هنر و فرهنگ مرگ مردي كه سالهاي تبعيد را با رانندگي مي گذراند ،رضا بيك ايمانوردي ، باعث شد تا نامه اي از مرد تحريم شده ديگري ،رضا ملك مطيعي ،در روزنامه شرق چاپ شود ، نامه اي بيشتر براي خود تا بيك ، كه او مرده بود و راحت.

زيرجامه ( حرف هاي 30 يا 30)

- چند كلمه خودموني : ميگم اين وبلاگ ها ي ما هم مثل مملكتمونه ، منظورم همون قضيه ي قير و قيفه* كه يه روز كامنت خرابه و يك روز هاست عكس ها و روز ديگر بلاگر و فردايش كه شكر خدا وبلاگ رو به راهه ،فيلتر نميذاره و و…خلاصه توي جهنمي افتاديم كه يه جورايي با صفاست!!
* ببين تو رو خدا بايدجك هم بنويسيم : طرفو ميبرن جهنم اونجا بهش ميگن مختاري ، ميخواي جهنم ايرانيا بري يا جهنم خارجيا ، طرف ميره تو جهنم خارجيا ميبينه اوه چه خبره ، همه رو سر و ته كردن دارن قير ميريزند ماتحتشون …ميره جهنم ايرانيا ميبينه به به !بهشته ، نه شكنجه اي ، نه چيزي ، ميپرسه اينجا چرا اينجوريه ، صدا مياد : اينجا مثل ايران خودمونه يه روز قير هست قيف نيست ، فرداش قيف هست قير نيست.
اي بي مزه

۱۳۸۲ شهریور ۲۵, سه‌شنبه

my

سه شنبه 25 شهريورماه

1) يك خبر دردناك : تجاوز به دهها كودك در مرودشت ،46 دختر 7 تا 11 ساله قرباني يك جامعه گسيخته از هم ، شخص دستگير شده طي دو سال به دهها كودك تعرض و سپس طلاهاي آنها را مي ربود و به زنش ميداد ، اينست همان جمله كه گفت : ملت الهي شده ، اينست نتيجه عقايد جنتي و مصباح و نوري همداني و خزعلي و همه جنايتكاران پشم آلودي كه متاسفانه به جاي طويله در راس هرم جامعه قرار گرفته اند ،

از بالاي كوه به شهر كه مي نگري هزاران انسان را مي بيني كه هريك سرخود گرفته اند و سر در گريبان تصوف و بي خيالي مدرن ، به دنبال لقمه اي نان از صبح علي الطلوع كه با يقه اي سفيد از خانه هاي لانه مانند بيرون ميزنند ،تا شب كه با باري از دود به خانه باز ميگردند و در تمام ساعت هايي كه در ترافيك وحشتناك عالم و آدمي را فحش ميدهند آيا كسي هست كه يك دم با خود بگويد كه آخر به كدامين گناه اينگونه اسير ديو شب پرست شده ايم ، ديوي كه با گريم و منقل و هزار ابزار ديگر خود را در پشت نقاب عوام فريبي نهان كرده است …

2)امام جمعه اهواز : ايران خواستار استفاده صلح‌آميز از سلاح‌هاي اتمي است!
3)ركود عجيب در بازار ايران
ركود در معاملات ملك درحالي سر گرفته است كه قيمت ها طي دو سال اخير به طرز باور نكردني افزايش يافته بود، جالب تر آنكه تا كنون اين رخوت چندان در شكستن قيمت ها موثر نبوده
4) تجارت الماس : هر پنج دقيقه يك ايراني براي هميشه از ايران خارج ميشود و جاي آن را مهاجرين افغاني و عراقي پرميكنند ، مغز ميفرستيم و كود وارد ميكنيم
5) حرف آخر آنكه : رابطه بين اسلام با جمهوري اسلامي مثل رابطه دين يهود با صهيونيست است ،هر دو دين مورد استفاده ابزاري قرار گرفته اند



كسي مرا خبر كند

كسي مرا خبر كند
كه كي رسد طليعه مه سحر
كه كي دمد سروده سمين عشق
و كي كند گذر گل نفس به باغ راحتي جان
كسي مرا خبر كند
به عطر خيس اشك ما
كه كي گذر كند كسي براي لاله هاي دشت دل
جوانه اي بياورد

و چون رسد كسي به داد بي كسي ما
كه قالب تهي ما ز اضطراب غربت شكوفه ها
شكفته است

كسي مرا خبر كند
اگر كه قطره اي ز آب معرفت نصيب ناسيان شود
و يا وفا به قلب جاهل و جريم جانيان رسخ كند
كسي مرا خبر كند
كه ديگرم براي سرخ ديدگان
حيا و شرم مي شود…

زبس كه ناله كرده ام
ز بس كه شكوه كرده ام
زبس كه گفته ام خدا
چه دم كسي به خواب خفتگان جلس كند…
دگر مرا تخيل است
اگر كسي به بال آينه شنا كند


…كسي مرا خبر كند
ساحل

۱۳۸۲ شهریور ۲۳, یکشنبه

روزي كه آزادي پيروز شود

بارها شده به اين مطلب انديشيده ام كه برخورد نظام بعدي با سردمداران نظام فعلي چيست ، در مملكت ما حكومت ها در بدو امر همچون هندوانه نبريده اي بوده اند كه آب از لب و لوچه ظاهربينان راه انداخته اند اما دراكثر موارد نهايتا تو زرد از آب درآمده اند ، در سال 57 كمتر كسي فكر ميكرد نظام فعلي اينگونه بيرحمانه حتي با رفتگر شهرداري نظام قبلي نيز برخورد كند ،اما طعم هوس آلود قدرت و حلاوت زفاف با عروس هزار و يك حجله تمام آدميت بر باد ميدهد ،
آيا نظام بعدي درياي خون راه خواهد انداخت ،دادگاههاي لحظه اي تر و خشك را با هم خواهند سوزاند ، و حكومت بعدي هم قدرت را درختي مي انگارد كه بايد با خون آبياري شود ، نمي دانم و نمي دانيم ، اما و اي كاش بي هيچ تندروي ،با تشكيل يك نظام جمهوري دموكراتيك فدرال ، حتي منفورترين طبقه فعلي جامعه ما (همان روحانيت معزز ديروز) بنا بر نظر بختيار كه در ديماه 57 گفت كه ما به آيت ا… اجازه خواهيم داد كه همچون واتيكان ايتاليا در قم مدل حكومتي را كه اسلامي ميخواندش پياده كند .
به آزادي نزديك تر آن است كه آخوندها نيز بتوانند در راي گيري ها شركت كنند و مثلا اگر در قم ميخواهند همچون طالبان حتي خران را شورت به پا كنند در محدوده ايالت خود قانون دلخواه خود را پياده كنند ، براي جامعه هزار رنگ ايرانيان (از ديد جامعه شناسي ) نظام فدرالي و خودمختاري ايالتي بهترين ميتواند باشد اگر در مرزبندي ايالات ويژگي هاي بافت فرهنگي لحاظ شود تا حقوق اقليت و اكثريت فداي هم نشود ، اگر دادگاهي مسئولان فعلي طبق قانون و با نظر هيئت منصفه ، و منهاي هرگونه خشونت و با اجراي تمام عدالت باشد آنگاه ميتوان به آينده اميوار بود ، خون را با خون شستن نتيجه اش آني ميشود كه اكنون ميبينيم ، امروز كه رضاپهلوي بي هيچ شرم و حيايي از ستمي كه پدرش به مردم كرده بيانيه آزادي خواهي صادرميكند بايد در نظر داشت كه طي كردن همان روال باعث خواهد شد تا روزي محسن رفسنجاني در تبعيد ادعاي شرف كند ، حقيقتا حيف است قصابي همچون رفسنجاني را كشت ، چرا كه اينكار در دراز مدت به او اعتبار خواهد داد ، و شايد فردا روزي پسر مصباح يزدي به خونخواهي پدر مظلومش خواهد برخواست!!!!
آري ،طعم هوس آلود قدرت و حلاوت زفاف با عروس هزار و يك حجله تمام آدميت بر باد ميدهد ، اما و البته مقصرند مردمان اين سرزمين كه خود نيز با سكوتشان كمك كرده اند ، آري از ماست كه برماست ، علي بن ابيطالب وقتي هزارو اندي سال قبل در مسجد كاهگلي كوفه فرياد برآورد كه حكومت ها عين لياقت خلايقند ، در واقع درس جامعه شناسي را براي مشتي انسان احساساتي نمي داد كه علي ميدانست : صداي علي در تاريخ ميپيچد و اما نه مسلماني ما مسلماني است كه همه ادعا و ظاهر است ،
در نظر كانديداي جايزه صلح نوبل دكتر آغاجري ، مسلماني شريعتي ملاك است كه ريش ميتراشيد و كراوات ميزد چرا كه مقتداي او از همان مسجد محقر به او گفته بود با مردم همرنگ و همنشين باش و نه تافته جدا بافته …

ايران در هفته اي كه گذشت
-ضرب الاجل براي ايران : بازي تمام شد
حكام ايراني براي اولين بار بر سر دوراهي قرار گرفتند ، جام زهري كه نمايندگان به آن اشاره كردند تنها شش ماه بعد از نوشته شدن آن نامه نمود عيني يافت ، حالا جام است و دست چلاق و دهان خون آلود ، زهر قبلي تنها چندماه بعد اثركرد ، بي شك اين زهر قوي در تني ضعيف زودتر اثر ميكند …
- در هفته ي گذشته سعيد حجاريان از اصلاحاتي ديگر دم زد
صداي اول (اصلاح طلبان حكومتي ): اطلاحات مرد ،زنده باد اصلاحات بعدي
صداي دوم (مردم خسته) : اصلاحات مرد ،زنده باد انقلاب
صداي سوم (صداي روشنفكران) : اصلاحات مرد ، زنده باد آزادي
چه تضميني وجود دارد كه يك انقلاب كور خود تبديل به حكومتي محافظه كار نشود ، تنها دانايي است كه آزادي مي آفريند و آنگاه انقلاب و جنبش منهاي احساسات مساويست با آزادي ، پس زنده باد انقلاب فكري و رنسانس اجتماعي

-نمونه اي از انقلاب مدني : نه به جمهوري آخوندي



۱۳۸۲ شهریور ۲۰, پنجشنبه

پنج شنبه 20 شهريور ماه 1381
دايره بسته قدرت
آقاي سعيد حجاريان به فكر مداواي مريض رو به موت نباشيد !
بنا بر بعضي حرفها كه اخيرا منتشر شده و دم از دوم خردادي ديگر مي زند ، بخوانيد :
1) شوراي خبرگان رهبري بجاي اينكه ناظر بر رهبر باشند ، از قرار معلوم شده اند تحت نظارت رهبري ، چرا كه صلاحيت شركت كنندگان در انتخابات خبرگان را همان شوراي نگهباني كه اعضاي آن را رهبري انتخاب مي كند بررسي ميكند ، با يك نگاه مشخص است كه بعد اساسي قدرت در ايران ( ديمانسيون قدرت ) به رهبري برمي گردد و در واقع وزرا و معاونين كشوري ا نيز نورچشميان اويند ، با اين تفاصيل سوال اينجاست كه چرا با خاتمي مخالفت شد ، خاتمي را و صلاحيتش را همان شوراي نگهباني تصويب كرد كه ميشناسيم و ميدانيم كه از رسته و نژاد خزعلي ها در آن جلوس دارند ،

جواب رايج اينست كه خاتمي پروژه از پيش طراحي شده براي زمان خريدن و دفع تحريم هاي بين المللي بود در سال 76 ، اگر اين حرف را قبول كنيم يعني پذيرفته ايم كه نظام آنقدر قدرت دارد كه با شعور بيست مليون بازي كند و در اينصورت در انتخابات بعدي نيز هزاران پروژه ديگر را مي تواند پياده كند ، سرنشينان قايق سوراخ جمهوري اسلامي هر بار يكي از سرنشينان را به پايين پرت ميكنند تا شايد كمي ديرتر در اقيانوس خشم مليونها ايراني غرق شوند ، معروفترين آنها سعيد امامي و ناطق نوري بودند كه يكي كشته شد و ديگري با فضاحت در انتخاباتي كه پيروزيش را مسلم مي دانستند شكست ميخورد تا هر كدام با رفتن خود كمي از بار سنگين قايق بكاهند ، اما فراموش نكنيم كه اين قايق را خود مردم به اينها دادند و نقش ساده لوحي هاي عمومي را نمي توان انكار كرد ، كجاست ظالمي مگر آنكه مظلومي اين ظلم را برخود بخرد و گناه مظلوم كم از ظالم نيست
اما گويا عزم مردم اين بار جزم تر از قبل است ، تحريم مطلق انتخابات مجلس آخر كه در زمستان امسال برگزار ميشود همراه با فشارهاي بين المللي فزاينده و كمر شكن روزهاي تلخي را براي حاكمان خواهد آورد، حتي تلخ تر از امروز كه علي خامنه اي در جمع شوراي نگهبان مي گويد :ما روزهاي سخت تر از اين را نيز پشت سر گذاشته ايم و …
حقيقتا كدام سختي ، شما كه در اخبار رسمي خود چيزي از اين فشارها بيان نميكنيد ، چرا نمي گوييد از فكس هايي كه هر روز به سفارت خانه هاي ايران در سراسر دنيا ميشود ، فكس هايي از نهادهاي حقوق بشر گرفته تا سازمانهاي ديدبان و محيط زيست وتغذيه و …
فشار و سختي را مردمي تحمل ميكنند كه بايد در يك آپارتمان بيست متري با ماهي صدهزارتومن اجاره طي كنند ، با قطع آب و آلودگي هوا و هزار بدبختي ديگر كه همگي منشا از بي سوادي و ندانم كاري و استبداد شما دارد
ده مليون مستمند و دردمند ايراني امروز عقيم تر از آن شده اند كه حتي فرياد بزنند ، كجاست كسي كه صداي ابوذر را بشنود كه : من تعجب مي كنم از كسي كه در خانه گرسنه مانده و بر مردم و جامعه نمي شورد ، اين حرف شيرمرد ربضه و يار وفادار علي را ما نشنيده ايم ، به ما تنها از تحمل ظلم گفته اند و بهشت ، يعني كه تحمل كنيد و خفه باشيد و چه نيكو شيوه اي كه نه گشتاپو ميخواهد و نه كا گ ب ، مامور را در مغز مردم كرده اند و سركوبگر هر فرد خودش شده است

-اما حالا سخن چيز ديگري است آخوندهاي حاكم ، در زماني كه فهميده اند ديگر از تعصبات مذهبي نمي توان چندان بهره اي كشيد و گوش شنوايي نيست ، تغيير روش داده اند و اين بار در حال پرورش نسلي هستند كه به هيچ صراطي مستقيم نيست ، نسل بي تفكر و بي انديشه ، عاشق پارتي و مد ، و دور از كتاب و دانشگاه و روشني
پارتي و مد در ذهن انسان روشنفكر وجود دارد اما نه به عنوان اصل و پس زمينه كه به هماني كه بايد باشد تفريح و فراغت ، براي جامعه ما مد يعني واردات رژ لب و سايه ازتركيه ، لباس از اروپاي شرقي ، اسباب از چين ، اما روشنفكري در عين زنده دلي يعني وارد كردن تكنولوژي از ژاپن ، صنعت از آلمان و سرمايه از آمريكا ،
و حكومت ميخواهد ما را معتاد كند ، و البته براي هر صنفي نسخه خاص خود را دارد ، براي عده كثيري از طبقه ضعيف جامعه اعتياد به مواد مخدر حشيش گونه ، براي طبقه متوسط ( كه در حال نابودي است و فراموش نكنيم كه همين طبقه متوسط است كه تحولات را منشا ميشود) ابتذال و مد و مانكن ، گراني و تلوزيون و سربازي و دانشگاه ، بله دانشگاه هايي بي پايه كه همچون علف تنها با اتكا با شهريه ها رشد كرده اند و مدرسين آن ليسانس و فوق ليسانسند و دل خوشكنك اند براي پذيرفته گان آن ،
و اما براي تخدير طبقه مرفه جامعه چه چيز بهتر از نوسانات يك شبه در بازار بورس و طلا و دلار ، و چه چيز جالبتر از گران شدن زمين و خانه و بنزين
2) هجدهم شهريور ماه كه گذشت ، سالگرد مرگ دلخراش مردي بود كه در ميدان انديشه همرزم و همسنگر شريعتي بود ، جلال آل احمد ، نويسنده بي غل و غشي كه بسيار بيشتر از آنكه در ذهن دارم مديون او و قلم زيبايش هستم ، جلال خود آخوند زاده بودو حتي يكسالي به حوزه رفت ، اما عزاداري ها را نامشروع يافت و از خانواده بريد اين شد تا از معلمي دبس‎ تان به مقام يك نويسنده محبوب برسد ، مديرمدرسه اورا بي اغراق بيش از انگشتان دست و پا خوانده ام ، اين كتاب باب آشنايي من و جلال بود و سنگي بر گوري وداع من با او ، در جلال صراحت و صداقتي است كه در هيچ كس نديده ام و او از اين حيث نيز بر من تاثير نهاده ، جلال در نقل خاطراتش حتي خود را براي ذره اي غرور ريشخند كرده و اين نمايي از ذهن روشن و بي تعصب اوست ، اگر آن مرگ دردناك نبود او همچون شاملو در نظام فعلي دق مرگ ميشد ، نويسنده اي كه حتي در حج كه مينويسد ازذكر اينكه چشم هايش سينه هاي يك زن را ديده نمي گذرد ، قسمت هايي از كتاب خسي در ميقات او در زير مي آيد :


“…
جمعه 21 فروردين 43
يادم است صبح در آشيانه حجاج فرودگاه تهران نماز خواندم .نمي دانم پس از چندين سال .لابد پس از ترك نماز در كلاس اول دانشگاه . روزگاري بودها !وضو مي گرفتم و نماز مي خواندم . و گاهي نماز شب ! گرچه آن آخري ها مهر زير پيشاني نمي گذاشتم و همين شد مقدمه تكفير . ولي راستش ديدم حالا…آخر راه افتاده اي بروي حج و آن وقت نماز نخواني ؟

يك شنبه 23 فروردين 43
مدينه
…و امروز صبح چنان حالي داشتم كه به همه سلام ميكردم . و هيچ احساسي از ريا براي نماز ؛ يا ادا در وضوگرفتن .ديروز و پريروز هنوز باورم نميشد كه اين منم و دارم عين ديگران يك ادب ديني را به جا مي آورم .دعاها همه به خاطرم هست و سوره هاي كوچك و بزرگي كه در كودكي ازبر كرده ام . اما كلمات عربي بر ذهنم سنگيني ميكند و بر زبانم و سخت هم . نميشود به سرعت ازشان گذشت . آن وقت ها عين وردي مي خواندمشان و خلاص . ولي امروز صبح ديدم كه عجب بارسنگيني مي نهند بر پشت وجدان .صبح وقتي مي گفتم (( السلام عليك ايها النبي )) يك مرتبه تكان خوردم . ضريح پيش رو بود و مردم طواف مي كردند و براي بوسيدن از سروكول هم بالا ميرفتند و شرطه ها مدام جوش ميزدند كه از فعل حرام جلو بگيرند… كه يك مرتبه گريه ام گرفت و گريختم

روحش شاد

۱۳۸۲ شهریور ۱۹, چهارشنبه

سه شنبه 18 شهريور 1382

از سفرها چه خبر : در اين نفس هاي آخر بازي نمايشي استقبال هاي پرشكوه فراموش شده
1) قلسطين ، افغانستان ، عراق ، سهم ملايان در رنج مردمان اين سه كشور بركسي پوشيده نيست ، چرا كه دخالت هايشان مخفي نمانده ، اما لبناني هم هست كه چنان از پول مفت نفت سيراب شده كه از خاتمي آنطور پرهياهو استقبال ميشود آنهم در زماني كه ديگر خاتمي آن ژست هاي بني صدري را در سوار شدن بر ماشين هاي روباز و دست تكان دادن در خيابانها براي مردمي كه همچون گله رميده مي دويدند را از دست داده كه البته نه به اراده خود كه بخاطر از دست دادن محبوبيت و بعد كسب نفرت ، آري خشم بعد از عشق ، نفرت تندتري است
لبناني ها شايد نمي دانستند در ايران ماههاست كه خاتمي به شهربزرگي نرفته ،چرا كه از گوجه گنديده بيزار است ، از خيابانهاي خلوت و نگاههاي سنگين ، او مثل آقاولي دسته هاي سيار استقبال كننده ندارد تا از اين شهر به آن شهر دنبال خود بكشد آنهم با اتوبوس هاي توشهري و نان و ماست ،و يقه هاي چرك و دگمه اخلاص درتنگناي خرخره بسته ، با ريشي كك انداخته و چفيه برگردن ، و بوي تند عرق در اتوبوس هاي قراضه ،تا در نهايت همه را آشنايي كه براي معاف شدن از سربازي تن به اين كار داده براي سعيد ديگر تعريف كند
اما لبنان و پول مفتي كه توش ريخته ميشه
گفته شده پولي كه در لبنان طي دودهه خرج شده ، هزينه سنگيني است كه از همان مازادقيمت اتومبيل هاي مونتاژشده جبران ميشه ، با آن تكذيبيه جالب كه دم خروسش پيدا بود كاملا معلوم شد كه اين پول ها به كدام جيب ميرود

2) اين روزها اجلاس نماز در شهركرد با حضور تمامي سايه سنگينان حكومتي برگزار ميشود و بخور بخوري است عيان ، يادمه دو سه سال پيش كه اين اجلاس در همدان بود تمام خيابان ها قرق بود كه بعله حضرت اجل فلاني تشريف آورده ، يكي از حاضرين تعريف ميكرد كه توي همون گير و دار سر توزيع خودكار آرم دار بين چند تا از آخوندا دعوا شده و سخنراني خاتمي چند بار قطع شده !!!!!!!!!!!!!!!
همزمان ساخت چند مسجد با بودجه كلان شروع شده كه چي بگم ، در مورد نماز مقاله اي به زودي پابليش (منتشر) خواهم كرد
3) شيوخ قرمساق توي آب گل آلود ماهي ميگيرند ، در بيانيه اجلاس كشورهاي عربي براي چندمين بار امارات را مالك جزاير سه گانه ابوموسي و تنب بزرگ و تنب كوچك شناخته اند، شيوخي كه بيش از نصف عمر خور را صرف طي كردن مطبخ تا حرمسرا از حرمسرا به موال و از آنجا باز به مطبخ ميكنند هر از گاهي كه افتخار ميدهند و قرار ميشود به امور مملكتي رسيدگي كنند باز حس مسخره ناسيوناليست عربيشون گل ميكنه و …شنيده بوديم مهمانو كه رو بدي صاحبخانه ميشه
4) اخبار صدا و سيما رو كه گوش ميدي ( سازمان بخور بخور سروصدا ) خندت ميگيره ، مثلا همين خبر بالا رو پخش نميكنه اما فرداش بي هيچ مقدمه ميگه آصفي گفته ما اين بيانيه رو رد ميكنيم ، حالا اين خوبه اولين خبر ساعت 14 خيلي مضحك بود ، يك مشت عمامه به سر دور تا دور اتاقي نشسته بودند و يكيشون ( دبير امنيت مليشون ) داشت درمورد اتم صحبت ميكرد ، بقيه هم به نشانه تاييد هر از چند لحظه اي سري تكان ميدادند !!
با يه فوق ليسانس فيزيك هسته اي در مورد فناوري اتمي صحبت ميكردم ، بعد از كلي سروكله زدن اقراركرد كه چيز روشني در مورد استفاده ي عملي از انرژي اتم نميدونه ، حالا شما ببينيد كساني كه چندين سال توي حجره ها لمعات و درس خارج وفقه و اصول و كلي من درآوردي ديگرو حفظ ميكنند و وقتي ميخواند تو يه مجلسي درباره ماتحت شويي براي ده بيست نفر حرف بزنند كلي تكه كاغذ پاره تو جيب عباشون قايم ميكنند كه مبادا كم نيارند ، و اصلا فرق اتم با آفتابه رو هم نميشه تو مخشون فرو كرد ، اونوقت وقتي در مورد اتم صحبت ميشه عين … مدام سرشونو بالا پايين ميكنند كه يعني همينطوره ، خب آدم حق داره جوري بخنده كه غذا از دهنش بريزه بيرون !
5)جشن تولد يك دوست مشترك

يا علي آنگاه كه در دل چاه از حماقت خوارج و مكر بني اميه فرياد ميزدي ، آيا مي دانستي كه گروهي
با ظاهر خوارج و باطن معاويون در چندين سال بعد ادعاي اقامه اسلام ميكنند
آري مي دانستي و اين بر شگفتي من از سعه صدر و تحمل تو مي افزايد
علي جان تولد مبارك

.......
داني كه چنگ و عود چه تقرير ميكنند
پنهان خوريد باده كه تعزير ميكنند
فرهنگ مبرهن دوست عزيزي كه بسيار خوشوقت شدم از يافتنش ، بحق نوشته كه :
جناب سعيد، همين جمله ما سياسي نيستيم خود سياسي ست. مگر کسي ميتواند سياسي نباشد. مثل اينست که بگوئي من در تمام بيست و چهار ساعت روز چشمم را بسته ام. اين کار فقط از يک جنازه ساخته است. بطور مثال وقتي که ميروي دکان بقالي ماست ميخري و ميبيني که ماست سفت نيست و به اعتراض ميگوئي "حاج آقا چرا ماستتون امروز اينقدر شله؟" و حاج آقا بقال ميگه "همينه که هست نميخواي نخر." در همين لحظه شما بدون آنکه خود متوجه شويد در يک بحث سياسي اقتصادي اجتماعي وارد شده ايد
- سعيد ديگر : متاسفانه در كشور ما هميشه اين حرف ها بوده و هست ، با دوستي صحبت ميكردم گفت من اصلا با سياست كاري ندارم ، گفتم تو اگه يكي جلو چشمت ماشينتو بدزده چيكار ميكني ؟
- خوب دنبالش ميكنم
- س: مرد حسابي كرور كرور منابع اين ملت از نفت و گاز گرفته تا طلا و مس و ذخاير معدنيوطبيعي رو دارن صادر ميكنند و در نهايت سهم شما به عنوان يكايراني آنهم بعد از سي سال خدمت در دوراني كه بايد با آرامش طي شود ، ماهي چقدر است ؟
- 90 هزار تومن
- س:گوشت كيلويي چهار هزار تومن و اجاره خانه ماهي صدهزارتومني كه شما ميدي از كجا مياد ؟
- مسافركشي
- س:ميبيني كه هنوزم دارن شما رو استثمار ميكنن
- چطور؟
- س:آخه پدر من ، توي سن 70 سالگي و توي اين شهر آلوده مسافر كشي ، س كي آرامش ؟
- نمي دانم بابا جان ، ولي از من ميشنفي ديوار موش داره موشم گوش داره ،
- س:آخه همش از اين حرفا زديد كه هربلايي خواستن سرتون درآوردن و شما هي گفتيد قضا بلاست و تقديره و از اين خود فريبي ها
- پسرم اصلا من از سياست خوشم نمياد…
سعيد ديگر : مي بينيد كه برگشتيم سرجاي اول !!!!!!!
- در آخرين شماره مجله سياه و سفيد مطلب فوق العاده موشكافانه اي دررابطه با مجله چلچراغ نوشته شده كه به حق درست است ، براستي وقتي روزنامه ايران ( روزنامه خبرگزاري رسمي نظام)آنهمه تحت فشار و مميزي است چاپ شدن مداوم مجله اي كه در مورد فيلم هاي و بازيگران هاليوودي با عكس هاي آنچناني مي نويسد ، عجيب بنظر نميرسد ، آيا چشمان ورقلميده مرتضوي در اين حيطه كارنميكند ،
پس حرف بيجايي نيست كه تا چند ماه ديگر شبكه زنان عفيفه نيز راه خواهند انداخت ، شعارها شعار بود ، براي حفظ نظام هر كاري واجب است ، آزاد سازي سكسي و بگير و ببند سياسي ، آغاجري در زندان خون ميخورد چرا كه گفت اين ملايان نماد اسلام نيستند ،

اما كسي كه با چندين زن رابطه ي زوري ( تجاوز به عنف )داشته با پووووووووول آزاد ميشود ، خون بايد گريست اما چشم ها چه بيرحمند كه نمي بارند

6) اون مطلبي كه نوشته بودم در مورد حجاب زوري – درفش كاوياني با عكس هاي بيشتر منشرش كرده ، ديدنش جالبه

۱۳۸۲ شهریور ۱۷, دوشنبه

دوشنبه 17 شهريور 82

1) حرف اول يه آمار جالب و موثق در مورد جهانگردي : از ژاپني ها ساليانه 18 مليون نفر براي توريسم به ساير كشورهاي دنيا مسافرت ميكنند ، و از اين تعداد در سال 81 تنها 800 نفر به ايران آمده اند كه به احتمال زياد اين عده راه گم كرده بودند وگرنه دركشوري كه تمام نخبگان آن در حال راهي براي فرار از مرزهاي بي دروپيكر آنند ، ژاپني هايي كه از خود زمان هم يك ثانيه جلوترند ميان ايران چكار؟
ميدان نقش جهان اصفهان را ميخواهند ببينندكه همه جايش پر شده از يادگاري و فحش و بد وبيراه ، يا كتيبه هاي داريوش گنجنامه همدان را كه سالهاست زير آب و باران صاف شده ، پاسارگاد را كه مشتي خاك شده يا جنگل هاي شمال را كه همگي مال اين و آن سازمان شده ، كدامش را بگوييم كه هرجا دست غارتگران و دزدان بي صفت درويش نما باز شده جز ويراني چيزي باقي نگذاشته اند،


حقيقتا بايد براي ايران مترمكعب به كار برد كه زه زده اند به ارتفاع چندين متر در اين آب و خاك
2) خبر جالب توجه اينكه امروز در روزنامه شرق قيمت دوو سيلو در بازا اروپا 3000 دلار عنوان شد ، اين يعني 3 مليون تومان در حالي كه اين ماشين در ايران الان با چهار برابر قيمت و يك چهارم كيفيت داره عرضه ميشه ، بيابيد اين 8 مليون و اندي گم شده را در جيب گود حضرات ، بي دليل نيست كه بودجه حوزه علميه 30 برابر ميشه و قطر گردنشان هر روز بيشتر از ديروز

3) آقا ديديد ميگن شنيدن بهشته و ديدن جهنم ، ما اينقدر آمار خودكشي خونديم ككمون اينطوري نگزيده بود كه امروز گزيد ، دم دماي ظهر بود كه توي كوچه صداي داد و هوار و ضجه مي آمد ، بله ديگه دختر جواني در همسايگي ما در حمام آنهم با روسري خودش را دار زده بود ، شير آبم باز گذاشته بوده كه صدايي بيرون نياد و تمام
همينجور توي كوچه با همسايه هاي بيرجامه به پا كه مشغول صحبت بوديم ، يكي از اين همسايه ها كه تو اداره آبه از راه رسيد و از موضوع كه باخبرشد چنان با حالت وحشتي گفت : اوه ببين حالا چقدر آب هرز رفته تا اينا فهميدن اين مرده ، راست هم ميگفت بالاخره ما عوام الناس هر موضوعي رو از منظر خودمون نگاه ميكنيم و از ديد خود
4) توي اين يك فصلي كه از قلم انداختن ما در اين خانه ي مفتي و پرمنت ميگذره ، چندين وچند دوست اومدن و با لطف فراوون گفتن كه سياسي نيستن و يا از سياست بدشون مياد و اي بابا حالا كه چي و …
راستش منم خيلي دلم ميخواست مشغله اي اينچنيني نداشتم و مثلا يه وبلاگ بنفش راه مي انداختم و اصلا بگو وبلاس ، آره وبلاس ، منم خيلي دلم ميخواست تو مملكتم مسائل سياسي حل شده مي بود تا با خيال راحت زهر نوشتنمو تويه يه وبلاس ماماني با خاطرات لامپ شب خوابي و … خالي كنمو و به قول روانشناسا عقده خود مهم بينيمو تويه چنين جايي ول ميدادم ، اما گويا در روز ازل خدا به جاي مغز تويه سر امثال من قرمه سبزي كارگذاشته كه حالا كلمون بوي قرمه سبزي ميده و …بگذريم
4) من بعد ايران در هفته اي كه گذشتو هر هفته آپديت ميكنم ، نوشته هاي متفرقه جاتو با اومدن پاييز كمتر خواهيم داشت و حتما مباحث و ديدهاي جامعه شناسيمو ادامه ميدم ، از نوشته هاي ماههاي اولم غافل نشين كه زور اساسيمو اونجا زدم ، خب بالاخره آغاز كار و ذوق كودكانه و …لينك هاي دست راستم كلا با وسواس انتخاب ميكنم و باري به هرجهت نيست

۱۳۸۲ شهریور ۱۶, یکشنبه

شنبه 15شهريور
ايران در هفته اي كه گذشت
از قديم و نديم گفته اند بي خبري خوش خبري است اما اين مثل معروفو ، استثنائا درز ميگيريم كه اتفاقا در ايران بي خبري هم عين بد خبري است

- در ايران با شروع شدن مسابقات تيم ملي بايد منتظر بود تا دوباره ديپلماسي سياسي – ورزشي نظام فعال شود ، مسابقه ايران – كويت و باخت مصلحتي ايران همچنان در ذهن ها باقي است ، شادي هاي عمومي بعد از پيروزيهاي تيم ملي فوتبال كه به شعارهاي ضدحكومتي تبديل ميشود دليل اين امر است
-در ايران حرف و حديث ها در مورد مرحوم زهرا كاظمي با رو شدن دست نوشته اي از او توسط وزارت اطلاعات كه دادستاني را معرف شكنجه او نشان ميداد ادامه يافت تا حتي خوش بين ترين افرادهم باوركنند كه بازي چيز ديگري است
- فرضيه احمق بودن پادشاهان اردن با سفر ملك عبدا… دوم به ايران به نظريه تبديل شد ، پدر او نيز در آخرين سالهاي رژيم شاهنشاهي با حمايتي كه از محمدرضاكردعملا 20 سال روابط پرسود با ايران رو از دست داد چرا كه ايران به خاطر عراق حاضر به پرداخت باج سبيل مناسبي به اين دولت متكدي بود دولتي كه علنا در سطح بين المللي گدايي ميكند. مغز سياسي حكومتگران خاورميانه همچنان بوي باروت ميدهد
- جان فشاني هاي بي حدوحصر حكومتگران پايتخت دودزده شرق ، بخاطر يك ديپلمات سابق در حالي كه در همين هفته با صدها ايراني مهاجر در استراليا همچون خوك برخورد ميشود و از سوي آنان هيچ اعتراضي نميشود ، نشان داد در مغز اين ديلمات سابق خاطرات زيادي براي آبروريزي وجود داردكه رژيم براي آزادي آن اينگونه به تقلا افتاده
- و اما شليك به سفارت انگليس در تهران و اينكه نهايتا چه گروهي از اين كار منتفع ميشود با توجه به روابط اقتصادي جمعيت موتلفه عسگر اولادي با انگليس و از طرف ديگر جانفشاني مشاركتي ها براي ارتباط با انگليس مسئله را بغرنج مينمايد ، در باب اينكه چه جرياني در پشت اين اتفاق قرار دارد سه فرضيه قوي مطرح است
1) اولين فرضيه بر اساس همان تز هميشگي خودزني براي ترساندن حريف مطرح ميشود ، به اين صورت كه شليك به سفارت بريتانيا ترفندي است براي اجراي يك سري برنامه ها و تئوري هاي زمان خر براي حكومت ، پس فرضيه اول وزارت اطلاعات و خاتمي را هدف ميگيرد چرا كه آنها خواهان امضاي پروتكل به هر نحو ممكن هستند و اين بسته شدن سفارت فشار رو بيشتر نمايان ميكنه تا نهايتا با امضاي پروتكل قسمي از فشارهاي بين المللي حذف شود
2) احتمال دخالت گروههاي مبارز وجود دارد به اين نحو كه بر اثر منطق دايبي جان ناپلئوني كه كار كار انگليس است ، و ريشه دواندن اين ترس قديمي در اجتماع ، مي توان تصور كرد كه عده اي از پايتخت نشينان آس آمده تصميم به اين عمل كرده اند اين فرضيه با در نظر گرفتن حمله آماتوري چند هفته قبل به همين سفارت كه برخورد وانت بار شامل مواد منفجره با در ورودي ساخنمان بود تقويت ميشود
3) فرضيه سوم بر اساس حرف هاي جنتي در نماز جمعه هفته قبل كه گفت بايد تكليفمان را با دول انگليس و آرژانتين روشن كنيم شكل ميگيرد ، پس فرضيه سوم دخالت و اقدام همفكران سعيد عسگرها و اطرافيان آنهاست ،بايد دانست كه گاهي سگ شكاري پاي صاحب خود را هم گاز ميگيرد ،هرچند مطابق گفته و خواست زباني آقاي خود اما در عمل برخلاف مصلحت او اقدام كند همانطور كه ترور سعيد حجاريان در سال 78 به ضرر اين گروه ها تمام شد و جو جامعه آنها را تا مدتي سخت منكوب و مخفي كرد

جدا از دنياي فرضيه ها تنش در روابط جمهوري آخوندي و اروپا به منزله خودكشي براي رژيمي است كه حوادث زنجيره اي رخ داده از خردادماه تا كنون ، از تظاهرات گرفته تا زهرا كاظمي و اورانيوم غني شده و دستگيري سفير سابق ، سخت گيجش كرده است .
مجموعه اين حوادث در سالي كه بي شك نحس بودن آن براي ملايان خرافاتي مسلم شده است ، آنچنان گيج كننده بوده كه بسياري از دعواهاي داخلي فراموش ميشود هرچند كه سايت هاي اينترنتي وابسته به محسن رضايي به افشاگري هاي سكسي ماآبانه خود ادامه دادند و از ارتباط بهزادنبوي با پرستارمادرش نوشتند و از هزار داستان جذاب ديگر!!!!

-ايران در هفته اي كه گذشت شاهد آمار داغ ديگري بود كه همچون هميشه بيشتر صفحه پركن صفحات مياني روزنامه ها بودند تا مطلب مورد توجه و بررسي آنها ، آمار وحشتناك خود سوزي زنان در كرمانشاه و توابع آن ، باز گوشه هايي از بدويت و عقب ماندگي فرهنگي ، اقتصادي و اجتماعي زنان در سايه حكومت متحجر را با رقم به نمايش گذاشت ، فرهنگ مردسالاري و قوانين وحشيانه اي كه زن را ملك و دارايي مرد ميداند و دادگاههايي كه زن را مجاز به طلاق نميدانندهمه و همه سبب ميشوند تا خودسوزي و خودكشي و خودآزاري به جاي طغيان و انتقام و فريادخواهي بنشيند برون گرايي جاي خود را به درون گرايي بدهد ، حس زندگي به افسردگي و پوچي تبديل شود

-در روزهاي گرمي كه گذشت وزير پيشنهادي دولت راي نمي آورد تا ابطحي معاون رييس جمهور در پاسخ به سوالي كه آيا اين وزير به دولت تحميل شده است بگويد حالا كه راي نياورده …
- در دنياي ورزش خبري جالب يخ ها را آب كرد : دختر جوان افغاني در پاريس برقع خودرابرداشت تا بعد از سالها تاريكي خرمقدس هاي طالبان ، نور آزادي چهره اش را ديداركند ، كه البته پديده شگرفي است براي جامعه اي كه همچنان فرهنگ طالبان درميان مردان آنها طرفدار دارد و آغازي براي آشنايي هزاره سوم با نام افغانستان
- مرگ محمد باقر حكيم در اثر حمله انتحاري فرصتي شد تا رسانه هاي حكومتي در ايران آمريكا را مسبب اين كار معرفي كنند اما در دنياي حرفهاي درگوشي متهم رديف اول خود حكومتيان قرار گرفتند ، هرچند حكيم از دوستان نزديك حكومت ايران بود اما هنوز چند قدم در مرزهاي عراق جلونرفته بودكه گفت قصد تشكيل حكومت آخوندي در عراق را ندارد ، اين نمكدان شكستن بعد از دو دهه نمك خوري در قم بي شك هر مطلعي را به دست داشتن ايران در ترور او مطمئن ميكند ، حكيم با آمريكا مشكلي نداشت ،حضور برادرش در شوراي انتقالي عراق اين مطلب رو اثبات ميكنه ، هرچند كه دست داشتن بعثيون نيز عليرغم انكار صدام محتمل است
نكته قابل توجه انتحاري بودن اين ترور بود كه احتمال ابزار عمل بودن گروههاي القاعده را كه در ماههاي اخير ارتباط گرمي با آخوندهاي صفوي پيدا كرده اند را زياد جلوه ميدهد

- در دنياي كثيف قضا و قضاوت حكومتيان ، حكم اعدام پنج جوجه خرمقدس ريش سگي كه در كرمان دست به قتل عده اي از كساني كه آنها را فاسد ناميده بودند زده بودند ، نقض شد تا راه براي اينگونه حركت ها بيشتر شود ، حنايي مشهدي اولين و آخرين اين دادگاههاي سيار نبود ….
البته هميشه همه حكم ها نقض نمي شود و با تاييد حكم اعدام زني كه براي دفاع از خود دربرابر تجاوز يك نامرد نظامي ، در كيش او را به درگ فرستاده بود معلوم شد كه اصلاحات شاهرودي چگونه ويرانه را تبديل به گلستان گل و بلبل ولايت فقيه تبديل كرده بود
اول زندان نويسندگان و آزادگان دنيا
- آسمان بي ستاره تهران به زودي شاهد تغييرنام ميدان آرژانتين خواهدبود،البته كه عوض كردن نوشته يك تابلو ساده مينمايد همان گونه كه بخارست ، احمدقصيرشد ، اما از ديد اجتماعي كه بنگري ، هيچ راننده اي در تهران تا به حال به خيابان احمد قصير مسافر نداشته ، خيابان بخارست تنها بر روي كاغذ ها و نقشه ها تغيير نام داده و در افواه عمومي همان مانده كه بوده
نام مكان ها در ايران ،همواره از قواعد نامشخصي پيروي ميكند ، در حالي كه بزرگ راهي به نام جلال آل احمد (كه همانگونه كه مخالف استبداد و سانسور پهلوي بود همانگونه سخت به ريش آخوندها خنديده ) وجود دارد ، كاشاني نامي نيز وجود دارد ( كاشاني اي كه دو هفته بعد از 28 مرداد گفت كه اين ملت شاه را دوست است و جمهوري به درد ما نمي خورد ، سلطنت است كه مدافع روحانيت است و مصدق با برداشتن مجسمه هاي شاه مي خواست او را حذف كند)
يك مخالف آخوند ، يك موافق شاهنشاهي ، يك روشنفكر جمهوري خواه و يك حزب اللهي دو آتشه هر كدام گوشه اي را به نام خود كرده اند بي آنكه كسي به اين همه تضاد انديشيده باشد
آل احمد را همفكران كاشاني ميكشندوشريعتي را دو آتشه هاي ريشو و نهايتا همه به خوبي و خوشي در همسايگي هم سكني مي گيرند
اينجا ايران است ، اينجا از آل احمد تا كاشاني فاصله اي نيست
اينجا ايران است ، اينجا از كوچه علي تا اتوبان ابن ملجم فاصله اي نگذاشته اند


۱۳۸۲ شهریور ۱۳, پنجشنبه

پنج شنبه 13 شهريور
1) اتفاقي براي تامل
سفارتخانه دولت انگلستان در تهران هدف شليك گلوله ، آغازي براي تغيير روال در ايران
2) يك پيش بيني :

3) حرفهايي براي دلربايي
امير محبيان صاحاب شبنامه رسالت ، پيش قراول و نماد وجهه آينده حكومتيان : ما اشتباه كرديم ، تندرويهاي ما اشتباه بود
4) در ايران جريان برخورد با همان آزادي هاي اندك اجتماعي شروع شده ، دو سه روز قبل صبح زود با دوستان رفته بوديم هواخوري ،طرفاي عباس آباد و گنج نامه ، جاي همگي خالي ، يخ كرديم ، من كه سخت كيفورشدم ، حالا چپ و راست الگانس بود كه توي خيابان ويلاژ ميداد با اون آدماي كلاه كژ كه توش لم دادن و انگار كه يه مشت گاو و گوسفندوزير نظر دارند ،گفتم چرا خلوت شده و مثل سال قبل خبري از دوچرخه سواران دختروپسر نيست ، اسكيت سواري هم همينطور ، چي بگم كه نگفتنم اولي

5) گند بزنن توي اين دانشگاه آزاد ، هرچي بگم كمه ، مسخره بازي رو از حد درآوردن ، كافيه يكي دوبار از دم در دانشگاه رد شده باشي تا شاهد مراسم چادر بردارون باشيد ، از اونجا كه پوشيدن چادر اجباريه ، 95 درصد دختراي اين دانشگاه وقتي مياند بيرون سريع چادروبازميكنندو ميگيرند دستشون ، چند وقت پيش يكي از اقوام كه چادريه رو ديدم كه با چندتا از دوستاش از در دانشگاه ميومدند بيرون و اين بنده خدا هم چادرشو جلوي اونا جمع كرد و گذاشت تو كيفش ، جالبه بعدن خودش همين موضوع رو تعريف كرد ، به راستي در نظام 55 ساله پهلوي ها كه تمايلات مخفي و رسمي رژيم به حذف هرگونه پوشش بود اينگونه شان پوشش زنان لجن مال شده بود ؟

در نظر هر دموكراسي طلبي ،پوشش هر انسان از هرجنس و با هرعقيده در چارچوب آزادي اجتماع كاملا محترم است ، در تاريخ صدر اسلام هيچ يك از مقامات ديني و حكومتي پوشش خاصي را براي زنان معرفي و اجبار نكرده بوده و گواه اين ادعا ماجراي گذشتن زن نصراني و نگاه اصحاب و هشدار معصوم به اصحاب ، اگر آن زن مجبور به رعايت پوشش نسلمانان بود كه مورد توجه قرار نمي گرفت و تابلو نبود ،و اين ماجرا بعد از فتح مكه و بعد از تشكيل حكومت توسط مسلمانان بوده و لذا در آن زمان ذي قدرت بوده اند و ميتوانستند حجاب را ( كه البته پوشيدگي بوده و نه الزاما چادر ) اجباري كنند ، اما اين گونه از ميان حوادث تاريخ برمياد كه
لا اكراه في الدين
وقتي هيچ اجباري در اعتقاد به خدا توسط خود خدا هم وجود ندارد تكليف پوشش كه فرع است معلوم است و وقتي كدخدا اجازه ميدهد مخالفت احمق هاي اهل ده ( بخوانيد ملايان ) چه معنا دارد
در نظام آتي ايران مسلما حجاب اجباري نخواهد بود و اين مسلم است اما مسئله اي هست و آن اينكه مبادا دچار حكومتي همچون تركيه شويم كه حجاب را به زور بردارند ، در واقع بايد دانست كه حجاب برداري رضاخان بود كه عقده حجاب زوري را متولد كرد وآن افراط بود كه اين تفريط را دامن زد ، يكبار براي هميشه راه اعتدال را پيدا كنيم ، راه آزادي
6) يك آدم مشكل دار رييس دانشگاه تهران ميتونه باشه ولي وزير نه ، اين چيزيه كه از اين جريانات دست آدم مياد ، دليل عمده راي نياوردن فرجي دانا حمايت آغاسي (نماينده زوركي سي ام تهران) از او بود
7) فلاحيان وزير اسبق اطلاعات : من معتقدم نرخ بهره بانكي بايد يك درصد بشود ،من بارها تذكر دادم كه توليد شكر اقتصادي نيست و كارخانه فولاد مباركه نيز همينطور ( اين يك درصدش منو كشت باباي اقتصاد دنيا رو داريم و خبر نداريم ما )

سعيد ديگر : مجموعه حرف هايي كه اين روزها اين افراد نازي ديروز و تكنوكرات امروز به زبان مياورند در حقيقت جزئي از برنامه تبليغاتي انتخاباتي آنهاست پس زياد جدي نگيريم

8) يك كشف مهم كردم ، اونم شباهت وبلاگ با تخمه ! تا حالا شده از چيزي لذت نبريد ولي باز به اون معتكف و وابسته باشين ، اين وبلاگ نويسي هم تا حدودي مثل خوردن تخمه است كه شوري اش دارخ گلوتو ميزنه ولي تا تموم نشه ولكن نيستي ، هردو ويروس دارند!

۱۳۸۲ شهریور ۱۱, سه‌شنبه

سه شنبه 11 شهريورماه
حرف اول :


دروغ ؟چرا ؟

يادي از زنداني ،در مغز اين انسان چه ميگذشت كه اينگونه بيرحمانه لگدمال شد :

عكس يادگاري شريعتمداري در جهنم :

اخبار روز :
1-شريفي دانشجوي همداني به يكسال زندان محكوم شد – سعيد ديگر : متشكر از عفوتان
2- تعلل ايران در امضاي پروتكل الحاقي – خرازي : اگر امضا نكنيم زير فشار له ميشيم اگه امضا كنيم آبرومون ميره با اون همه كركري كه خونديم
3- روزنامه شرق به نقل از سازمان جوانان ،نون خشكي و غيره و ذالك : 54 درصد جوانان ايراني دچار سطوحي از افسردگيند – سعيد ديگر : چهارمليون بيكار+چهار مليون معتاد+ نيم مليون فاحشه + پنج مليون شغل كاذب + 30 مليون زنان خانه نشين + نيم مليون آخوند + يك و نيم مليون نظامي + دو مليون بازنشسته + 20 مليون محصل و دانش آموز = 67 و نيم مليون !! اگه جمعيت ايران رو 75 مليون بگيريم اين يعني 8 مليون كار ميكنند 67 مليون ميخورند ، اين يعني سازندگي و اصلاحات و رفاه اجتماعي و خدمت رساني به مردم ، جدا از فشار وحشتناكي كه روي اين قشر 8 مليوني هست ،از نظر بازدهي ايرانيا كمتر از 20 درصد كار مفيد دارند در حالي كه اين رقم براي كشورهاي صنعتي بالاي 70 درصده ، و اين يعني از لحاظ توليد ملي 2 مليون كارگر در اروپا در طول يكسال همان كاري را ميكنند كه ما با هشت مليون كارگر در يك سال ميتوانيم كرد ، حقيقتا بايد احسنت گفت ،چرا كه از كسانيكه متخصص احكام ماتحت شويي اند همين نيز شاهكار است ، مثل اينست كه ما يك مكتب رفته را رييس دانشگاه كنيم ،مسلما كلاسهاي اين دانشگاه يا توالت ميشود يا زندان
4- يك تكذيبيه جالب : روزنامه شرق در نوشته اي اشاره كرده بود به ديپلمه بودن وزير بازرگاني ، جوابيه آمده كه ايشان از سال 76 ( سال وزير شدنشان ) شروع به تحصيلات نموده اند و در حال حاضر فوق ليسانس ( بخوانيد فوق لاس ) دارند البته اشاره اي نشده در كدام دامشگاه ولي احتمالا با آقاي محسن رضايي هم دانشگاهي بوده اند !!!! در مملكت ما اول طرف وزير ميشود بعد تحصيلات ميكند ،يعني اول نقشه ميكشد بعد مهندس ميشود يا اينكه اول خودش را ميشورد بعد مدفوع ميكند ….
5- امام جمعه همدان رو به قبله ست ، در و ديوار اعلاميه زدن كه دعاش كنيد – سعيد ديگر :بابا ما كه همش دعا ميكنيم برايشان ، يعني بنده خدا موادي كه كشيده قاطي داشته ؟
6- به نظر شما از روي نوشته هاي يك فرد ميتوان حدسياتي در مورد سن وسال و جنسيت او زد ، مثلا در مورد خود من در ذهن شما من چند ساله مينما يم

حالا كه از اين گوچه ميگذري
اگه عشقت كشيد چيزي بنگاربرديوار يادگاري ها كه سخت دل تنگم