رفسنجاني و مدل فرانسوي
پا گذاشتن علي اكبر هاشمي رفسنجاني به ميدان انتخابات رياست جمهوري، از آنرو لرزه بر پيكره محافظه كاران ميافكند كه خود نيك ميدانند؛ تنها راي ثابتي دارند كه با ظهور هاشمي، يكسره به سبد وي ريخته ميشود.
لاريجاني، توكلي، احمدينژاد و ولايتي كاملا واقفند كه راي سنتي 15 درصدي اندك اما موجودشان، تنها و تنها در فضايي عاري از سايهي اين شعار متحجرفريبانه كه : “ باز اوضاعمان در زمان رفسنجاني بهتر بود” ميتواند نصيب آنها شود.
از سويي ديگر و در ((نگاه اول))، حضور رفسنجاني در انتخابات، نه تنها كمكي به گرمي بازار انتخابات – كه خواست و مصلحت مديريت ارشد جمهوري اسلامي است- نميكند؛ بلكه تبادر اين انديشه در اذهان عمومي كه “ اين مرتيكهي رفسنجاني كه مردم از لجش دوم خرداد رو بپا كردند باز رودار- رودار آمده كانديدا شده” ميتواند زمينهي مناسبي را براي استقبال و همهگيري بحث بايكوت و تحريم انتخابات ايجاد كند.
حال خيز و حركت هاشمي رفسنجاني براي جلوس مجدد بر كرسي رياست جمهوري، با سه مانع روبروست. يكي شوخي (كروبي) و دو ديگر جدي (معين) يا نيمه جدي(قاليباف) كه بررسي اقبال هريك از اينها به نظر اينگونه است:
در شرايطي كه حتي تندروترين و محافظهكارترين لايههاي جمهوري اسلامي نيز، خبر قديمي انقضاي تاريخ مصرف و استعمال روحانيون را باور كردهاند و در ميان بساط گسترده كانديداهاي آنها حتي يك “آخوند” پيدا نميشود؛ خودنمايي حجت الاسلام و المسلمين مهدي كروبي، اين نامزد دو درصدي يا همان چهرهاي كه با تمام تلاش براي چپنمايي و كسب محبوبيت، تقليد ادا و اطوارها و صداي دورگه و دست تكان دادنهاي مفرط و سوتيهاي رفتارياش، از شوخيهاي رايج در جامعه است، نشان از غنودن خرگوشوار بخشي از به اصطلاح اصلاحطلبان در منحني زمان دارد.
و اما نظرسنجيها اينطور نشان ميدهد كه معين و قاليباف در رقابتي نزديك، هردو در ردههاي دوم و سوم بعد از رفسنجاني قرار گرفتهاند (رفسنجاني 25 ، معين 16 و قاليباف 13 درصد) كه با توجه به ظهور نشانههايي از مطالبهي اقتدارگرايي در رگههايي از جامعه – كه با توجه به نوع مديريت خاتمي طبيعي به نظر ميرسد- عجيب نيست كه برخي صاحبنظران معتقدند: پيچيدهترين و غيرقابل پيشبينيترين رفتار انتخاباتي جامعه را در ازاي قاليباف بايد ديد. با اين همه قاليباف سه ويژگي برجسته و مهم براي عموم دارد كه در سرنوشتش موثر خواهد بود: نظامي بودن“كلاه كجهاي عقدهاي”، ولخرج بودن“الگانسهاي چهل مليوني آنهم در خيابانهايي كه مليونها خودروي فرسوده در آن خوابيده”، لهجهداشتن“هركه آمد ولايت خود ساخت…”
و معين. كانديدايي كه با انتخاب محمدرضا خاتمي به عنوان معاون اول كابينه مورد نظرش، نشان داد چندان از آنچه در جامعه ميگذرد مطلع نيست “فائزه هم تو مجلس پنجم نماينده اول تهران شد ولي همين يارو تو انتخابات مجلس ششم رفت تو مايههاي پنجاه” و كسي كه مخالفينش اينگونه از او ياد ميكنند: “البته آقاي معين انسان خوبيه ولي جنم ادارهي يك دبيرستان پسرانه را هم نداره چه برسه به يك دولت و مملكت” و كانديدايي كه يكي از مطرحترين حرفهايي كه پيرامونش ميزنند اينطور است: “حالا اين معين كجاييه؟ نجف آباد! نجفآباد كجاست؟ نزديك اصفهان! ايول! ايول! مملكت 16 ساله دست مديراي اصفهانيه اين يكيام روش!”
به هر حال اگر قاليباف از معين پيش بگيرد يا بالعكس معين از قاليباف، آنچه در عمل رخ ميدهد با نظر به اين پيش فرضها كه:
شركت واجدين شرايط در انتخابات روز 27خرداد كمتر از پنجاه درصد بوده و هيچكدام از كانديداها در دور نخست، موفق به كسب حداقل درصد مورد نياز نميشوند، چنين است:
با راهيابي قاليباف و رفسنجاني به دور دوم انتخابات، قاليباف نهايتا مقهور و بازندهي رقابت با خاندان ثروتمند رفسنجاني خواهد شد.
و اما در قويترين و محتملترين حالت ممكن در انتخابات پيشرو، كار رفسنجاني و معين به دور دوم كشيده ميشود كه اينجاست تا پردهي دوم نمايش انتخابات بالا رود. پردهاي كه عنوانش، تيتر اين نوشتار شده است. آنجا كه در نگاه دوم “قصد و مرض رفسنجاني از شركت در انتخابات” عيان ميشود:
اين ((نگاه دوم)) همان گمان بردن بر حلقهي سوم از معماي زنجيروار كمكهاي خواسته يا ناخواستهي رفسنجاني به مدعيان اصلاحات و اصلاحطلبي است. زنجيري كه حلقه اولش را دفاع رفسنجاني در خطبههاي نمازجمعه ارديبهشت 76 از خاتمي و حلقهي دومش را حضور رفسنجاني در رقابت انتخابات مجلس ششم -كه پس از كش و قوسهاي بسيار نامش در ليست جبهه دوم خرداد قرار نگرفت تا كمك بزرگي باشد به پيروزي اصلاحطلبان- تشكيل ميدهد.
حال انتظار ميرود حضور رفسنجاني در انتخابات رياست جمهوري پيشرو نيز در نهايت باز هم به سود اصلاحطلبان تمام شود؛ آنجا كه رقابت معين با رفسنجاني، به زور آزمايي شيراك رييسجمهور فعلي فرانسه با رقيب فاشيستاش در انتخابات گذشتهي فرانسه شبيه شود تا در دور دوم انتخابات با شركت انبوه شركت كنندگاني كه صرفا به خاطر جلوگيري از راهيابي مجدد سردار ويرانگري به كاخ رياست جمهوري، به پاي صندوقها خواهند رفت، مواجه شويم و جمهوري اسلامي بار ديگر از تنگنا و بحران مشروعيتي ديگر آنهم دريكي از صعبالعبورترين گردنههايي كه به روزگار به خود ديده، به ترفندي نو بدر آيد.
بايد ديد كه آيا هاشمي رفسنجاني، اين مهرهي پر معماي تاريخ معاصر ايران، اين بار نيز با تدبيري زيركانه ميتواند سوپاپ اين ديگ ملتهب را حتي به قيمت لوين شدن وطني خود بالا برد و با خلق پديده سوم تير و اجازهي خروج مقداري بخار نارضايتيها در تيرماه داغ هشتاد و چهار، فضاي كاذب دوم خرداد را در جبههي سوم تير بازآفريني كند؟ به هرحال از آنكه يكبار طعم “آغاسي شدن” را چشيده و باز ميل انتخابات ديگر كرده اين قصه عجب نيست و نشاندن هواپيمايي كه قصد اكراين كرده در فرانسه كاري غيرممكن براي “ مافياي كوسههاي پستهخوار” نيست.
لاريجاني، توكلي، احمدينژاد و ولايتي كاملا واقفند كه راي سنتي 15 درصدي اندك اما موجودشان، تنها و تنها در فضايي عاري از سايهي اين شعار متحجرفريبانه كه : “ باز اوضاعمان در زمان رفسنجاني بهتر بود” ميتواند نصيب آنها شود.
از سويي ديگر و در ((نگاه اول))، حضور رفسنجاني در انتخابات، نه تنها كمكي به گرمي بازار انتخابات – كه خواست و مصلحت مديريت ارشد جمهوري اسلامي است- نميكند؛ بلكه تبادر اين انديشه در اذهان عمومي كه “ اين مرتيكهي رفسنجاني كه مردم از لجش دوم خرداد رو بپا كردند باز رودار- رودار آمده كانديدا شده” ميتواند زمينهي مناسبي را براي استقبال و همهگيري بحث بايكوت و تحريم انتخابات ايجاد كند.
حال خيز و حركت هاشمي رفسنجاني براي جلوس مجدد بر كرسي رياست جمهوري، با سه مانع روبروست. يكي شوخي (كروبي) و دو ديگر جدي (معين) يا نيمه جدي(قاليباف) كه بررسي اقبال هريك از اينها به نظر اينگونه است:
در شرايطي كه حتي تندروترين و محافظهكارترين لايههاي جمهوري اسلامي نيز، خبر قديمي انقضاي تاريخ مصرف و استعمال روحانيون را باور كردهاند و در ميان بساط گسترده كانديداهاي آنها حتي يك “آخوند” پيدا نميشود؛ خودنمايي حجت الاسلام و المسلمين مهدي كروبي، اين نامزد دو درصدي يا همان چهرهاي كه با تمام تلاش براي چپنمايي و كسب محبوبيت، تقليد ادا و اطوارها و صداي دورگه و دست تكان دادنهاي مفرط و سوتيهاي رفتارياش، از شوخيهاي رايج در جامعه است، نشان از غنودن خرگوشوار بخشي از به اصطلاح اصلاحطلبان در منحني زمان دارد.
و اما نظرسنجيها اينطور نشان ميدهد كه معين و قاليباف در رقابتي نزديك، هردو در ردههاي دوم و سوم بعد از رفسنجاني قرار گرفتهاند (رفسنجاني 25 ، معين 16 و قاليباف 13 درصد) كه با توجه به ظهور نشانههايي از مطالبهي اقتدارگرايي در رگههايي از جامعه – كه با توجه به نوع مديريت خاتمي طبيعي به نظر ميرسد- عجيب نيست كه برخي صاحبنظران معتقدند: پيچيدهترين و غيرقابل پيشبينيترين رفتار انتخاباتي جامعه را در ازاي قاليباف بايد ديد. با اين همه قاليباف سه ويژگي برجسته و مهم براي عموم دارد كه در سرنوشتش موثر خواهد بود: نظامي بودن“كلاه كجهاي عقدهاي”، ولخرج بودن“الگانسهاي چهل مليوني آنهم در خيابانهايي كه مليونها خودروي فرسوده در آن خوابيده”، لهجهداشتن“هركه آمد ولايت خود ساخت…”
و معين. كانديدايي كه با انتخاب محمدرضا خاتمي به عنوان معاون اول كابينه مورد نظرش، نشان داد چندان از آنچه در جامعه ميگذرد مطلع نيست “فائزه هم تو مجلس پنجم نماينده اول تهران شد ولي همين يارو تو انتخابات مجلس ششم رفت تو مايههاي پنجاه” و كسي كه مخالفينش اينگونه از او ياد ميكنند: “البته آقاي معين انسان خوبيه ولي جنم ادارهي يك دبيرستان پسرانه را هم نداره چه برسه به يك دولت و مملكت” و كانديدايي كه يكي از مطرحترين حرفهايي كه پيرامونش ميزنند اينطور است: “حالا اين معين كجاييه؟ نجف آباد! نجفآباد كجاست؟ نزديك اصفهان! ايول! ايول! مملكت 16 ساله دست مديراي اصفهانيه اين يكيام روش!”
به هر حال اگر قاليباف از معين پيش بگيرد يا بالعكس معين از قاليباف، آنچه در عمل رخ ميدهد با نظر به اين پيش فرضها كه:
شركت واجدين شرايط در انتخابات روز 27خرداد كمتر از پنجاه درصد بوده و هيچكدام از كانديداها در دور نخست، موفق به كسب حداقل درصد مورد نياز نميشوند، چنين است:
با راهيابي قاليباف و رفسنجاني به دور دوم انتخابات، قاليباف نهايتا مقهور و بازندهي رقابت با خاندان ثروتمند رفسنجاني خواهد شد.
و اما در قويترين و محتملترين حالت ممكن در انتخابات پيشرو، كار رفسنجاني و معين به دور دوم كشيده ميشود كه اينجاست تا پردهي دوم نمايش انتخابات بالا رود. پردهاي كه عنوانش، تيتر اين نوشتار شده است. آنجا كه در نگاه دوم “قصد و مرض رفسنجاني از شركت در انتخابات” عيان ميشود:
اين ((نگاه دوم)) همان گمان بردن بر حلقهي سوم از معماي زنجيروار كمكهاي خواسته يا ناخواستهي رفسنجاني به مدعيان اصلاحات و اصلاحطلبي است. زنجيري كه حلقه اولش را دفاع رفسنجاني در خطبههاي نمازجمعه ارديبهشت 76 از خاتمي و حلقهي دومش را حضور رفسنجاني در رقابت انتخابات مجلس ششم -كه پس از كش و قوسهاي بسيار نامش در ليست جبهه دوم خرداد قرار نگرفت تا كمك بزرگي باشد به پيروزي اصلاحطلبان- تشكيل ميدهد.
حال انتظار ميرود حضور رفسنجاني در انتخابات رياست جمهوري پيشرو نيز در نهايت باز هم به سود اصلاحطلبان تمام شود؛ آنجا كه رقابت معين با رفسنجاني، به زور آزمايي شيراك رييسجمهور فعلي فرانسه با رقيب فاشيستاش در انتخابات گذشتهي فرانسه شبيه شود تا در دور دوم انتخابات با شركت انبوه شركت كنندگاني كه صرفا به خاطر جلوگيري از راهيابي مجدد سردار ويرانگري به كاخ رياست جمهوري، به پاي صندوقها خواهند رفت، مواجه شويم و جمهوري اسلامي بار ديگر از تنگنا و بحران مشروعيتي ديگر آنهم دريكي از صعبالعبورترين گردنههايي كه به روزگار به خود ديده، به ترفندي نو بدر آيد.
بايد ديد كه آيا هاشمي رفسنجاني، اين مهرهي پر معماي تاريخ معاصر ايران، اين بار نيز با تدبيري زيركانه ميتواند سوپاپ اين ديگ ملتهب را حتي به قيمت لوين شدن وطني خود بالا برد و با خلق پديده سوم تير و اجازهي خروج مقداري بخار نارضايتيها در تيرماه داغ هشتاد و چهار، فضاي كاذب دوم خرداد را در جبههي سوم تير بازآفريني كند؟ به هرحال از آنكه يكبار طعم “آغاسي شدن” را چشيده و باز ميل انتخابات ديگر كرده اين قصه عجب نيست و نشاندن هواپيمايي كه قصد اكراين كرده در فرانسه كاري غيرممكن براي “ مافياي كوسههاي پستهخوار” نيست.