رفراندوم بلاگ

۱۳۸۲ آبان ۸, پنجشنبه

چه مي خواهيم ؟

در رفراندومي كه طي سه روز و با شركت قريب 450 ويزيتور صورت گرفت ، تنها 11 درصد راي دهندگان با ادامه ي وضع جاري موافقت كرده اند و اين در حالي است كه بالاترين راي متعلق به جمهوري دموكراتيك بود با حدود 60 درصد كه گزينه ي هيچكدام بيست درصدي را پشت سر گذاشته ، و قابل توجه سلطنت طلبان آنكه آنان با 12 درصد در رقابت تنگاتنگ با جمهوري اسلامي 11 درصدي به سر مي برند

و اما در پاسخ به اين پرسش كه آيا براي خاتمه يافتن تسلط استبداد ديني با حمله ي نظامي آمريكا به ايران موافقيد از هر چهار نفر سه نفر با اين مطلب مخالفت كرده اند.

نتيجه آنكه براي بيش از 85 درصد ،وضع موجود نامطلوب است و 75 درصد نيز با آزادي از نوع تانكي مخالفند به علاوه كسي چون خاتمي نيز اعتراف به شكست اصلاحات مي كند در عين حال قاطبه ي روشنفكران نيز معتقدند در شرايط جامعه ي امروز كه هيچ هدايت ، رهبري و برنامه ريزي در حتي كوچكترين اعتراضات دانشجويي ديده نمي شود ، هرگونه انقلاب بي رهبري و سازماندهي ،بي هدف و برنامه به پيش خواهد رفت كه جز صدمه زدن به اقتصاد نيمه جان مملكت و پديد آمدن هرج و مرج ، آشوب و تجزيه طلبي
(كه اتفاقا اينها راه را براي توجيه وحشيگري هاي رژيم آسفالت مي كند) حداقل نتيجه ي كوتاه مدت ملموسي ندارد

و اما چاره چيست ؟

اصلاحات ؟ مرد
انقلاب ؟ نمي توانيم
حمله نظامي ؟ نه
؟؟؟
و اما چاره چيست ؟ مبارزه ي منفي ( ايده ي ساندويچ سياه )

1)تحريم انتخابات به شكلي همه گير و سنگين
2) ادامه دادن به اعتراضات بين المملي و ارجاع به دادگاهها براي افزايش فشار خارجي
3)اعتصابات آرام كه امكان بروز خشونت را از هر حكومتي مي گيرد
4) تشكيل اتحاد قوي توسط اپوزيسيون خارجي جهت انسجام و جايگزيني در شرايط تغيير
5) تشكيل هسته ي رهبري از تمام تفكرها براي نظم و نسخ در امور
6) مبارزه ي فرهنگي براي طرد حس بي تفاوتي ، افسردگي و تسليم از روحيه ي ايراني ،چيزي كه با استفاده از تلوزيونهايي كه بدون استفاده از تجهيزات ماهواره قابل دريافت باشد
7)يكي از مسائلي كه قشرهايي از جامعه از آن بيمناكند ، مسئله ي احترام به اعتقادات مردمي و شئون خاص جامعه ي ماست ، چنان كه يكي از دلايل عدم استقبال و تاثيرگذاري عمده از شبكه هاي به اصطلاح لوس آنجلسي ، وجود ابتذال رو به تزايد در آنهاست كه به طور طبيعي قشر بالاي 30 سال از اين موضوع گريزانند. وقار و متانت از ويژگي هاي نهفته در تربيت ايراني است كه همه بدون آنكه بدانند معياري اينچنين براي خود وضع كرده اند….
اندكي صبر ، سحر نزديك است
.............................................
تنبلي تاريخي

- گفته هاي خانم عبادي در باب اينكه اگر دست او بود جايزه را به خاتمي مي داد، بسياري از ما را به شگفتي وا داشت. خانم عبادي از خواست عمومي آگاه است . از نفرت مردم به خاتمي و دروغ هاي رنگارنگش اطلاع دارد و خود از معتقدين به جدايي دين از حكومت و حكومت از دين مي باشد. من به دوستاني كه در آنسوي مرزهاي ايران فرياد لنگش كن سر داده اند پيشنهاد مي كنم كمي نيز شرايط مبارزين سياسي در ايران را لمس كنند …تهديد پشت تهديد . و نگوييد از تهديد ها نترسيد و نترسيم ،كه با اين شرايط نه مي شود و نه مي توانيم….
و اين دزست كه :
روشنفكران فارسي زبان سالهاست كه به قهرمان محوري در رگه هاي احساسي جامعه ايراني ايراد مي گيرند، يك بارمحمد رضا شاه ، يك بار روح ا…خميني ،بعد محمد خاتمي و حالا شايد شيرين عبادي !
و اينجا سخن از نيك و بد يكي و ديگري نيست ، صحبت از تنبلي تاريخي ماست . ما همواره دنبال قهرماني افسانه اي بوده ايم تا در خانه بنشينيم و امور توسط همين قهرمان سامان يابد و باز همواره بعد از چند سال خانه نشيني چون توفيري و فرجي نديده ايم دنبال قهرمان بعدي بوده ايم . غافل از اينكه ما خود قهرمانيم .
......................................

اسلام و پديده اي به نام تعدد همسر

وقتي سپاه سعد بن ابي وقاص به اشاره ي عمربن خطاب به دروازه ي نهاوند كوبيد و اينگونه تاريخ ايران سيري ديگر بر خود گرفت ، دولت جديد با ادعاي آيين جديد پاي به سراي ايران گذاشت . حكومتگران تازه ، ايراني را به جرم عجم بودن چند صد سال از آيين هاي ملي و زبان پارسي منع كردند…تا آنگاه كه طاهر ذواليمينين بناي حكومتي جديد با گرايش استقلال طلبانه از بغداد را پي نهاد و آهسته آهسته زبان فارسي از حبس خانگي بيرون جهيد .اوج اين جريان در دولت سامانيان كه از معدود حكومت هاي وطن دوست تاريخ ايران به شمار مي آيند به بار نشست و ادبيات فارسي با طي كردن نقاهت شمشير امويان و عباسيان ، دوران زايش را از سر گرفت … و آيين ها و رسوم ايراني از نوروز گرفته تا يلدا سر برون آورد .

شگفت آنكه آيين و سنت ايراني چون پاگرفت ، با تشخيص سره از نا سره و با تفاوت گذاشتن ميان اسلام الهي و اسلام بغداد
نشينان دست در دست مذهب و آيين نو داد تا ايراني مسلمان با فارسي بليغ زاده شود ، و اينگونه اسلام ايراني پا گرفت . ايران جديد نوروز داشت با عاشورا ، شب قدر داشت با شب چله ، چهارشنبه سوري داشت با آتشي كه اينبار معبود نبود كه نشانه ي قدرت ايزدي ديده شد.
و دراين اسلام ، زن يكي شد چنان كه خدا يكي بود ، كه يعني باز هم اسلام بومي شكل گرفت . اسلامي در كنار آداب تاريخي و فرهنگي و باستاني ايران

…تعدد زوجين در ميان اعراب سالها قبل از بعثت محمدبن عبدالله رايج بود و بنا بر آنچه كه تاريخ مي گويد حتي زنان خود به خواستگاري هبو مي رفته اند و اين فرهنگ عرب بود و آن فرهنگ ايراني و هريك را در زادگاه خود ، فرهنگ خود بايد.
و افزون بر اينها اين روان شناسي وحي است كه با نفي پديده ي چند زني ميان اعراب مي گويد:

و لن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء و لو حرصتم

شما هرگز نمي توانيد ميان زنان به عدالت رفتار كنيد ، هرچند راغب و حريص بر عدل و درستي باشيد( سوره ي النسا قرآن – آيه 129)
شرايط زمان ، فرهنگ جامعه و هنجارهاي عمومي و خصوصي سه شرط تحقق اين موضوع بوده اند و حالا كه اين شرايط از ميان رفته اند و در روزگار ما چند همسري مذموم است پس لزومي بر مجاز بودن آن نيست .
ما در هر دين و آيين كه باشيم ايراني هستيم و تاثير اين ايراني بودن را در هر مسلكي كه پا به اين سرزمين گذاشته مي توان يافت ، اين كه عده اي اسلام را عامل تعدد زوجين مي دانند يك ادعاي بي پشتوانه است
قصد دفاع كوركورانه از دين و مذهب را در اين زمانه كه به اسم دين جنايت ها مي شود ندارم ، قصدم پاسخ به شبهه اي است كه روزي براي خودم نيز پيش آمده بود كه شك بود و شك ….و حالا مي فهمم راز آرزوي شريعتي را كه مي خواست سرشار از شك شود ، آري ترديد مقدمه ي حركت است و شكستن جمود.

۱۳۸۲ آبان ۴, یکشنبه

سه شنبه 6 آبان

قالوا لا اله الا الله تفلحوا
بگو پروردگاريكتاست تا رستگار شويد

وبگو پرورگار پول نيست ، قدرت نيست ،شهوت نيست ، و پروردگار همانيست كو آنهنگام كه كشتي پر تلاطم دنيا در توفان پليدي ها تكه تكه مي شود هر انساني در آن وضعيت تنها به ياد اوست و توفيري نكند كه آن انسان بر چه مكتب باشد .خدا آخرين كشف بشري است و پر حسرت ما كه فهميم تماما بر گردش دايره وار بوده ايم
در اين دل شب ،حيرت ، بهت و اندوه حسي است كه دستانم را با دكمه هاي كيبورد غريبه مي كند.من شاعر نيستم تا در لفافه ي هزاران استعاره فريادم را از اين همه اندوه به كهكشان بشري بكشانم و نه آنچنان چيره دست كه به خشت كلمات بنايي از همه ي آرزوهايم بيان كنم …آرزويي براي همهء انسانها…آرماني جهانشمول…

نوشته هاي حسين درخشان در باب گفته هاي شيرين عبادي بسي عجولانه مي نمايد و دگمانه . در ابتدا حسين درخشان را بخاطر شجاعتش تحسين مي كنم چرا كه وبلاگنويسان مي دانند چه دردي است خودسانسوري وقتي دوتا ويزيتور پيدا كرده اي و چهارنفر هم بشناسندت . چه جسارتي مي خواهد بي پروا حرف دل به حروف تبديل كني و فريادش بزني . ولي آيا ايشان آنگونه كه مصباح يزدي مي نالد ، داد سخن نداده؟ و آيا اينگونه به سادگي به اعتقادات يك مليارد انسان مي توان خنديد؟ بعيد مي دانم.

اينكه تكه اي از كل را بر سر نيزه ي آشوب كني ،رسم همان طايفه اي است كه امروز نه فقط ايران كه عالمي از وجودشان در رنجند. از بن لادن ها و جنتي ها، فهدها و شارون ها …همه ي اينها يك نقطه ي اشتراك دارند و آن اينست كه خود را حق مطلق مي دانند .

و مگر نه اينكه مدارا با جماعتي كه بر خلاف ما مي انديشد ، از اولين اصول حقوق بشر است.
و من از اين كامنت لذت بردم :
كامران : اسلام، مسيحيت، يهوديت و ساير مذاهب هزاران سال در بين ملل دنيا ريشه دوانده و با سيستمهاي حكومتي مختلف و
گوناگون كنار آمده، يا با آنها بطور موفق يا ناموفق به ستيز پرداخته اند. اينكه بگوييم به خاطر يك آيه، يا يك حديث، و يا عملكرد فلان دولت و يا فلان شخص، يك مذهب، سر تا پا، با دمكراسي سازگار نيست، حرفيست كودكانه، ناپخته، و با كمال تاسف سرشار از كينه، نفرت، و كمبود شديد تحمل و يا به قول غربيها، TOLERANCE. تاريخ نشان داده است كه آنچه رفتنيست، كينه و دشمني، و آنچه ماندنيست، عشق، تحمل، و دوستي است. اسلام حقيقي كه اسلام صلح و دوستي و علم و زيبايي ميباشد، هزار سال ديگر نيز- با دمكراسي در كنارش - دوام خواهد داشت. آقاي درخشان، كينه توز نباشيد.عزت زياد

آقاي هودر خان !آنكه در صدد حذف چيزي بدون جايگزين است ، در صورت موفقيت جز سردرگمي چه چيزي پيشكش جماعت هوادارانش مي كند و حال آنكه من و شما هيچ كدام مدعي آيين و مكتب جديدي نيستيم و در ضبط و ربط خويش نيز مشكل داريم …



بررسي چند سوء تفاهم

- در دنياي سياست همانقدر كه همدلي زود اتفاق مي افتد به همان اندازه نيز كوچكترين اختلاف نظرها جبهه كشي هاي جديدي را باز مي كند …
در مورد اين نظرسنجي بالا نكته ي جالب اين بود كه از صد نفري كه آمدند فقط چند نفر حاضر شدند رايي بدهند و بيشتر نتايج را نگاه كرده اند و د برو كه رفتي… حقيقت اينست كه نظرسنجي بالا بخشي از يك پايان نامه است كه من براي يكي از دوستان رشته ي جامعه شناسي انجام داده ام كه گويا بعضي با مرام ها در نظرگاه ما را مورد لطف خود قرار داده اند! ياسر جون متشكريم! الاخصوص اينكه مي گويي اصل سوال…خلي مي باشد !!


- در مورد مطلبي كه در باب عراق ، اينترنت و ماهواره نوشتم مقصود يك ديد جامعه نگر بود كه قصد موشكافي و تحليل برخورد فرهنگي پيش آمده را داشت ومنظور از اتفاقات در شرف تكوين ،تحولات فرهنگي بود تا اقتصادي و سياسي …به هرحال از فرهنگ عزيز به خاطر كامنت زير ممنونم :

دوست عزيز ، از عراق آزاد نوشته اي و از رويش قارچ گونه ي كافي نت ها در بغداد و اينكه در عراق اتفاقاتي در شرف تكوين است. متاسفانه بايد بگويم كه در عراق هيچ خبري نيست بجز هرج و مرج و ناامني.
"آنچه در مطبوعات غرب منتشر ميشود به هيچ وجه گوياي وضعيت واقعي نيست كه بسيار اسف بارتر ازدوره حكومت صدام است. از بازسازي هيچ خبري نيست و بيكاري در مقياس توده اي است. آمريكائي ها ديگر حتي براي نظافت هم به عراقي ها اطمينان ندارند و مهاجران فليپيني و خاوردور را به كار ميگيرند...

۱۳۸۲ آبان ۳, شنبه

تظاهرات خر رنگ كن

جمعه اي كه گذشت تظاهراتي در تهران رخ داد كه در نوع خود عجيب است ، تظاهراتي بر عليه نظام آن هم توسط نماز جمعه خوانهاي ولايتي .
حقيقت اينست : مي خواهند اينطور وانمود كنند كه رهبري با اكراه جام زهري نوشيده و در باطن با امضاي پروتكل مخالف بوده و اين فشار خودفروخته هاي حكومتي بوده كه باعث شده اينگونه به ريش و ريشه آنها بخندند…آقايان اگر مي خواستند پروتكل را امضا كنند همان ابتدا و قبل از دادن اولتيماتوم در شوراي حكام و تهديد به حمله ي نظامي مي توانستند اين كار را بكنند ولي همه مي دانيم كه : تا نباشد چوب تر-فرمان نراند گاو و خر

در واقع جمهوري اسلامي نه شجاعت نه گفتن به جامع بين الملل و نه به مردم را دارد ، در حالي كه در اين جريان در دو جبهه شكستي مفتضحانه خورد…قرارداد تركمانچايي را كه مي گفتند امضا كردند!!

1) ايران در قبال اولتيماتوم چه مي توانست بكند ؟
در صورتي كه ايران نظامي دموكراتيك داشت به راي گذاشتن پروتكل راهي بود كه نه تنها ايران را به بمب اتم مي رساند بلكه زبان هاي اعتراضي را نيز كوتاه مي كرد. اما در حكومتي كه يك نامه ،اراده ي نمايندگان مردم را براي اصلاح قانون مطبوعات را با سنگي به نام حكم حكومتي مواجه مي كند و صحبت از رفراندوم لرزه بر اندام حضرات مي اندازد ، هميشه بيشترين هزينه آنهم از جيب ملت پرداخت مي شود تا امت به راه خود ادامه دهد! …

۱۳۸۲ مهر ۲۹, سه‌شنبه

حاجي جلوي فرنگي كوتاه آمد ،درعوض زنده باد بگير و ببند داخلي

بازي تمام شد ، پروتكل امضا شد.جمهوري اسلامي ايران با آن همه شعار پر طمطراق به اولتيماتوم بين المللي تمكين كرد . آمريكا شايد دنبال دلايل ديگري براي مثلث كردن افغانستان و ايران و عراق باشد. بايد منتظر بود…

و اما خر رنگ كن جمهوري اسلامي ؟ جواب ا…كرم ها را كه مي دهد ؟ همكاري اروپا با طرح هاي هسته اي ايران
مبارك است انشاا…

جوانان عراقي : آزادي يك شبه ؟

خبرها از حمله ي جوانان عراقي به بازار كامپيوتر خبر مي دهد ، از عطش سي ساله و حمله به اقيانوس تمدن يعني ماهواره و اينترنت،. و آنها كه ديده اند عجيب تعريف مي كنند از رويش قارچ گونه ي كافي نت ها در بغداد و البته قيمت ها گران : حدود دو دلار در هر ساعت!
در عراق اتفاقاتي در شرف تكوين است ، سيل راديو و تلوزيون هاي خصوصي در حال جنگ فرهنگي با رخوت ثلث قرن حكومت ديوانه اي به نام صدام است ، ما ايرانيان كه آنهمه مرگ بر صدام زديم و از غيب تير خواستيم فايده اي نداشت! و حالا آزادي با تانك عين واقعيت است ، چند روز قبل يوشكا فيشر حرف صادقانه اي زد : ما آلمانيها نبايد فراموش كنيم كه حضور متفقين بود كه آزادي برايمان آورد.
خاورميانه ي جديدي در حال تكوين است …
اميدوارم ايران ما نه با خون و تانك ونه با آشوب و ويراني به آزادي برسد، ايران رفراندوم مي خواهد و تنها راهي كه به تن دادن مسالمت آميز ملايان با اين امر مي انجامد فشارهاي بين المللي و تحريم انتخابات ( مبارزه ي منفي ) است ، گاندي وار به پيش باز آزادي برويم…تا بر بال كبوتر هاي آزادي نه تير گلوله كه نقش شاخه هاي زيتون باشد و البته مبارزه منفي تا آنجايي است كه تحملمان اجازه دهد ورنه از ديد جامعه شناسي نوزاد انقلاب به هنگام تولد صبر نمي كند…

1) رحيم صفوي : سپاه تسليم عناصر سياسي معاند نظام نمي شود
- احتمالا سپاه ترجيح مي دهد تسليم نيروهاي بيگانه شود ، هر آنكه با نقد نسازد با سيلي تشويق مي شود.
2) يك مقداري در طراحي لوگو براي وبلاگ سنگي بر گوري مشكل دارم، اگر دوستي زحمتش را بكشد جبران مي كنم !1به هر …
3) يك دومين مجاني! براي اين وبلاگ گرفته ام : www.1400.tk ، البته سرعت لود شدن آن كمي كند است و بنر تبليغاتي هم كه هكذا…شما هم بگيريد مفت است و كوفت!

4) همايش چهره هاي ماندگار را ديديد ؟ استاد جليل شهناز را چطور ؟ اگر گذرتان به كانال 2 افتاده و اين همايش را ديده ايد حتما ديديد كه كارگردان اين برنامه ي زنده به چه والذارياتي تار استاد را نشان مي داد ، گويي نشان دادن آلت موسيقي از بغل و فاصله ي دور حلال اعلام شده . اين طور كه حضرات از فقه گل و بلبل خود عدول مي كنند تا چندي ديگر زناي حلال و حرام هم خواهيم داشت…راستي مگر الان نداريم؟

كانال 3: خاطرات يك سياستمدار كار كشته !



امروز چهارشنبه 30ام مهرماه : ما كلا خيلي خوش شانس تشريف داريم ، باور بفرماييد لب دريا هم كه مشرف مي شويم، آفتابه آب را همراه داريم…البته همين قبل منق نيز روي مباركمان به ديواركاخ در اغلب موارد اگر سوراخ نباشد ، ما هول مي شويم و اول خودمان را مي شوييم و بعد كارمان را مي كنيم.. به قول شاعر : گليم بخت كسي را كه بافتند سياه به به آب كوثر و زمزم سفيد نتوان كرد يا شد …
آخر اين هم شد اينترنت با اين 1 كيلو بايت درهر واحد اوقات شريف كه نمي توان صفحه اي را رويت كنيم…شما هم كه دهها دهها اينجا شرفيابمان مي شويد پس چرا عرايض نمي كنيد تا ما بدانيم

-- ببخشيد يك مقدار …پيچ شده ام .لذا اين چرنديات بالا را تايپ كردم. اميدوارم تكرار نشه!…به اميد ايراني سبز ، آباد ، آزاد با مردمي شاد .

۱۳۸۲ مهر ۲۸, دوشنبه

استقلال2-پرسپوليس 1 – مردم 0

عصر جمعه اي كه گذشت مسابقه ي سنتي داربي ، پنج مليارد خسارت ايجاد كرد . هرچند خبر در دنياي كلمات ،كوتاه و رسا بود اما در دنياي عقلانيت بسي عجيب مي نمايد …پنج مليارد … پنجاه مليارد ريال…70 دستگاه اتوبوس 60 مليوني … سوخت …آتش گرفت و دود شد…و اين اتفاق در تهران افتاده !!!! ام القراي عالم اسلام ! و در سايه ي حكومت كريمه ولايت مطلقه ي فقيه !! و كمي آنسوتر درست سه سطر پايين تر در ستوني ديگر ،خبر از مهرانه قائمي است و عمل جراحي و بي پولي و 180 مليون كسري پول ، از دويست مليون . كه از 250 هزار دلار هزينه ي عمل. و بعد نامه نگاري به خاتمي و التماس دعا !! يعني كه كاسه ي گدايي به طرف ممد خوشگله كه بيا و بده در راه خدا …
اي خاك بر سر…حيف خاك.

۱۳۸۲ مهر ۲۶, شنبه

خانه از پاي بست ويران است

اينكه عده اي طوماري را امضا مي كنند تا خانم عبادي را رييس جمهور كنند!اساسا اشتباه است ، چرا كه جمهوري اسلامي ذاتا كج بنا شده و رونمايي زيبا حتي از جنس شيرين خانم عبادي نيز اين برج كج پيسي را محافظت نمي كند ، در واقع راز شكست اصلاحات نيز همين است . كار از فندانسيون خراب است ،و شايد صلح آميزترين راه براي بنا كردن نظامي ديگر رفراندوم بر اساس نظارت بين المملي باشد ،امري كه انقلاب خاموش و بي دردسر ناميده مي شود ، البته راههاي ديگري نيز هست از انقلاب گرفته تا حملهء نظامي . مهم اينست كه سريع ترين نتيجه با كمترين هزينه گرفته شود و در نهايت اين روند اجتماعي است كه در ماههاي آينده تاريخ را ورق خواهد زد تا فصلي جديد آغاز شود ، فصلي كه اميدواريم عدالت و آزادي اصول اساسي و عملي آن باشد ونه اصول جانبي و حرفي !!!!

1)محسن قرائتي در افاضات مشعشع شب جمعه خود : با كنار گذاشتن سلاحهاي كشتارجمعي به جنگ با شمشير كه جنگي عادلانه است روي بياوريم،تن به تن بكشيم ...!

2)تز جديد براي كشاندن مردم به پاي صندوق ها :
حمله ي محمد رضا خاتمي به قدرت رهبري


3) مقاله جالبي از قوچاني در شرق :

اينك اما روزي ديگر است. صاحب صلح نوبل كه با خيل رجال تا خانه بدرقه شد، در خانه اش گفته است: «من مسلمانم. خودم را مسلمان مي دانم و مهم هم نيست كس ديگري مسلمان بودن مرا تاييد كند. اين يك رابطه قلبي و عقيدتي است كه شخص با خدا دارد. نبايد كه معطل اين باشيم كه همه دنيا اين رابطه معنوي را قبول كنند.» و اين همان شيرين عبادي است كه سر برهنه در برابر دوربين رويتر و فرانس پرس عكس گرفته است. بي گمان فقها حجاب را حكم و ضروري دين مي دانند، اما هرگز كسي نمي تواند..

4) يك دادگاه وحشتناك :

در جريان بررسي پرونده شخصي به نام اسماعيل افتخاري ، رييس كميته 12 تهران در سالهاي اول انقلاب ،يكي از شاكيان لب به ناگفته هاي تكان دهنده اي گشود،قسمتي از آن را كه در روزنامه ي اعتماد چهارشنبه 23 مهر آمده ،بخوانيد:
…يكي از شاكيان مردي بود كه زن جوان و باردار او در سال 70 توسط اسماعيل افتخاري و عواملش به آتش كشيده شد…اين مرد كه زنش دچار سقط جنين و نقص عضو گشته گفت : من در زمان قبل از انقلاب در ساواك كار مي كردم و همين عامل باعث شد تا اسمال تيغ زن كه از سران كميته در آن زمان بود با من دشمني شديدي داشته باشد
اسماعيل افتخاري از راههاي مختلف مرا مورد تهديد ،آزار و شكنجه قرار مي داد تا مجبورم كند هستي ام را به او انتقال بدهم تا اينكه يك روز او و عواملش به خانه ما ريختند و زن مرا به آتش كشيدند…
- تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل …

5) گربه دهنش به گوشت نمي رسيد مي گفت پيف پاف

خاتمي وقتي جايزهء صلح نوبل را سياسي خواند حرف درستي زد چرا كه اين جايزه واقعا سياسي است و كسي ادعا نمي كند ،فرهنگي باشد يا ورزشي و يا علمي و آبگوشتي و …جايزهء نوبل در دنياي سياست اهدا مي شود پس تا اينجا درست اما اينكه از اين واژه ء سياسي قصد تحقير دارد كاملا مسخره مي نمايد آنهم وقتي كه خود در سال 2001 به نوعي نامزد اين جايزه بوده ،كه صد البته دهنش به آن نرسيد و حالا پيف پيفش به گوش مي رسد ، آغاي خاتمي (درست تايپ كرده ام ) چرا همان موقع خود را از كانديداتوري اين جايزه مبري نكرديد! لطفا موووو مووووو نكنيد جناب خوشگل

6) فصلي ديگر از سنگي بر گوري را تايپ كردم كه حتما بخوانيد
7)در ضمن با كليك بر آيكون زير به اين وبلاگ راي بدهيد


۱۳۸۲ مهر ۲۲, سه‌شنبه

برسد به دست : ايران-همدان-خيابان بوعلي .كوچه ي غزلان – پلاك صلح - خانم شيرين عبادي


شيرين عبادي بعد از مدتها كام تلخ ايرانيان را شربت شيرين اميد بخشيد، به اين شيرزن ايراني و زاده ي اول پايتخت ايران زمين، همدان ، چيزي جز اشك و شادي براي هديه كردن نداريم

۱۳۸۲ مهر ۲۰, یکشنبه

مي آيد مهدي

گفتم كه روي ماهت از من چرانهان است
گفتا توخود نقابي ، ورنه رخم عيان است


سالها پيش در روزهاي نيمه شعبان چراغي نبود كه روشن نشود و محله اي نبود كه نوراني نشود ، اما حالا جشن ها را ادارات مي بندند و مردم مي نگرند ، دين حكومتي بزرگترين دشمن انسانهاست كه اينگونه ريشه هاي اقتصاد و ايمان را مي خشكاند ، ريشه هاي دنيا و آخرت را .
و تو خواهي آمد و گردن خواهي زد آنان كه نان دين مي خورند و راه دنيا مي روند، يزيدياني كه به انتقام خون حسين برخاسته اند، و چه دردي از اين بالاتر كه دين برادري ، از منظر آخوندها سنجش مي شود

1) دكتر شيرين عبادي :براي اولين بار يك ايراني برنده جايزهء نوبل
سگ درگاه آقايان ، بادامچيان ، موضوع را سياسي دانسته ، صدا وسيما نيز خبر را در يك جمله پخش مي كند چراكه خانم عبادي از مخالفان است ،به نظر من اگر جايزه به مصباح كوسه داده ميشد الان پنج شبكه ي سيما پربود از تبريك و شاد باش …

2)اينهم مقاله اي درد آور راجع به فروش كليه در حكومت عدل ملايان
3)سنگي بر گوري را از اين پس در اينجا مي توان يافت ، مطمئنا يك قسمت را كه بخوانيد مشتري مي شويد


۱۳۸۲ مهر ۱۸, جمعه

جمعه هجده مهرماه هشتاد و دو

لطفا بميريد !!

حكايت نسل من قصه ي غريبي است ، نسلي كه سوختن زنده زنده را ميچشد و دردهاي همزمان را ، نسل من بچه كه بود از تلوزيون خون ميديد و از راديو آژيرش را ميشناخت ، از شهربازي دستگاههاي خاموش را ياد داشت و از مهماني ها شيون و عزا به خانه مي آورد ، نسل من وقتي بزرگتر شد و قرارشد بابا خون داد بياموزد مدرسه ها جا نداشت ، كلاسها معلم و معلم ها حوصله نداشتند ، ما از راهنمايي هم جز شلوغي كلاسهاي دم كرده ، با بچه هاي ناسازگار و متفاوت چيز زيادي به خاطر نداريم ، ولي گويا شلوغي كلاسها براي به لجن كشيدن استعداد بچه هاي اين آب و خاك كافي نبود و وزيرمتعهد در سفر به ژاپن طرحي نو ريخت و نظام آموزشي ترمي واحدي به ياري آمد و اين شد كه همقطاران من از دبيرستان هم جز كتاب ها ، امتحان ها و بخش نامه هاي متغير و ثانيه اي چيز چنداني نفهميدند …
نسل من فكر ميكرد دانشگاه مبري از اين حرفها و حديث هاست ،اين شد كه براي ما دانشگاه منتهي آمال شد و كلاس كنكور و تست و نكته ومشاوره و شب نخوابي عادي تر از آنكه لحظه اي به منطق امور بينديشيم و حال كه از اين سد ذهني گذشتيم در آن سوي سد ، نه از دانش خبري مي بينيم ونه از جويش و تنها شايد دلخوش به دانشجو بودن و در فكر پاس كردن و دنبال استاد به التماس نمره و نه پرسش نكته و همه مي دانيم كه آن بيرون كسي منتظرفارغ التحصيلي مان كه نيست هيچ ، حتي شده ايم تنها مشكل اين مملكت و حضرات رجال كشوري و لشكري
نسل من سوخت و مييسوزد تا دود آن به چشم خودش برود
نسل من در افسردگي و اعتياد و جنون و بيكاري و حسرت دست و پا مي زند
نسل من با خودكشي و عصيان و اعتراض خو گرفته
نسل من ، نسل موج است
و آرزوي نشستگان بر تاج طاووسي قدرت چيست جز مرگ اين نسل ؟
آري در نظر حكومتگران ، نسل ما ، نسل موج مزاحم است و موي دماغ (نسل موج ، اسم زيبايي است ، اسمي كه به حق مي توان به نسل ما داد ، نسلي كه خواهدشكست شيشه ي آمال سبك باران ساحل ها)
آنها خوب ميدانند از انقلاب كنندگان ديروز كاري ساخته نيست ، هرچه هست و ممكن در نيرويي است كه تن به قواعد بازي نداده و در روزمرگي و گرفتاريهاي زندگي اسير نيست ، نسلي كه هنوز بنده ي وام و بهره نشده و در دام وام هاي چندين و چندساله رام نشده .
اينكه سخنراني هاي منتظري در اجتماع چندصدنفري ترسي در حكومتيان نمي افكند و اينكه وبلاگهاي فارسي امنيت ملي آقايان را تهديد ميكند دلايل واضحي است بر گفته ام كه كاري اگر بتوان كرد كار نسل موج است كه زبانه ي خشمش هر روز به قايق كلكي آقايان نزديك تر ميشود و البته رصد بانان آنها اين ديده اند و ناخدا دستور به سبك كردن قايق داده تا سرعت بگيرند و اينگونه شده تا كارمند اطلاعات به خاطر رسوايي از جنازه اي بر روي دست مانده به دريا افكنده ميشود تا شايد دريا با اين قرباني آرام شود …
كشتي نشستگان منتظر قرعه بعدي هستند تا بدانند مي مانند يا مي روند ، مسئول قرعه كشي و تنها كسي كه نامش بر روي گوي ها نيست علي اكبر رفسنجاني است ،او دمب خود را به لنگر قايق گره زده و همه مي دانند كه سبك كردن قايق از وزنه ي سنگين او به معني غرق قايق است وهمه در اظطراب قرعه بعدي كه احتمالا قاضي مرتضوي خواهد بود ، ناخن به دندان گرفته اند.

--- چه زيادند عبرت ها و چه اندكند عبرت گيران


1) بارها شاهد هجوم ماموران سد معبر به جماعت دستفروش بوده ام و شاهد آن فحش و فضيحت ها كه مي دانيم ،شنيده ام جريان آن دستفروشي را كه مامور سد معبر را با كارد كشت و خوانده ام توجيهاتي كه از شهرداران ميشود ، اما نفهميده ام چرا با جوان بيكاري كه با غرور خود كنارآمده و در كنار پياده رو بر نمدي بساط گسترده ، آنگونه برخورد ميشود و آنكه از ديوارخانه ي مردم به تمناي آنچه پيمودن ره صدساله مي ناميم ، بالا ميرود ، اينگونه با سبزي اسكناس اغماض ميشود و آزاد…

2) روزنامه ي شرق با فروش بالايي كه دارد و اعتمادي كه بواسطه ي تحليل هاي موشكافانه و خبرهاي اينترنتي بدست آورده ميتواند ابزار خوبي براي حكومتيان در جهت كشاندن مردم به پاي صندوق هاي راي باشد، اشاره دارم به همان نقشي كه روزنامه ي همشهري در انتخاب خاتمي داشت ، بايد با چشمان باز در شب ظلماني حركت كرد . بايد به روزنامه اي كه بيش از چند ماه دوام بياورد شك كرد ، روزنامه ياس نو دچار همين عدم توقيف شد كه با افت شديد تيراژ روبرو بود كه البته اين توقيف چند روزه كمي تيراژ آن را بالا برد !!

3) فال حافظ :
ميان گريه ميخندم كه چون شمع اندرين مجلس
زبان آتشينم هست ، وليكن در نميگيرد

چه خوش صيد دلم كردي بنازم چشم مستت را
كه كس مرغان وحشي را ازين خوشتر نميگيرد

4) سنگي بر گوري
آل احمد كتابي دارد زيبا و سخت خواندني ، كه قلم سخت و صراحت تند و تيزش انسان را به درياي حيرت مي اندازد ، متاسفانه اين كتاب تنها يك بار چاپ شده و مميزي چه در دوران پهلوي و چه جمهوري اسلامي اجازه ي چاپ به اين كتاب نداده و اين كتاب تنها يكبار آنهم در شلوغي اوايل انقلاب با تيراژ محدود و چاپ نامناسب به زيور طبع آراسته شده ، چندي قبل اين كتاب را در ميان كتابهاي يك دستفروش پيدا كردم و حالا قصد دارم آن را در وبلاگي با همين نام كتاب ( سنگي بر گوري ) به مرور قرار دهم .

۱۳۸۲ مهر ۱۵, سه‌شنبه

پيام بازرگاني
دوره هاي لاغري در 79 روز زير نظر
دكتر مرتضوي



موج جديد فيلترگذاري ها در آستانه ي استيضاح وزير مخابرات

1)وزير اميدي در ماندن نمي بيند و اينگونه آخرين ميخ ها را بر پيكر نيمه جان اينترنت ميكوبد ، گويا و حتي چت روم ها و مسنجر ، و اين آخري اگر بشود و بتوانند ، اين بود وزير اصلاحات و اين بود جوهره ي اصلاحات …
حالا مشخص ميشود كه دور قبل فيلتر گذاري ها به نوعي امتحان و سنجش عكس العمل ها بود و نوعي عادي سازي رواني -

2) محسن رضايي اين شخصيت ولايي – اسراييلي كه بعد از فرار پسرش به خارج حرف هاي عجيب و غريب زيادي مي زند تازگي ها فرموده كه با تصويب برنامه چشم انداز بيست ساله ايران در مجمع تشخيص مصلحت نظام ، ايران از جمع كشورهاي در حال توسعه جدا و به كشورهاي توسعه يافته مي پيوندد !!!@#$#$%#%!!!

3) 13 مهر روز جهاني معلم براي من يادآور معلم عزيزي است كه به خاطر طرفداري از حسين لقمانيان در اجتماع دبيرستاني ها به سياه چالهاي ناخن كشيدن برده شد ، خوشبختانه او را هنوز مي بينم اما ساكت شده …

4)هفته ي نيروي انتظامي هم هست ، خاطره اي هم ايضا در چنته دارم ، و آن اينكه ماهها قبل به دلايلي از كسي شكايت كرده بوديم و در كلانتري كه رفتيم چيزي كه عجيب بود لحن خطاب كردن سروان … بود ، سروان شكم گنده من را كه شاكي بودم آهاي صدا مي كرد و آن مرتيكه عوضي را آقاي ….صدا ميكرد ، بگذريم ، آخرش سرم داد هم كشيد ، اين بود تا چند روز بعد كه فهميدم از دست گرگ به گرگ شكايت كرده بودم …

از پليسي كه اقتدار خود را در لباس مي جويد ، در ماشين الگانس ، در كلاه كج و باتوم برقي ، اشتباه است بيش از اين انتظار داشتن .
حساب سرباز وظيفه ها ، استثنا ها و كساني را كه مي دانيم براي لقمه اي نان مجبورند به ادامه دادن ،به كنار ، ولي انصافا هر يك از ما تا به حال شاهد رشوه گرفتن پليس نبوده ايم ؟ از تاكسي دارها بپرسيد تا برايتان بگويند حساب ماهانه چيست و آنكه بخواهد ندهد جايش كجاست ، از كساني كه كارشان به گمرك افتاده بپرسيد و از من كه شاهد بودم راننده اي را كه دوچرخه سواري را له كرد و با پول كوروكي را تغيير داد …
دردها بسيار است



5) مدتهاست دنبال فرصتي بوده ام تا نظر و برداشتم از چندتا از وبلاگ هايي كه مي بينم اينجا بنويسم ، و اين هم كمي فرصت :

از هودر نمي توان نگفت چرا كه وقتي جستجوگر گوگل جايگاه خاصي براي هودر قائله ما كي باشيم كه بخواهيم روداري كنيم ، من از هودر كمي شتابزدگي و خودخواهي مي بينم و البته كه وبلاگ مال شخص شخيص خوداوست و به ما ربطي ندارد ، اما گاهي برخوردهاي تندي با بينندگان وبلاگش ميكند كه نمونه آن همين قضيه ي تعويض پوسته و موج انتقادات و بس كنيد تو رو به خدا گفتن اوست . مسعود بهنود نثر و سبك جالبي داره وليكن دو تا مشكل داره ، يكي اينكه سيستم كامنت هاي وبلاگش بند شده به ضربان قلبش و به اين دليل هر از گاهي ترجيح ميده در سكوت بنويسه ولي بعد وسوسه ميشود و دوباره نظر خواهي ميكنه و بعد با دو تا فحش و بد و بيراه تعطيلش ميكند كه فعلا اين چرخه ادامه دارد .
ابراهيم نبوي يك نقطه ي اشتراك با آن دو شخص قبلي دارد و آن گريز از ايران بعد از دوم خرداد است كه گويا همين مطلب او را به نامه نگاري علاقمند كرده و اين بنده خدا مدام نامه مينويسد از خدا و مردم و رهبر تا شيطان و خود و هيچكس ، سيد ابرايم نظرخواهي كه نداره هيچ ، من ايميلي هم از او نديده ام

و اما فرهنگ مبرهن، دوست عزيزي است كه زيبا مينويسد و كم ، حق ميگويد و پرمايه ، يادم نيست چگونه با وبلاگش آشنا شدم ولي خاطرات و نظرات او همواره برايم جالب و خواندني بوده و با اين وجود هنوز با او چت نكرده ام ، اگر اسم او را درليست امضاء كنندگان بيانيه جمهوري خواهي ديده باشيد ، اين را هم مي دانيد كه مقيم آمريكاست و دختر بچه ي زيبايي دارد كه اميدوارم روزي او و خانواده اش را در ايران ببينيم .
امام امير بچه ي با صفاي مشهد ، از اون دسته وبلاگهاي آشنا و به قولي تريپ را مي نويسد كه باب آشنايي من با ايشان از گذرگاه بي سوادي حقير ميگذرد چه آنگاه كه فرق HTML با نخود فرنگي را نمي دانستم گوگل مبارك ما را به سراي راهنماي ايشان رهنمون ساخت و بعد چت و تبادل لينك و… خب شايدم طفلكي تو رودروايستي به ما لينك داده باشد ..!!! امام هم تازگي از صرافت نوشتن افتاده و كمتر مي نويسد هرچند كه از چت نگذشته و چندي پيش در چت دست ما را در دست دوست ديگري گذاشت كه به ضرب دگنك دانشگاه همشهري ما شده بود و حالا نگو كه منظورش ارنستو خان است كه خود مدتها خواننده اش بوده ام و بي خبر از اين دوستي با واسطه …
با سيد مهدي حسيني بچه ي قم و دانشجوي دانشگاه تهران كه آشنا شدم ، اولش به واسطه ي اسمش كه ياد برادري از همكلاسي هاي مخلص مرا مي انداخت كمي بي راهه رفتم به خصوص با آن 110 وبلاگش! و بعد كه آرشيو زيبايش در مورد حوادث خرداد ماه را خواندم به انديشه معتدلش واقف شدم و از قضيه ي فراموش كردن ناگهاني و همزمان پسورد وبلاگ و ايميل قبلي تش كه بگذريم !،در كل پسرجالب و دوست داشتني اي مي نمايد كه نمونه ي يك جوان دانشجوي طبقه ي متوسط ايراني است وبهمين خاطر دنياي يك ايراني اسم بامسمايي است…
دبيركل مجمع مردگان ، گورآباد خودمان كه كلا وبلاگش برميگردد به ماجراهاي يك فارغ التحصيل جوياي كار و شركت گردي هايش كه به شدت برايم جالب مي نمايد ، هرچند كه او نيز كم لطف شده و كمتر مي نويسد ، كامنت ها را هم برداشته كه كلا عذاب وجدان نداشته باشد!!!
ولي از بوف كور بگويم كه براي خود شاخصي است در دنياي وبگردان و فضايي قلم مي زند و بالا دست ، از كيمياي نازنين كه يك قطره از درياي وبلاگر هاست ، قطره اي كه در دل خود دريايي دارد و دهه سوم زندگيش را در آنور مرزهاي ايران به نظاره نشسته ، روزي كه از وبلاگ زيتون وارد وبلاگش شدم و در ليست دوستانش خود را يافتم فهميدم در اين دنيا هستند كساني كه لينك بدهند و حتي ندا ندهند … كه به قول دوستي ، انسان به اميد زنده ست و وبلاگ به لينك …
و اما بقيه ي وبگردي بماند….

۱۳۸۲ مهر ۱۳, یکشنبه

mehr82

حكومت قجري صفوي مغولي ايران

1. فشارهاي بين المللي + چانه زني هاي پشت پرده = امضاي پروتكل
فشارهاي داخلي + مشكلات داخلي = سركوب ملت

با خارجي مروت با مردمان سر كين

2. به حمدا… اداره هاي اين مملكت شده كاخ و كارمندها هم شاه ، توي يه اداره كه از در و ديوارش تجملات ميباره آنقدر بالا و پايين و زير و رويت ميكنند تا بالاخره سركيسه را شل كني و رشوه را بدهي ، چنان كه درود مي فرستي بر آن مستشرقي كه گفت ايران كشوري است با هشتاد مليون جمعيت و با همان اندازه دزد
حالا جدا از اين مسائل اگر شما كسي را ببينيد كه ملكي دارد كه نه از آن استفاده مي كند نه اجاره مي دهد و نه مي فروشد چه فكري ميكنيد ؟ خب واضح است شهرداري نمي گذارد ، چرا كه حسابي ملت در اين اداره ي بي در و پيكر كه سالهاست كارها بجاي روال قانوني ، كدخدامنشانه حل ميشود كه قانون مشخصي نيست ، سر كيسه مي شوند . و اينگونه است كه سرمايه ها باد زمان مي خورند و جوانان بيكار
3. موسوي خوييني نماينده تهران در مصاحبه اي اعلام داشته : اينكه كشوري همچون افغانستان چند اپراتور تلفن همراه راه اندازي كرده ، غرور يك ايراني را جريحه دار مي كند .
- اينكه چيزي نيست ، يحتمل اگر وضع به همين روال پيش برود ( پس برود ) بايد براي كار به افغانستان رفت ، خب البته آقا سلامت باشه از همه مهمتره
4. مي بينيد كه … يه جا نشستن در من گم شده هر روز يه تغيير توي قالب ، يا يه لينك جديد ، البته قسمت راي گيري هم منتقل شد به اينجا ، كه با كليك روي لوگوي بالا ،در دست رس قرار دارد ، تا به حال آمار جالبي داده ، نگاهي به آن بد نيست
5.

سرگذشت غم بار افسانه و چند سال دوري از فرزندانش آنهم به گناه نكرده اي كه اطلاعاتي ديوثي در بلخ كيش كرده و حالا در بندر عباس ناكجاآباد گردن ميزنند او را ، چيزي نيست كه بر وبگردان پوشيده باشد ، وقتي بيانديشي كه اين زن مي توانست يكي از عزيزان ما باشد آتش ميگيري ، آقايان قضات بترسيد از خشم كودك اين زن كه مسلما هيچگاه نمي تواند از اراتدمندان دستگاه ملكوتي شما و بنيادتان در آيد در حالي كه يك عمر از داشتن خوانواده اي طبيعي محروم شده ، واي بر شما كه به قول دوستي در روز فرار شما را به لبنان نيز راه ندهند
در اين رابطه براي من نكته عجيبي هست و آن اصرار خانواده ي مقتول تجاوز كار ، در قصاص است . معمولا آدميان گند كه ميزنند خود جارش نمي زنند ، گويي حيايي را كه خورده اند ، با قي كردن آبرو پس داده اند و اصلا آدميتي در كار نيست

6. تازگي ها نوشتنم نمي ياد ، حكم مرغي را ميكنم كه از تخم رفته و فقط قدقدش مانده ، حال و هواي جامعه انسان را متوقف ميكند گو اينكه امثال من به دست و پا زدن ادامه مي دهندو از اصل افتاده ، اسب مراد را رها نمي كنند



اين رسم قجر بود كه با مردمان وحشيانه و با فرنگيان خاشعانه برخورد كند و اين رسم صفويون بود كه دين را سپر كنند بر خود تا دشمن خود را دشمن دين جا بزنند و اين رسم مغول بود كه مظلوم را با ظلم بدرقه ميكردند ، اما ملغمه اي از اينها آش با مسمايي شده كه روغنش سالهاست معده ي ايرانيان خام كرده ، بايد منتظر بود ،كه دير يا زود محصول اين معده بر فرقشان فرود آيد ، روزي كه حكومت قجري صفوي مغولي ايران به كثافت خود ساخته غرقه شود


۱۳۸۲ مهر ۱۱, جمعه

قلم بر دست حيرانم ، نمي دانم چه بنويسم
1) حرف اول : محسن سازگارا كسي كه به خاطر اصرار بر مبارزه ي بي خشونت لقب گاندي ايران را گرفته ، بر اثر از كار افتادن رگهاي قلب در حالت احتضار به سر ميبرد،

باز مگر ميشود بي تفاوت بود و با انزجار از سياست بار مسئوليت بر زمين گذاشت ، آنان كه مي گويند از سياست بدشان مي آيد و در كنج سكر و مستي سر به خودفريبي نهاده اند ، آيا مسئوليتي ندارند ، ديدن چيزي بيشتر از نوك دماغ خود چقدر سخت است …

2) امشب تلوزيون ج اا مراسم مستقيمي را از كربلا پخش ميكرد ، نمي دانم چرا ياد شعاري افتادم كه دانشجويان بوعلي در شبهاي خردادماه سر ميدادند : اي بوش كربلايي ، مشهد و قم مي آيي ؟
در طول تاريخ بي سابقه بوده كه قشر روشنفكر جامعه اي اينگونه به خارج اميد ببندد … در ميان مردم كوچه و بازار نقل هايي كه از قول كربلا رفته هاي اين چند ماهه ميكنند ، آب از لب و لوچه ي جماعتي راه انداخته و جماعتي با ترس از جنگ به عالم و آدم لعنت ميكنند و عده اي نه نظري دارند و نه گوشي براي شنيدن ، جزو هر دسته كه باشيم دليلي داريم كه به هر حال بايد گفت …

3) تا نباشد چوب تر
فرمان نراند گاو و خر
اينطور كه پيداست حضرات ميخواهند پروتكل الحاقي را امضا كنند !! اين شعر بالا را در وصف …