شنبه 15شهريور
ايران در هفته اي كه گذشت
از قديم و نديم گفته اند بي خبري خوش خبري است اما اين مثل معروفو ، استثنائا درز ميگيريم كه اتفاقا در ايران بي خبري هم عين بد خبري است
- در ايران با شروع شدن مسابقات تيم ملي بايد منتظر بود تا دوباره ديپلماسي سياسي – ورزشي نظام فعال شود ، مسابقه ايران – كويت و باخت مصلحتي ايران همچنان در ذهن ها باقي است ، شادي هاي عمومي بعد از پيروزيهاي تيم ملي فوتبال كه به شعارهاي ضدحكومتي تبديل ميشود دليل اين امر است
-در ايران حرف و حديث ها در مورد مرحوم زهرا كاظمي با رو شدن دست نوشته اي از او توسط وزارت اطلاعات كه دادستاني را معرف شكنجه او نشان ميداد ادامه يافت تا حتي خوش بين ترين افرادهم باوركنند كه بازي چيز ديگري است
- فرضيه احمق بودن پادشاهان اردن با سفر ملك عبدا… دوم به ايران به نظريه تبديل شد ، پدر او نيز در آخرين سالهاي رژيم شاهنشاهي با حمايتي كه از محمدرضاكردعملا 20 سال روابط پرسود با ايران رو از دست داد چرا كه ايران به خاطر عراق حاضر به پرداخت باج سبيل مناسبي به اين دولت متكدي بود دولتي كه علنا در سطح بين المللي گدايي ميكند. مغز سياسي حكومتگران خاورميانه همچنان بوي باروت ميدهد
- جان فشاني هاي بي حدوحصر حكومتگران پايتخت دودزده شرق ، بخاطر يك ديپلمات سابق در حالي كه در همين هفته با صدها ايراني مهاجر در استراليا همچون خوك برخورد ميشود و از سوي آنان هيچ اعتراضي نميشود ، نشان داد در مغز اين ديلمات سابق خاطرات زيادي براي آبروريزي وجود داردكه رژيم براي آزادي آن اينگونه به تقلا افتاده
- و اما شليك به سفارت انگليس در تهران و اينكه نهايتا چه گروهي از اين كار منتفع ميشود با توجه به روابط اقتصادي جمعيت موتلفه عسگر اولادي با انگليس و از طرف ديگر جانفشاني مشاركتي ها براي ارتباط با انگليس مسئله را بغرنج مينمايد ، در باب اينكه چه جرياني در پشت اين اتفاق قرار دارد سه فرضيه قوي مطرح است
1) اولين فرضيه بر اساس همان تز هميشگي خودزني براي ترساندن حريف مطرح ميشود ، به اين صورت كه شليك به سفارت بريتانيا ترفندي است براي اجراي يك سري برنامه ها و تئوري هاي زمان خر براي حكومت ، پس فرضيه اول وزارت اطلاعات و خاتمي را هدف ميگيرد چرا كه آنها خواهان امضاي پروتكل به هر نحو ممكن هستند و اين بسته شدن سفارت فشار رو بيشتر نمايان ميكنه تا نهايتا با امضاي پروتكل قسمي از فشارهاي بين المللي حذف شود
2) احتمال دخالت گروههاي مبارز وجود دارد به اين نحو كه بر اثر منطق دايبي جان ناپلئوني كه كار كار انگليس است ، و ريشه دواندن اين ترس قديمي در اجتماع ، مي توان تصور كرد كه عده اي از پايتخت نشينان آس آمده تصميم به اين عمل كرده اند اين فرضيه با در نظر گرفتن حمله آماتوري چند هفته قبل به همين سفارت كه برخورد وانت بار شامل مواد منفجره با در ورودي ساخنمان بود تقويت ميشود
3) فرضيه سوم بر اساس حرف هاي جنتي در نماز جمعه هفته قبل كه گفت بايد تكليفمان را با دول انگليس و آرژانتين روشن كنيم شكل ميگيرد ، پس فرضيه سوم دخالت و اقدام همفكران سعيد عسگرها و اطرافيان آنهاست ،بايد دانست كه گاهي سگ شكاري پاي صاحب خود را هم گاز ميگيرد ،هرچند مطابق گفته و خواست زباني آقاي خود اما در عمل برخلاف مصلحت او اقدام كند همانطور كه ترور سعيد حجاريان در سال 78 به ضرر اين گروه ها تمام شد و جو جامعه آنها را تا مدتي سخت منكوب و مخفي كرد
جدا از دنياي فرضيه ها تنش در روابط جمهوري آخوندي و اروپا به منزله خودكشي براي رژيمي است كه حوادث زنجيره اي رخ داده از خردادماه تا كنون ، از تظاهرات گرفته تا زهرا كاظمي و اورانيوم غني شده و دستگيري سفير سابق ، سخت گيجش كرده است .
مجموعه اين حوادث در سالي كه بي شك نحس بودن آن براي ملايان خرافاتي مسلم شده است ، آنچنان گيج كننده بوده كه بسياري از دعواهاي داخلي فراموش ميشود هرچند كه سايت هاي اينترنتي وابسته به محسن رضايي به افشاگري هاي سكسي ماآبانه خود ادامه دادند و از ارتباط بهزادنبوي با پرستارمادرش نوشتند و از هزار داستان جذاب ديگر!!!!
-ايران در هفته اي كه گذشت شاهد آمار داغ ديگري بود كه همچون هميشه بيشتر صفحه پركن صفحات مياني روزنامه ها بودند تا مطلب مورد توجه و بررسي آنها ، آمار وحشتناك خود سوزي زنان در كرمانشاه و توابع آن ، باز گوشه هايي از بدويت و عقب ماندگي فرهنگي ، اقتصادي و اجتماعي زنان در سايه حكومت متحجر را با رقم به نمايش گذاشت ، فرهنگ مردسالاري و قوانين وحشيانه اي كه زن را ملك و دارايي مرد ميداند و دادگاههايي كه زن را مجاز به طلاق نميدانندهمه و همه سبب ميشوند تا خودسوزي و خودكشي و خودآزاري به جاي طغيان و انتقام و فريادخواهي بنشيند برون گرايي جاي خود را به درون گرايي بدهد ، حس زندگي به افسردگي و پوچي تبديل شود
-در روزهاي گرمي كه گذشت وزير پيشنهادي دولت راي نمي آورد تا ابطحي معاون رييس جمهور در پاسخ به سوالي كه آيا اين وزير به دولت تحميل شده است بگويد حالا كه راي نياورده …
- در دنياي ورزش خبري جالب يخ ها را آب كرد : دختر جوان افغاني در پاريس برقع خودرابرداشت تا بعد از سالها تاريكي خرمقدس هاي طالبان ، نور آزادي چهره اش را ديداركند ، كه البته پديده شگرفي است براي جامعه اي كه همچنان فرهنگ طالبان درميان مردان آنها طرفدار دارد و آغازي براي آشنايي هزاره سوم با نام افغانستان
- مرگ محمد باقر حكيم در اثر حمله انتحاري فرصتي شد تا رسانه هاي حكومتي در ايران آمريكا را مسبب اين كار معرفي كنند اما در دنياي حرفهاي درگوشي متهم رديف اول خود حكومتيان قرار گرفتند ، هرچند حكيم از دوستان نزديك حكومت ايران بود اما هنوز چند قدم در مرزهاي عراق جلونرفته بودكه گفت قصد تشكيل حكومت آخوندي در عراق را ندارد ، اين نمكدان شكستن بعد از دو دهه نمك خوري در قم بي شك هر مطلعي را به دست داشتن ايران در ترور او مطمئن ميكند ، حكيم با آمريكا مشكلي نداشت ،حضور برادرش در شوراي انتقالي عراق اين مطلب رو اثبات ميكنه ، هرچند كه دست داشتن بعثيون نيز عليرغم انكار صدام محتمل است
نكته قابل توجه انتحاري بودن اين ترور بود كه احتمال ابزار عمل بودن گروههاي القاعده را كه در ماههاي اخير ارتباط گرمي با آخوندهاي صفوي پيدا كرده اند را زياد جلوه ميدهد
- در دنياي كثيف قضا و قضاوت حكومتيان ، حكم اعدام پنج جوجه خرمقدس ريش سگي كه در كرمان دست به قتل عده اي از كساني كه آنها را فاسد ناميده بودند زده بودند ، نقض شد تا راه براي اينگونه حركت ها بيشتر شود ، حنايي مشهدي اولين و آخرين اين دادگاههاي سيار نبود ….
البته هميشه همه حكم ها نقض نمي شود و با تاييد حكم اعدام زني كه براي دفاع از خود دربرابر تجاوز يك نامرد نظامي ، در كيش او را به درگ فرستاده بود معلوم شد كه اصلاحات شاهرودي چگونه ويرانه را تبديل به گلستان گل و بلبل ولايت فقيه تبديل كرده بود
اول زندان نويسندگان و آزادگان دنيا
- آسمان بي ستاره تهران به زودي شاهد تغييرنام ميدان آرژانتين خواهدبود،البته كه عوض كردن نوشته يك تابلو ساده مينمايد همان گونه كه بخارست ، احمدقصيرشد ، اما از ديد اجتماعي كه بنگري ، هيچ راننده اي در تهران تا به حال به خيابان احمد قصير مسافر نداشته ، خيابان بخارست تنها بر روي كاغذ ها و نقشه ها تغيير نام داده و در افواه عمومي همان مانده كه بوده
نام مكان ها در ايران ،همواره از قواعد نامشخصي پيروي ميكند ، در حالي كه بزرگ راهي به نام جلال آل احمد (كه همانگونه كه مخالف استبداد و سانسور پهلوي بود همانگونه سخت به ريش آخوندها خنديده ) وجود دارد ، كاشاني نامي نيز وجود دارد ( كاشاني اي كه دو هفته بعد از 28 مرداد گفت كه اين ملت شاه را دوست است و جمهوري به درد ما نمي خورد ، سلطنت است كه مدافع روحانيت است و مصدق با برداشتن مجسمه هاي شاه مي خواست او را حذف كند)
يك مخالف آخوند ، يك موافق شاهنشاهي ، يك روشنفكر جمهوري خواه و يك حزب اللهي دو آتشه هر كدام گوشه اي را به نام خود كرده اند بي آنكه كسي به اين همه تضاد انديشيده باشد
آل احمد را همفكران كاشاني ميكشندوشريعتي را دو آتشه هاي ريشو و نهايتا همه به خوبي و خوشي در همسايگي هم سكني مي گيرند
اينجا ايران است ، اينجا از آل احمد تا كاشاني فاصله اي نيست
اينجا ايران است ، اينجا از كوچه علي تا اتوبان ابن ملجم فاصله اي نگذاشته اند